نان روزانه

کلام امروز: ارمیا ۳۸:‏۱-‏۱۳ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۱۹:‏۵۷-‏۸۰مرقس ۱:‏۲۱-‏۲۸

نمی‌توانیم به‌آسانی بپذیریم که خدا ممکن است بخواهد از افردای که دوستشان نمی‌داریم و از رویدادهایی که برایمان خوشایند نیستند، استفاده کند تا به ما درسی بدهد و به شخصیت‌مان شکل ببخشد- گرچه ممکن است از طریق بازنگری و بازاندیشی، تشخیص دهیم او چگونه به‌واسطهٔ این عوامل و با وجود مقاومت‌مان، «برای خیریت» عمل کرده است (رومیان ۸:‏۲۸).
صدقیا نمی‌دانست که آیا ارمیا را همچون یک نبی راستین بپذیرد و به او ارج بنهد یا نه. اکنون که پیام ارمیا تا این حد مورد انزجار اطرافیان پادشاه قرار گرفته بود، وی دچار دودلی شد و اجازه داد که ایشان برضد او دست‌به‌کار شوند. در کل، صدقیا شخصی سست‌عنصر بود.

با همهٔ این اوصاف، پذیرش پیام ارمیا بی‌شک بسیار دشوار بود: این پیام که خدا قصد داشت به‌واسطهٔ پیروزی کلدانیان عمل کند، از‌این‌رو، اهالی اورشلیم می‌بایست تسلیم ایشان شوند. این امر از نظر اعیان و اشراف چیزی کمتر از خیانت نبود و به همین دلیل، ارمیا را به مرگ تهدید کردند. پادشاهِ ضعیف‌النفس به ایشان اجازه داد تا او را بدون آب و غذا محبوس کنند.

اما شخصی شجاع‌تر از ایشان نیز یافت می‌شد- شخصی غریبه (حبشی) و خواجهٔ حرمسرا که به همین دلیل، به‌طور مضاعف مورد تحقیر قرار داشت. او به پادشاه دسترسی داشت، و به خود جرأت داد تا او را بر سر موضوع ارمیا به چالش بگیرد. پادشاه دور از چشم اعیان و اشراف، به‌اندازهٔ کافی شهامت پیدا کرد تا عِبِدمِلِک را بفرستد و ارمیا را از مرگی محتمل رهایی دهد.

توانایی خدا در استفاده از افراد شکست‌خورده و مطرود، و عمل‌کردن از طریق شرایط ناخوشایند، همیشه آن چیزی نیست که انتظار داشته باشیم یا بخواهیم. دعا کنیم که حتی در ضعیف‌ترین لحظات زندگی‌مان، از چشمانی برای دیدن، گوش‌هایی برای شنیدن و عزمی راسخ برای اقدام برخوردار باشیم.

دعای امروز

ای خدای قادر مطلق،
ای که روح مقدست را فرستادی
تا حیات و نور کلیسایت باشد:
دل ما را به روی گنجینه‌های فیضت بگشا،
تا در محبت و شادی و آرامش،
ثمرهٔ روح‌القدس را به بار آوریم؛
به‌واسطهٔ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

ارمیا ۳۸:‏۱-‏۱۳

و اما شِفَطیا پسر مَتّان، جِدَلیا پسر فَشحور، یُوکَل پسر شِلِمیا و فَشحور پسر مَلکیا سخنان اِرمیا را شنیدند که به همۀ مردم می‌گفت: «خداوند چنین می‌فرماید: هر که در این شهر بماند به شمشیر و قحطی و طاعون خواهد مرد، اما آن که نزد کَلدانیان بیرون رود، زنده خواهد ماند؛ آری، او جان خویش به غنیمت خواهد برد و زنده خواهد ماند. خداوند چنین می‌گوید: این شهر بی‌گمان به دست لشکر پادشاه بابِل تسلیم شده، به تصرّف در خواهد آمد.» پس صاحبمنصبان به پادشاه گفتند: «این مرد باید کشته شود، زیرا با سخنانی که می‌گوید، دستان سربازانی را که در این شهر باقی مانده‌اند، و دستان تمامی مردم را سست می‌کند. او نه سعادت این قوم، بلکه سیه‌روزیشان را خواهان است.» آنگاه صِدِقیای پادشاه پاسخ داد: «اینک او در دست شماست، زیرا پادشاه کاری به خلاف شما نمی‌تواند کرد.» پس ایشان اِرمیا را گرفتند و در آب‌انبارِ مَلکیا پسر شاه، که در حیاط قراولان بود، افکندند. آنها اِرمیا را با طناب پایین فرستادند، و در آب‌انبار هیچ آب نبود بلکه گِل بود، و اِرمیا در گل فرو رفت. و اما عِبِدمِلِکِ حَبَشی که یکی از خواجه‌سرایان کاخ سلطنتی بود، شنید که اِرمیا را به آب‌انبار افکنده‌اند. پس چون پادشاه نزد دروازۀ بنیامین به قضاوت نشسته بود، «ای سرور من پادشاه! این مردان در آنچه به اِرمیای نبی کرده‌اند، مرتکب عملی شریرانه شده‌اند. آنان او را به آب‌انبار افکنده‌اند، و او در آنجا از گرسنگی خواهد مرد، زیرا در شهر نانی باقی نمانده است.» پس پادشاه به عِبِدمِلِکِ حَبَشی دستور داد: «سی مرد از اینجا با خود برگیر و اِرمیای نبی را پیش از آنکه بمیرد، از آب‌انبار بیرون آور.» پس عِبِدمِلِک آن کسان را همراه خود برگرفت و به کاخ سلطنتی رفته، به حجره‌ای داخل شد که زیر خزانه بود و از آنجا پارچه‌های کهنه و جامه‌های مندرس برگرفته، آنها را با طنابها به آب‌انبار نزد اِرمیا پایین فرستاد. عِبِدمِلِکِ حَبَشی به اِرمیا گفت: «این پارچه‌های کهنه و جامه‌های مندرس را میان طنابها و زیر بغل خود بگذار.» و اِرمیا چنین کرد. پس اِرمیا را با طنابها بالا کشیده، او را از آب‌انبار بیرون آوردند. و اِرمیا در حیاط قراولان ماند.

مزمور ۱۱۹:‏۵۷-‏۸۰

خداوند نصیبِ من است؛ عهد می‌بندم که کلامت را نگاه دارم. از دل و جان روی تو را می‌طلبم، بنا به وعده‌ات مرا فیض ببخشا! به راههای خود اندیشیده‌ام، و گامهایم را به سوی شهادات تو برگردانیده‌ام. می‌شتابم و درنگ نمی‌کنم، تا فرمانهای تو را نگاه دارم. ریسمانهای شریران گرد من می‌پیچد، اما شریعت تو را فراموش نمی‌کنم. نیمه‌های شب برمی‌خیزم تا سپاست گویم، به جهت قوانین عادلانه‌ات. همۀ ترسندگانت را رفیقم، آنان را که احکام تو را نگاه می‌دارند. خداوندا، زمین سرشار از محبت تو است؛ فرایض خویش را به من بیاموز! خداوندا، بنا به وعده‌ات بر خادم خود احسان کرده‌ای. مرا معرفت و تشخیص درست بیاموز، زیرا به فرمانهای تو ایمان دارم. پیش از آنکه مصیبت بینم، رَه به خطا می‌پیمودم، اما اکنون کلام تو را نگاه می‌دارم. تو نیکو هستی و نیکویی می‌کنی؛ فرایض خود را به من بیاموز. متکبران بر من دروغ بسته‌اند، اما من با دل و جان احکام تو را نگاه می‌دارم. دل ایشان سنگ و بی‌احساس است، اما من از شریعت تو لذت می‌برم. مرا نیکوست که مصیبت دیدم، تا فرایض تو را فرا گیرم. شریعت دهان تو برایم بهتر است، از هزاران پاره سیم و زر. دستان تو مرا ساخت و شکل داد؛ مرا فهم ده تا فرامین تو را بیاموزم. ترسندگانِ تو مرا خواهند دید و شادمان خواهند شد، زیرا به کلام تو امیدوارم. خداوندا، می‌دانم که قوانین تو عدل است، و مصیبتی که بر من وارد آورده‌ای از امانت توست. بگذار محبت تو مایۀ تسلی من گردد، بنا بر وعدۀ تو به خادمت. رحمتهای تو به من برسد تا زنده مانم، زیرا که از شریعت تو لذت می‌برم. باشد که متکبران سرافکنده شوند زیرا به حیله، حق مرا پایمال کردند، اما من در احکام تو تأمل خواهم کرد. باشد که ترسندگان تو به من روی نمایند، آنان که شهادات تو را می‌دانند. باشد که دل من به تمامی بر فرایض تو معطوف باشد، تا شرمنده نشوم!

مرقس ۱:‏۲۱-‏۲۸

آنها به کَفَرناحوم رفتند. چون روز شَبّات فرا رسید، عیسی بی‌درنگ به کنیسه رفت و به تعلیم دادن پرداخت. مردم از تعلیم او در شگفت شدند، زیرا با اقتدار تعلیم می‌داد، نه همچون علمای دین. در آن هنگام، در کنیسۀ آنها مردی بود که روح پلید داشت. او فریاد برآورد: «ای عیسای ناصری، تو را با ما چه کار است؟ آیا آمده‌ای نابودمان کنی؟ می‌دانم کیستی! تو آن قدّوسِ خدایی!» عیسی او را نهیب زد و گفت: «خاموش باش و از او بیرون بیا!» آنگاه روح پلید آن مرد را سخت تکان داد و نعره‌زنان از او بیرون آمد. مردم همه چنان شگفت‌زده شده بودند که از یکدیگر می‌پرسیدند: «این چیست؟ تعلیمی جدید و با اقتدار! او حتی به ارواح پلید نیز فرمان می‌دهد و آنها اطاعتش می‌کنند.» پس دیری نپایید که آوازۀ او در سرتاسر ناحیۀ جلیل پیچید.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.