نان روزانه

کلام امروز: نحمیا ۱۳:‏۱-‏۱۴ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۰۶دوم قرنتیان ۱:‏۱۵ تا ۲:‏۴

خاطرات نحمیا تصویری زنده و هیجان‌انگیز از شخصیتی کاملاً سه‌بُعدی ترسیم می‌کند. بدیهی است که همهٔ آرزوها و اولویت‌های او با اصول جامعهٔ آزاد امروزی هم‌سو نیست.
ماجراهای قرائت امروز که با یکدیگر ارتباطی گسسته دارند، رهبری مصمم را نشان می‌دهند که می‌کوشد برنامه‌های خود را با قدرتی چشمگیر مستحکم سازد و از این طریق، آمال و آرزوهای خود را در خصوص یک اورشلیم اصلاح‌شده عملی سازد.

در مورد برنامهٔ نحمیا چه باید بیندیشیم؟ آیا خطرات رقیق‌شدن مذهب آنقدر جدی بود که نیاز به سیاست سختگیرانهٔ جداسازی نژادی وجود داشت (آیهٔ ۳)؟ آیا حرمت خدا از طریق اختصاص مجدد فضایی در محوطهٔ معبد، آنقدر زیر پا گذاشته شده بود که می‌توانست استرداد خشونت‌بار اموال شخصی را توجیه کند که زمانی مخالف سیاسی قوم بود (آیهٔ ۸)؟ و ادعاهای او در خصوص فساد در مدیریت امور لاویان تا چه حد اساس و بنیادی درست داشت (آیهٔ ۱۰)؟

مانند هر گزارش دیگری از نهضت‌های اصلاحی، ما فقط یک طرف از ماجرایی پیچیده را می‌شنویم. چه کسی می‌داند چه انگیزه‌هایی از غرور نژادی و شور و شوق مذهبی دست‌به‌دست هم دادند تا دیدگاه‌های تندروِ نحمیا را به جلو برانند؟ اما شاید غیرت او برای اصلاحات تفاوت چندانی نداشت با غیرتی که بعدها عیسی را بر آن داشت تا نمایشی نهایی و غضبناک را در معبد به‌عمل بیاورد، نمایشی که شاگردان در مورد آن چنین نوشتند: «غیرت برای خانهٔ تو مرا خواهد سوزانید.» (یوحنا ۲:‏۱۷؛ م.ک. مزمور ۶۹:‏۹). تاریخ هر قضاوتی دربارهٔ این شخصیت پرشور و حرارت بکند، ما این را به‌یاد می‌آوریم که آخرالامر، او تمام تلاش‌های خود را در برابر خدا گذاشت و با فروتنی، تقاضای رحمت کرد (آیات ۱۴، ۲۲ و ۳۱).

دعای امروز

ای خدای قادر مطلق و ابدی،
که با روح مقدست، کل بدنِ کلیسا اداره و تقدیس می‌گردد:
به دعای ما که برای جمیع قوم وفادارت می‌کنیم، گوش فراده،
تا در دعوت و خدمتشان،
تو را در تقدّس و راستی خدمت کنند،
برای جلال نام تو؛
به‌واسطهٔ خداوندگار و نجات‌دهندهٔ ما، عیسای مسیح،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

نحمیا ۱۳:‏۱-‏۱۴

در آن روز، کتاب موسی را به گوش قوم قرائت کردند و در آن نوشته‌ای یافت شد که هیچ عَمّونی یا موآبی هرگز نباید به جماعت خدا درآید، زیرا ایشان از بنی‌اسرائیل با نان و آب استقبال نکردند، بلکه بَلعام را بر ضد ایشان اجیر نمودند تا ایشان را لعن کند. اما خدای ما آن لعنت را به برکت تبدیل کرد. چون قوم این حکم شریعت را شنیدند، تمامی کسانی را که از تبار مخلوط بودند، از اسرائیل جدا کردند. پیش از این، اِلیاشیبِ کاهن که از نزدیکان طوبیا بود، بر انبارهای خانۀ خدای ما برگماشته شده بود. او انباری بزرگ برای طوبیا مهیا ساخته بود که پیشتر، هدایای آردی و کُندُر و ظروف، و نیز ده‌یکِ غَله و شرابِ تازه و روغن را که برای لاویان و سرایندگان و نگهبانانِ دروازه‌ها مقرر شده بود، در آن می‌نهادند، و نیز هدایای متعلق به کاهنان را. اما در این مدت، من در اورشلیم نبودم، زیرا در سی و دوّمین سال اردشیر، پادشاه بابِل، نزد پادشاه رفته بودم. پس از چندی از پادشاه رخصت خواستم، و به اورشلیم بازآمدم. آنجا از عمل زشتی که اِلیاشیب برای طوبیا انجام داده بود، یعنی اینکه حجره‌ای برایش در صحن خانۀ خدا مهیا ساخته بود، آگاه شدم. این در نظرم بسیار ناپسند آمد و تمامی اسباب خانۀ طوبیا را از انبار بیرون ریختم. پس به دستور من انبارها را تطهیر کردند، و من ظروف خانۀ خدا را همراه با هدایای آردی و کُندُر بدان‌جا برگرداندم. نیز آگاه شدم که سهمیۀ لاویان بدیشان داده نشده بود، و از همین رو لاویان و سرایندگانی که عهده‌دار خدمت بودند، هر یک به مزارع خویش کناره جُسته بودند. پس با صاحبمنصبان مشاجره کرده، گفتم: «چرا خانۀ خدا مورد غفلت واقع شده است؟» آنگاه لاویان را گرد آورده، بر جایهایشان گماشتم. سپس تمامی یهودا ده‌یک غَله وشرابِ تازه و روغن را به انبارها آوردند. و من شِلِمیای کاهن و صادوقِ کاتب و یکی از لاویان به نام فِدایاه را بر انبارها گماشتم، و حانان پسر زَکّور پسر مَتَّنیا را به معاونت ایشان تعیین نمودم، چراکه افرادی قابل اعتماد محسوب می‌شدند. مسئولیت آنها این بود که سهمیۀ برادران خود را میان ایشان تقسیم کنند. ای خدای من، مرا برای این کار به یاد آور و اعمال نیکویی را که برای خانۀ خدای خود و خدمات مربوط به آن انجام داده‌ام، محو مساز.

مزمور ۱۰۶

هَلِلویاه! خداوند را سپاس گویید زیرا که او نیکوست و محبتش تا ابدالآباد است. کیست که اعمال نیرومند خداوند را بیان تواند کرد و ستایش او را به کمال تواند شنوانید؟ خوشا به حال آنان که عدالت را به جا می‌آورند و در همه وقت، انصاف را نگاه می‌دارند. خداوندا، چون بر قوم خود نظر لطف افکنی، مرا به یاد آور، و با نجات خود به یاری‌ام بیا؛ تا سعادت برگزیدگان تو را ببینم و در شادی قوم تو شادمان گردم و همراه با میراث تو فخر نمایم. ما و پدرانمان گناه کرده‌ایم، عِصیان ورزیده‌ایم و شرارت نموده‌ایم. پدران ما، هنگامی که در مصر بودند کارهای شگفت‌انگیز تو را درک نکردند؛ آنان کثرت محبت تو را به یاد نیاوردند، بلکه در کنار دریا، نزد دریای سرخ، سر به شورش برداشتند. اما او به‌خاطر نام خود، ایشان را نجات بخشید، تا قوّت خود را بشناساند. دریای سرخ را عتاب کرد، و خشکید؛ و ایشان را از میان ژرفناها همچون بیابان رهبری فرمود. آنان را از چنگ خصم نجات بخشید، و از دست دشمن رهانید. آبها مخالفان ایشان را پوشانید، که یکی از آنها نیز باقی نماند. آنگاه به کلام او ایمان آوردند، و حمد او را سراییدند. اما کارهای او را به‌زودی از یاد بردند، و مشورت او را انتظار نکشیدند. هوای نَفْس خود را در بیابان پیروی کردند، و خدا را در صحرا آزمودند. پس آنچه خواستند بدیشان عطا فرمود، اما لاغری در جانهای ایشان فرستاد. در اردوگاه بر موسی حسد بردند، و بر هارون، مقدس خداوند. پس زمین دهان گشود و داتان را فرو برد، و جماعتِ اَبیرام را پوشانید. آتش در میانِ جمع ایشان زبانه کشید و شعله‌ها شریران را سوزانید. در حوریب گوساله‌ای ساختند، و بُتِ ریخته‌شده را پرستش کردند؛ جلال خود را معاوضه کردند، با شمایل گاوی علفخوار! خدا را که نجات‌دهندۀ ایشان بود از یاد بردند، او را که کارهای عظیم در مصر کرده بود؛ آن که عجایب در سرزمین حام به عمل آورده بود، و کارهای مَهیب نزد دریای سرخ. پس گفت که هلاکشان خواهد کرد - اگر برگزیدۀ او موسی به حضورش در شکاف نمی‌ایستاد تا خشم او را از هلاک کردن ایشان برگرداند. سرزمین دلپذیر را خوار شمردند، زیرا به وعدۀ او ایمان نداشتند. در خیمه‌های خود همهمه کردند، و آواز خداوند را نشنیدند. پس با دست برافراشته سوگند خورد که ایشان را در بیابان از پا در خواهد آورد، و نسلشان را در میان قومها پخش خواهد کرد، و در سرزمینها پراکنده خواهد ساخت. سپس با بَعَل فِغور هم‌یوغ شدند، و قربانیهای تقدیمی به مردگان را خوردند؛ با کارهای خود خداوند را به خشم آوردند، پس طاعون در میان ایشان شیوع یافت. آنگاه فینِحاس ایستاد و میانجیگری کرد، و طاعون بازداشته شد. و این برای او پارسایی محسوب گشت، نسل اندر نسل تا ابدالآباد. همچنین نزد آبهای مِریبَه خداوند را خشمگین کردند، و حتی موسی به سبب ایشان زیان دید؛ زیرا روح وی را مکدر ساختند، و سخن نسنجیده بر زبان او جاری شد. ملتها را هلاک نکردند، آن‌گونه که خداوند ایشان را امر فرموده بود؛ بلکه با قومها درآمیختند و کارهای ایشان را فرا گرفتند. بتهای ایشان را عبادت کردند، که برایشان دام گردید. پسران خود را برای دیوها قربانی کردند و دختران خود را نیز. خون بی‌گناه را ریختند، خون پسران و دختران خود را؛ که ایشان را برای بتهای کنعان قربانی کردند، و زمین به خون آلوده شد. پس با کارهای خود نجس گردیدند و به اعمال خویش خودفروشی کردند. بنابراین خشم خداوند بر قومش افروخته شد، و از میراث خویش منزجر گشت. آنان را به دست قومها تسلیم کرد، و نفرت‌کنندگانشان بر ایشان فرمان راندند. دشمنان بر آنها ظلم کردند، و ایشان زیر دست آنها ذلیل گردیدند. بارها ایشان را رهایی بخشید اما در مشورتهای خود سر به شورش برداشتند و به سبب تقصیر خویش خوار گردیدند. با این همه، بر تنگی ایشان نظر افکند، هنگامی که فریادشان را شنید. به‌خاطر آنها عهد خویش را به یاد آورد، و بر حسب کثرت محبت خویش گذشت نمود. اسیرکنندگانِ آنها را جملگی، به رحم آوردن بر ایشان برانگیخت. ای یهوه، خدای ما، نجاتمان ده، و از میان قومها ما را گِرد آور، تا نام قدوس تو را سپاس گوییم، و در ستایش تو فخر نماییم. متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل، از ازل تا ابدالآباد. و تمامی مردم بگویند، «آمین». هَلِلویاه!

دوم قرنتیان ۱:‏۱۵ تا ۲:‏۴

نه اینکه بر ایمان شما سَروری کنیم، بلکه با شما، برای شادمانی شما می‌کوشیم، چرا که در ایمان استوارید. خدا را شاهد می‌گیرم که تنها به‌خاطر شفقت بر شما بود که به قُرِنتُس بازنگشتم. و مُهر مالکیت خویش را بر ما زده و روح خود را همچون بیعانه در دلهای ما جای داده است. امّا خداست که ما را با شما در پیوندمان با مسیح استوار می‌سازد. او ما را مسح کرده زیرا همۀ وعده‌های خدا در مسیح ’آری‘ است و به همین جهت در اوست که ما ’آمین‘ را بر زبان می‌آوریم، تا خدا جلال یابد. زیرا پسر خدا، عیسی مسیح، که من و سیلاس و تیموتائوس به او در میان شما موعظه کردیم، ’آری‘ و ’نه‘ نبود، بلکه در او همیشه ’آری‘ است. به امانت خدا قسم که سخن ما با شما ’آری‘ و ’نه‘ نبوده است. آیا هنگامی که چنین تصمیمی می‌گرفتم، دودل بودم؟ و یا اینکه چون انسانهای معمولی تصمیم می‌گیرم، به گونه‌ای که سخنم همزمان ’آری‘ و ’نه‘ است؟ عزم من آن بود که بر سر راهم به مقدونیه از شما دیدار کنم و از مقدونیه دوباره نزدتان بازگردم تا مرا راهی سفر به یهودیه کنید. با این اطمینان، بر آن شدم نخست به دیدار شما بیایم تا دو بار برکت بیابید.
پس، عزم جزم کردم که دیگر بار، دیداری اندوهبار با شما نداشته باشم. زیرا اگر شما را اندوهگین سازم، دیگر چه کسی می‌تواند موجب شادی من شود، جز شما که اندوهگینتان ساخته‌ام؟ من بدان‌گونه به شما نوشتم تا به هنگام آمدنم نزد شما، آنان که می‌باید مرا شادمان سازند، مایۀ اندوهم نشوند. چرا که به همۀ شما اطمینان داشتم که شادی من شادی همۀ شماست. زیرا با غم بسیار و دلی دردمند و چشمانی اشکبار به شما نوشتم، نه تا اندوهگینتان سازم، بلکه تا از عمق محبتم به خود آگاه شوید.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.