نان روزانه

کلام امروز: *اول تیموتائوس ۱: ۱۲ –۱۷ | مطالعهٔ کتاب مقدس: *رومیان ۵: ۶ – ۱۱*لوقا ۷: ۳۶ - ۴۹

 بزرگترین گناهکاران

مسیح عیسی به جهان آمد تا گناهکاران را نجات بخشد.

معروفترین کلیسای شهر لندن بنام پولس قدیس، رسول عیسای مسیح نامگذاری شده است. یک چنین سنتی را می‌توان در بسیاری از شهرهای بزرگ اروپا مشاهده کرد. عزت و احترامی که فرقه‌های مختلف مسیحی برای مقام پولس رسول قائلند، بعد از مسیح به کمتر شخص دیگری داده شده است. حال آنکه، همین پولس قدیس در نامه‌ای به فرزند روحانی خود، تیموتائوس، خود را بزرگترین گناهکاران می‌نامد، کسی که در گذشته کفرگو و ستمگر و زورگو بوده است. پولس با یک چنین خلق و خویی بر کلیسای خدا جفا می‌رسانید. او شهربه‌شهر به دنبال دستگیری، محاکمه و حتی به قتل رساندن مسیحیان بود. اما، آیا او براستی بخاطر جفاهایی که بر کلیسای خدا روا داشته بود، خود را مستحق عنوان بزرگترین گناهکاران می‌دانست؟ یا آنکه شاید علیرغم دشمنی با مسیحیان، آمرزشی که او از مسیح دریافت کرد عظمت فیض خدا را به او نمایان ساخت.

بسیاری از مردم درک عمیقی از گناه ندارند. بویژه بسیاری از افراد مذهبی که اعمال مذهبی را مهمترین عامل در رستگاری خود می‌بینند. در فصل ۷ انجیل لوقا، عیسی که میهمان شخصی مذهبی بنام شمعون است، اجازه می‌دهد زنی بدکاره با اشک چشمانش پاهای او را شسته، با گیسوانش خشک کرده و آنها را با عطری گرانبها معطر سازد. این کار عیسی خوشایند میزبان مذهبی او واقع نمی‌شود. اما، عیسی به افکار تکبر آمیز شمعون پی برده، او و جمع حاضر را اینگونه خطاب می‌کند: “محبت بسیار این زن از آن روست که گناهان بسیارش آمرزیده شده است. اما آن که کمتر آمرزیده شد، کمتر هم محبت می‌کند.” هر اندازه کمتر به عمق گناهان خود پی برده باشیم، به همان اندازه از درک میزان فیض و محبت خدا قاصر می‌آئیم. محبت خدا قلب تپندۀ خبر خوش انجیل است، آن هم محبتی کامل که آمادۀ بخشش تمام گناهان و خطاهای دشمنان خویش است. اینگونه محبت بجز در مسیح در هیچ شخص، مرام و مسلک دیگری یافت نمی‌شود. دشمنان زیادی در اطراف ما قرار دارند که منتظر دریافت یک چنین محبتی هستند. زندگی پولس رسول، نمونۀ کاملی از میزان عظمت فیض و بخشش خداست. برای دشمنانی که چون پولس ناآگاهانه بر کلیسای خدا جفا می‌کنند، دعا کنیم، تا شاید مسیح بر آنان نیز ظاهر شده، تبدیل به شاگردان وفادار او شوند.

مطالعهٔ کتاب مقدس

*اول تیموتائوس ۱: ۱۲ –۱۷

خداوندمان مسیحْ عیسی را شکرگزارم که مرا توانایی بخشید و درخور اعتماد شمرد و به خدمت خویش برگماشت. با آنکه در گذشته، کفرگو و ستمگر و زورگو بودم، بر من رحم شد، زیرا از ناآگاهی و بی‌ایمانی چنین می‌کردم. آری، فیض خداوند ما به‌فراوانی جاری گشت، همراه با ایمان و محبتی که در مسیحْ عیسی یافت می‌شود.
این سخن درخور اعتماد و پذیرش کامل است که مسیحْ عیسی به جهان آمد تا گناهکاران را نجات بخشد، که من بزرگترین آنهایم. از همین رو، بر من رحم شد تا مسیحْ عیسی صبر بی‌پایان خود را نسبت به من که بزرگترینِ گناهکاران بودم، نشان دهد، تا نمونه‌ای باشم برای جملۀ آنان که از این پس به او ایمان آورده، حیات جاویدان خواهند یافت. بر خدای یکتا، آن پادشاه سرمدی، نامیرا و نادیدنی، تا ابدالآباد حرمت و جلال باد؛ آمین!

*رومیان ۵: ۶ – ۱۱

هنگامی که ما هنوز ناتوان بودیم، مسیح در زمان مناسب به‌خاطر بی‌دینان جان داد. حال آنکه به‌ندرت ممکن است کسی به‌خاطر انسانی پارسا از جان خود بگذرد، هرچند ممکن است کسی را این شهامت باشد که جان خود را برای انسانی نیک بدهد. امّا خدا محبت خود را به ما این‌گونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد. پس چقدر بیشتر، اکنون که توسط خون او پارسا شمرده شده‌ایم، به واسطۀ او از غضب  خداست. نجات خواهیم یافت. زیرا اگر هنگامی که دشمن بودیم، به واسطۀ مرگ پسرش با خدا آشتی داده شدیم، چقدر بیشتر اکنون که در آشتی هستیم، به وسیلۀ حیات او نجات خواهیم یافت. نه تنها این، بلکه ما به واسطۀ خداوندمان عیسی مسیح که توسط او از آشتی برخورداریم، در خدا نیز فخر می‌کنیم.

*لوقا ۷: ۳۶ - ۴۹

روزی یکی از فَریسیان عیسی را به صرف غذا دعوت کرد. پس به خانۀ آن فَریسی رفت و بر سفره نشست. در آن شهر، زنی بدکاره می‌زیست که چون شنید عیسی در خانۀ آن فَریسی میهمان است، ظرفی مرمرین، پر از عطر، با خود آورد و گریان پشت سر عیسی، کنارِ پاهای او ایستاد. آنگاه با قطرات اشک به شستن پاهای عیسی پرداخت و با گیسوانش آنها را خشک کرد. سپس پاهای او را بوسید و عطرآگین کرد. چون فَریسیِ میزبان این را دید، با خود گفت: «اگر این مرد براستی پیامبر بود، می‌دانست این زن که لمسش می‌کند کیست و چگونه زنی است - می‌دانست که بدکاره است.» عیسی به او گفت: «ای شَمعون، می‌خواهم چیزی به تو بگویم.» گفت: «بفرما، استاد!» عیسی گفت: «شخصی از دو تن طلب داشت: از یکی پانصد دینار، از دیگری پنجاه دینار. امّا چون چیزی نداشتند به او بدهند، بدهی هر دو را بخشید. حال به گمان تو کدام‌یک او را بیشتر دوست خواهد داشت؟» شَمعون پاسخ داد: «به گمانم آن که بدهی بیشتری داشت و بخشیده شد.» عیسی گفت: «درست گفتی.»آنگاه به سوی آن زن اشاره کرد و به شَمعون گفت: «این زن را می‌بینی؟ به خانه‌ات آمدم، و تو برای شستن پاهایم آب نیاوردی، امّا این زن با اشکهایش پاهای مرا شست و با گیسوانش خشک کرد! تو مرا نبوسیدی، امّا این زن از لحظۀ ورودم، دمی از بوسیدن پاهایم بازنایستاده است. تو بر سر من روغن نمالیدی، امّا او پاهایم را عطرآگین کرد. پس به تو می‌گویم، محبت بسیارِ او از آن روست که گناهان بسیارش آمرزیده شده است. امّا آن که کمتر آمرزیده شد، کمتر هم محبت می‌کند.» پس رو به آن زن کرد و گفت: «گناهانت آمرزیده شد!»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.