ایام روزه
دو موش در حالی که در رودخانه شناورند، گفتوگو میکنند. یکی میگوید: « باور کن دوست جوانم! هیچ چیز، مطلقاً هیچ چیز به اندازهٔ گشتزدن در قایق نمیارزد!»
این جمله از کتاب همیشه محبوب «کِنِت گراهام» برای کودکان، «باد در بیدها»، بیانگر گرمایِ تابستان، استراحت و پیداکردنِ کافهای در همان نزدیکی، درست در وقت ناهار است… این چقدر با نامه به عبرانیان متفاوت است! اما موضوع منحرفشدن از مسیر جریان رود، دقیقاً همان چیزی است که نویسنده هنگام نوشتن دربارهٔ «منحرفشدن» از تعالیم پیشین در ذهن داشته.
باید بهیاد داشته باشیم که این نوشتهای بلاغی است. یعنی قرار است که ما را از کرختی درآورد. در نظر گرفته شده است تا تکان دهد و یادآوری کند که منحرفشدن از باورهای بنیادینمان عواقبی دارد. اگر فیض حیاتبخش انجیل به ما عرضه شده است و ما تصمیم گرفتهایم این هدیه را رد کنیم، از برکت منحرف خواهیم شد.
اما تهدید میتواند باعث احساس گناه شود، تأثیری از قبیل «باید سختتر بکوشی» دارد. برای مسیحیان معتاد به کار، وقتگذراندن در قایق میتواند پادزهری ضروری برای احساس گناه باشد.
خودتان را کجای کار میبینید؟ به دلیل تنبلی در قایق وقت تلف میکنید، یا چون برای رهاشدن از احساس گناه به زمان نیاز دارید، در آنجا وقت میگذرانید؟
دعای امروز
ای خدای قادر!
باشد که ما با دعا و انضباط روزه
به راز رنجهای مسیح راه یابیم،
و با پیروی راه او
در جلالش شریک شویم؛
در خداوندمان عیسای مسیح.
مطالعهٔ کتاب مقدس
عبرانیان ۲:۱-۹
پس بر ماست که به آنچه شنیدهایم با دقتِ هر چه بیشتر توجه کنیم، مبادا از آن منحرف شویم. زیرا اگر پیامی که به واسطۀ فرشتگان بیان شد الزامآور بود، آنگونه که هر سرپیچی و نافرمانی مجازاتی برحق مییافت، پس ما چه راه گریزی خواهیم داشت اگر چنین نجاتی عظیم را نادیده بگیریم؟ این نجات در آغاز به واسطۀ خداوند بیان شد و سپس توسط آنان که از او شنیدند بر ما ثابت گردید، در حالی که خدا نیز بر آن گواهی میداد، با آیات و عجایب و معجزات گوناگون، و عطایای روحالقدس، که آنها را بنا به خواست خود تقسیم میکرد. او جهان آینده را که از آن سخن میگوییم، زیر فرمان فرشتگان قرار نداد. امّا شخصی در جایی شهادت داده، گفته است: «انسان چیست که در اندیشهاش باشی، و بنیآدم، که به او روی نمایی؟ او را اندکی کمتر از فرشتگان ساختی، و تاج جلال و اکرام را بر سرش نهادی و همه چیز را زیر پاهای او نهادی.» خدا با قرار دادن همه چیز زیر فرمان او، چیزی باقی نگذاشت که مطیع وی نباشد. امّا در حال حاضر، هنوز نمیبینیم که همه چیز زیر فرمان او باشد. امّا عیسی را میبینیم که اندکزمانی پایینتر از فرشتگان قرار گرفت، ولی اکنون تاج جلال و اکرام بر سرش نهاده شده است، چرا که از رنج مرگ گذشت تا بر حسب فیض خدا برای همه طعم مرگ را بچشد.
مزامیر ۵۰
یهوه، خدای خدایان، سخن میگوید و زمین را از محل طلوع آفتاب تا محل غروبش فرا میخواند. از صَهیون، که کمال زیبایی است، خدا تجلی میکند. خدای ما میآید و خاموش نخواهد ماند؛ آتش پیش رویش فرو میبلعد، و تندباد گرداگردش میخروشد. آسمان را در بالا فرا میخواند، و زمین را، تا بر قوم خود داوری کند: «سرسپردگان مرا نزد من گرد آورید آنان را که با من به قربانی عهد بستهاند.» آسمانها دادگری او را اعلام میکنند، زیرا خدا، خودْ داور است. سِلاه «ای قوم من بشنوید تا سخن گویم، و ای اسرائیل، تا بر ضد تو شهادت دهم. من خدا هستم، خدای تو. به سبب قربانیهایت نیست که توبیخَت میکنم، قربانیهای تمامسوز تو همواره در نظر من است. گوسالهای از خانۀ تو نمیگیرم و نه بزی از آغلت، زیرا تمامی حیوانات جنگل از آن منَند، و چارپایانی نیز که بر هزاران کوهند. همۀ پرندگان کوهستانها را میشناسم، و هر جُنبندۀ صحرا از آن من است. اگر گرسنه بودم، تو را خبر نمیدادم، چه، جهان و هرآنچه در آن است، از آن من است. آیا من گوشت گاوان را میخورم یا خون بُزان را مینوشم؟ قربانیهای تشکر به خدا تقدیم کن، و نذرهای خویش را به آن متعال ادا نما، و در روز تنگی مرا بخوان؛ من تو را بیرون خواهم کشید، و تو مرا جلال خواهی داد.» اما به شریر، خدا چنین میفرماید: «تو را چه که فرایض مرا بیان کنی و عهد مرا بر زبان رانی؟ چراکه از تأدیب من بیزاری و کلام مرا پشت گوش میاندازی. چون دزد را میبینی، به او روی خوش نشان میدهی، و با زناکاران همپیاله میشوی. دهان خویش به بدی میگشایی و زبانت را به فریب عادت دادهای. به سخن گفتن بر ضد برادرت مینشینی، و بر فرزند مادرت افترا میزنی. این کارها را کردی و من خاموشی گزیدم؛ پس پنداشتی که من نیز چون توام. اما حال تو را توبیخ خواهم کرد و تقصیراتت را در برابر دیدگانت خواهم گسترد. «ای فراموشکنندگان خدا، این را دریافت کنید، مبادا شما را بدرم و رهانندهای نباشد. آن که قربانیهای تشکر تقدیم میکند، مرا حرمت میدارد؛ آن که راه خویش میپاید، نجات خدا را به او نشان خواهم داد.»
مزامیر ۱۰۶
هَلِلویاه! خداوند را سپاس گویید زیرا که او نیکوست و محبتش تا ابدالآباد است. کیست که اعمال نیرومند خداوند را بیان تواند کرد و ستایش او را به کمال تواند شنوانید؟ خوشا به حال آنان که عدالت را به جا میآورند و در همه وقت، انصاف را نگاه میدارند. خداوندا، چون بر قوم خود نظر لطف افکنی، مرا به یاد آور، و با نجات خود به یاریام بیا؛ تا سعادت برگزیدگان تو را ببینم و در شادی قوم تو شادمان گردم و همراه با میراث تو فخر نمایم. ما و پدرانمان گناه کردهایم، عِصیان ورزیدهایم و شرارت نمودهایم. پدران ما، هنگامی که در مصر بودند کارهای شگفتانگیز تو را درک نکردند؛ آنان کثرت محبت تو را به یاد نیاوردند، بلکه در کنار دریا، نزد دریای سرخ، سر به شورش برداشتند. اما او بهخاطر نام خود، ایشان را نجات بخشید، تا قوّت خود را بشناساند. دریای سرخ را عتاب کرد، و خشکید؛ و ایشان را از میان ژرفناها همچون بیابان رهبری فرمود. آنان را از چنگ خصم نجات بخشید، و از دست دشمن رهانید. آبها مخالفان ایشان را پوشانید، که یکی از آنها نیز باقی نماند. آنگاه به کلام او ایمان آوردند، و حمد او را سراییدند. اما کارهای او را بهزودی از یاد بردند، و مشورت او را انتظار نکشیدند. هوای نَفْس خود را در بیابان پیروی کردند، و خدا را در صحرا آزمودند. پس آنچه خواستند بدیشان عطا فرمود، اما لاغری در جانهای ایشان فرستاد. در اردوگاه بر موسی حسد بردند، و بر هارون، مقدس خداوند. پس زمین دهان گشود و داتان را فرو برد، و جماعتِ اَبیرام را پوشانید. آتش در میانِ جمع ایشان زبانه کشید و شعلهها شریران را سوزانید. در حوریب گوسالهای ساختند، و بُتِ ریختهشده را پرستش کردند؛ جلال خود را معاوضه کردند، با شمایل گاوی علفخوار! خدا را که نجاتدهندۀ ایشان بود از یاد بردند، او را که کارهای عظیم در مصر کرده بود؛ آن که عجایب در سرزمین حام به عمل آورده بود، و کارهای مَهیب نزد دریای سرخ. پس گفت که هلاکشان خواهد کرد - اگر برگزیدۀ او موسی به حضورش در شکاف نمیایستاد تا خشم او را از هلاک کردن ایشان برگرداند. سرزمین دلپذیر را خوار شمردند، زیرا به وعدۀ او ایمان نداشتند. در خیمههای خود همهمه کردند، و آواز خداوند را نشنیدند. پس با دست برافراشته سوگند خورد که ایشان را در بیابان از پا در خواهد آورد، و نسلشان را در میان قومها پخش خواهد کرد، و در سرزمینها پراکنده خواهد ساخت. سپس با بَعَل فِغور همیوغ شدند، و قربانیهای تقدیمی به مردگان را خوردند؛ با کارهای خود خداوند را به خشم آوردند، پس طاعون در میان ایشان شیوع یافت. آنگاه فینِحاس ایستاد و میانجیگری کرد، و طاعون بازداشته شد. و این برای او پارسایی محسوب گشت، نسل اندر نسل تا ابدالآباد. همچنین نزد آبهای مِریبَه خداوند را خشمگین کردند، و حتی موسی به سبب ایشان زیان دید؛ زیرا روح وی را مکدر ساختند، و سخن نسنجیده بر زبان او جاری شد. ملتها را هلاک نکردند، آنگونه که خداوند ایشان را امر فرموده بود؛ بلکه با قومها درآمیختند و کارهای ایشان را فرا گرفتند. بتهای ایشان را عبادت کردند، که برایشان دام گردید. پسران خود را برای دیوها قربانی کردند و دختران خود را نیز. خون بیگناه را ریختند، خون پسران و دختران خود را؛ که ایشان را برای بتهای کنعان قربانی کردند، و زمین به خون آلوده شد. پس با کارهای خود نجس گردیدند و به اعمال خویش خودفروشی کردند. بنابراین خشم خداوند بر قومش افروخته شد، و از میراث خویش منزجر گشت. آنان را به دست قومها تسلیم کرد، و نفرتکنندگانشان بر ایشان فرمان راندند. دشمنان بر آنها ظلم کردند، و ایشان زیر دست آنها ذلیل گردیدند. بارها ایشان را رهایی بخشید اما در مشورتهای خود سر به شورش برداشتند و به سبب تقصیر خویش خوار گردیدند. با این همه، بر تنگی ایشان نظر افکند، هنگامی که فریادشان را شنید. بهخاطر آنها عهد خویش را به یاد آورد، و بر حسب کثرت محبت خویش گذشت نمود. اسیرکنندگانِ آنها را جملگی، به رحم آوردن بر ایشان برانگیخت. ای یهوه، خدای ما، نجاتمان ده، و از میان قومها ما را گِرد آور، تا نام قدوس تو را سپاس گوییم، و در ستایش تو فخر نماییم. متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل، از ازل تا ابدالآباد. و تمامی مردم بگویند، «آمین». هَلِلویاه!
پیدایش ۴۴:۱-۱۷
آنگاه یوسف به پیشکار خانۀ خویش فرمان داده، گفت: «خورجینهای این مردمان را تا آنجا که بتوانند ببرند از آذوقه پر کن و نقد هر یک را در دهانۀ خورجینش بگذار. سپس جام من، یعنی جام نقره را، در دهانۀ خورجین کوچکترین بگذار، همراه با بهای غلهاش.» و پیشکار آنچه را که یوسف به او گفته بود، انجام داد. چون صبح هوا روشن شد، آن مردان را با الاغهایشان روانه کردند. ولی هنوز چندان از شهر دور نشده بودند که یوسف به پیشکار خانهاش گفت: «برخیز و در پی آن مردان برو و چون به آنان رسیدی، به ایشان بگو: ”چرا پاسخ نیکویی را با بدی دادید؟ آیا این جامی نیست که سرور من از آن مینوشد و با آن فال میگیرد؟ شما کار بدی کردهاید.“» چون پیشکار به آنان رسید، همین سخنان را به ایشان گفت. ولی آنان به او گفتند: «چرا سرور ما چنین میگوید؟ از بندگانت به دور باشد که چنین کاری کنند! ما حتی پولی را که در دهانه خورجینهایمان یافتیم، از سرزمین کنعان نزد تو بازآوردیم؛ پس چگونه ممکن است از خانۀ سرورت طلا یا نقره بدزدیم؟ هر کدام از بندگانت که جام نزد او یافت شود، بمیرد و بقیۀ ما نیز غلامان سرورمان خواهیم شد.» پیشکار گفت: «بسیار خوب، چنان شود که میگویید. نزد هر که یافت شود، او غلام من خواهد شد؛ بقیۀ شما بری خواهید بود.» پس هر یک از آنان بهشتاب خورجین خود را بر زمین پایین آوردند، و هر یک خورجین خود را گشودند. آنگاه او از خورجین برادر بزرگتر شروع به تفتیش کرد تا به کوچکترین رسید. و جام در خورجین بِنیامین یافت شد. آنگاه آنان جامههای خویش را دریدند و هر یک الاغ خود را بار کرده، به شهر بازگشتند. هنگامی که یهودا و برادرانش به خانۀ یوسف درآمدند، او هنوز آنجا بود. آنها در برابر او بر زمین افتادند. یوسف به آنان گفت: «این چه کاریست که کردید؟ آیا نمیدانید که مردی چون من میتواند با فالگیری به امور پی ببرد؟» یهودا پاسخ داد: «به سرورمان چه بگوییم، و چه جوابی بدهیم؟ چگونه بیگناهی خود را ثابت کنیم؟ خدا تقصیر بندگانت را دریافته است. اینک ما و آن که جام در دست او یافت شد، غلامان سرور خویش خواهیم بود.» ولی یوسف گفت: «از من به دور باشد که چنین کنم! فقط مردی که جام در دست او یافت شد غلام من خواهد بود. بقیۀ شما به سلامت نزد پدرتان بازگردید.»