«من آمدهام تا ایشان حیات داشته باشند و از آن به فراوانی بهرهمند شوند» (یوحنا ۱۰:۱۰). انجیل یوحنا آبستن فرصت حیاتِ وافر است و تقریباً از ابتدای این انجیل، شاگردانِ تازه با رازهای پادشاهی خدا که با حیاتی سرشار و غیرقابل تصور همراه خواهد بود، آشنا میشوند. این موضوع را در معجزهٔ قانا، ظاهرشدن بر زنی بر سر چاه و موعظه برای نیقودیموس مییابیم.
اما این مژدهٔ تازهای نیست، بلکه به تصاویر نمادین و آرامی بازمیگردد که در عهدعتیق یافت میشود، مانند آنچه در کتاب اشعیا مییابیم. سرشاریِ طبیعت، گواه جلال خداست. دنیای آفریده و نجاتیافته، از جلال خدا سخن میگوید که در جهان اطراف ما آشکار میشود. برای مردمی کشاورز که پیوسته میان دو منتهاالیه حاصلخیزی و خشکسالی، و میان دو حد برهوت بیابان و فراوانی سرزمین موعود زندگی میکردند، چنین تصاویری قدرتمندانه سخن میگفتند. اما در اینجا اشعیا یک گام فراتر میرود. بهجای خار، سرو خواهد رویید و بهجای خس، آس (مورْد) (آیهٔ ۱۳).
به همین دلیل است که پیمان با خدا برای مخاطبان اشعیا- و امروز برای ما- تا این اندازه حیاتی است. اطاعت و وفاداری همواره پاداش فراوان خواهد داشت. کلام خدا کارش را به انجام خواهد رساند و هرگز بیثمر نزد خدا باز نخواهد گشت. از اینرو، وظیفهٔ ماست که بهخاطر او از راههایمان برگردیم؛ خداوند را بجوییم تا بیابیمش و اکنون که نزدیک است، او را فراخوانیم. این رسالت ماست. با فراخواندن و یافتن، میتوانیم با شادی عازم شویم و با آرامی بازگردیم.
مطالعهٔ کتاب مقدس
اشعیا ۵۵:۱۰-۱۳
چنانکه باران و برف از آسمان میبارد، و دیگر بدانجا بازنمیگردد، بلکه زمین را سیراب کرده، آن را بارور و برومند میسازد، و برزگر را بذر و خورنده را نان میبخشد، همچنان خواهد بود کلام من که از دهانم صادر میشود؛ بیثمر نزد من باز نخواهد گشت، بلکه آنچه را خواستم به جا خواهد آورد، و در آنچه آن را به انجامش فرستادم کامران خواهد شد. زیرا شما با شادمانی بیرون خواهید رفت، و به سلامتی هدایت خواهید شد. کوهها و تلها پیش روی شما بانگ شادی سر خواهند داد، و همۀ درختان صحرا دستک خواهند زد. به جای خار، سرو خواهد رویید، و به جای خس، آس، و این آوازهای برای خداوند خواهد بود، و آیتی جاودان که هرگز از میان نخواهد رفت.»
مزامیر ۶۵
خدایا ستایش در صَهیون در انتظار توست و نذرها به تو ادا خواهد شد. ای که دعا میشنوی نزد تو تمامی بشر خواهند آمد. آنگاه که اعمال شرارتآمیز بر ما چیره میشود تو نافرمانیهای ما را کفاره میکنی. خوشا به حال آنان که تو برمیگزینی و نزدیک میآوری تا در صحنهای تو ساکن شوند. از نیکویی خانۀ تو سیر خواهیم شد و از قدوسیت معبد تو. با کارهای شگفت در عدالت نجاتبخش خویش ما را اجابت میفرمایی، ای خدای نجات ما، که اعتماد همۀ کرانهای زمین و دوردستترین دریاها بر توست. ای که به نیروی خویش کوهها را برقرار ساختی و خویشتن را به قدرت مسلح کردی؛ که خروش دریاها را خاموش میگردانی، غرّش موجهای آنها و شورش قومها را. ساکنان کرانهای زمین از آیات تو حیرانند، تو مغرب و مشرق را به بانگ شادی وا میداری. تو به زمین روی کرده، آن را آبیاری میکنی، و غنای بسیارش میبخشی. نهر خدا از آب پر است؛ تو غله را برای مردم فراهم میکنی زیرا که چنین تهیه دیدهای. تو شیارهایش را سیراب میکنی و پشتههایش را هموار میسازی؛ به رگبارها آن را نرم میکنی و محصولش را برکت میدهی. به احسان خویش سال را تاجگذاری میکنی؛ جای چرخ ارابههایت نیز از برکت لبریز است. چراگاههای صحرا نیز لبریز است و تپهها کمر خود را به شادمانی بستهاند. چمنزارها خویشتن را به گلهها ملبس ساختهاند و وادیها به غله پوشیده شده است؛ بانگ شادی برمیآورند و میسرایند.
رومیان ۸:۱-۱۱
پس اکنون برای آنان که در مسیحْ عیسی هستند، دیگر هیچ محکومیتی نیست، زیرا در مسیحْ عیسی، قانونِ روحِ حیاتْ مرا از قانون گناه و مرگ آزاد کرد؛ چون آنچه شریعت قادر به انجامش نبود، از آن رو که به سبب انسان نفسانیْ ناتوان بود، خدا به انجام رسانید. او پسر خود را به شباهت انسان گناهکار فرستاد تا ’قربانی گناه‘ باشد، و بدینسان در پیکری بشری، حکم محکومیتِ گناه را اجرا کرد تا آنچه شریعت مطالبه میکند، در ما تحقق یابد، در ما که نه بر طبق نَفْس بلکه بر طبق روح رفتار میکنیم. آنان که نفسانی هستند، به آنچه از نَفْس است میاندیشند، امّا آنان که روحانیاند، به آنچه از روح است. طرز فکر انسانِ نفسانی، مرگ است، امّا طرز فکری که در حاکمیتِ روح قرار دارد، حیات و سلامتی است. زیرا طرز فکر انسانِ نفسانی با خدا دشمنی میورزد، چرا که از شریعت خدا فرمان نمیبرد و نمیتواند هم ببرد، و کسانی که در حاکمیتِ نَفْس هستند، نمیتوانند خدا را خشنود سازند. امّا شما نه در حاکمیتِ نَفْس، بلکه در حاکمیتِ روح قرار دارید، البته اگر روح خدا در شما ساکن باشد. و اگر کسی روحِ مسیح را نداشته باشد، او از آنِ مسیح نیست. امّا اگر مسیح در شماست، هرچند بدن شما به علت گناه مرده است، امّا چون پارسا شمرده شدهاید، روح برای شما حیات است. و اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد، او که مسیح را از مردگان برخیزانید، حتی به بدنهای فانی شما نیز حیات خواهد بخشید. او این را به واسطۀ روح خود انجام خواهد داد که در شما ساکن است.
متی ۱۳:۱-۹، ۱۸-۲۳
سپس عیسی جمعیت را ترک گفت و به داخل خانه رفت. آنگاه شاگردانش نزد او آمدند و گفتند: «مَثَل علفهای هرز مزرعه را برای ما شرح بده.» او در پاسخ گفت: «شخصی که بذر خوب در مزرعه میکارد، پسر انسان است. مزرعه، این جهان است؛ و بذر خوب، فرزندان پادشاهی آسمانند. علفهای هرز، فرزندان آن شَریرند؛ و دشمنی که آنها را میکارد، ابلیس است. فصل درو، پایان این عصر است؛ و دروگران، فرشتگانند. همانگونه که علفهای هرز را جمع کرده در آتش میسوزانند، در پایان این عصر نیز چنین خواهد شد. پسر انسان فرشتگان خود را خواهد فرستاد و آنها هر چه را که باعث گناه میشود و نیز تمام بدکاران را از پادشاهی او جمع خواهند کرد و آنها را در کورۀ آتش خواهند افکند، جایی که گریه و دندان به دندان ساییدن خواهد بود. آنگاه پارسایان در پادشاهی پدر خود، همچون خورشید خواهند درخشید. هر که گوش دارد، بشنود. همان روز، عیسی از خانه بیرون آمد و کنار دریا بنشست. امّا چنان جماعت بزرگی او را احاطه کردند که سوار قایقی شد و بنشست، در حالی که مردم در ساحل ایستاده بودند. سپس بسیار چیزها با مَثَلها برایشان بیان کرد. گفت: «روزی برزگری برای بذرافشانی بیرون رفت. چون بذر میپاشید، برخی در راه افتاد و پرندگان آمدند و آنها را خوردند. برخی دیگر بر زمین سنگلاخ افتاد که خاک چندانی نداشت؛ پس زود سبز شد، چرا که خاک کمعمق بود. امّا چون خورشید برآمد، بسوخت و چون ریشه نداشت، خشکید. برخی میان خارها افتاد، و خارها نمو کرده، آنها را خفه کرد. امّا بقیۀ بذرها بر زمین نیکو افتاد و بار آورد: بعضی صد برابر، بعضی شصت و بعضی سی. هر که گوش دارد، بشنود.»... «پس شما معنی مَثَل برزگر را بشنوید: هنگامی که کسی کلام پادشاهی آسمان را میشنود امّا آن را درک نمیکند، آن شَریر میآید و آنچه را در دل او کاشته شده، میرباید. این همان بذری است که در راه کاشته شد. و امّا بذری که بر زمین سنگلاخ افتاد کسی است که کلام را میشنود و بیدرنگ آن را با شادی میپذیرد، امّا چون در خود ریشه ندارد، تنها اندک زمانی دوام میآورَد. وقتی به سبب کلام، سختی یا آزاری بروز میکند، در دم میافتد. بذری که در میان خارها کاشته شد، کسی است که کلام را میشنود، امّا نگرانیهای این دنیا و فریبندگی ثروت، آن را خفه میکند و بیثمر میسازد. امّا بذری که در زمین نیکو کاشته شد کسی است که کلام را میشنود و آن را میفهمد و بارور شده، صد، شصت یا سی برابر ثمر میآورد.»