نان روزانه

کلام امروز: اعمال ۱۱:‏۱-‏۱۸ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۷۱مزمور ۱۱۳اشعیا ۴۹:‏۱-‏۶

سالروز پطرس رسولدر کتاب اعمال رسولان، ماجرای کُرنِلیوس و پطرس با دقت تمام ثبت شده است. نخست، رؤیایی را که کرنلیوس دید می‌خوانیم و بعد رؤیای پطرس را. سپس پطرس را در سفرش به قیصریه دنبال می‌کنیم. می‌بینیم که بیانات پطرس در اثر فرو ریختن روح‌القدس بر غیریهودیان گسسته می‌شود. سپس در فصل یازدهم از همین کتاب، پطرس تمام ماجرا را بار دیگر به‌خاطر رسولان و ایمانداران یهودیه بیان می‌کند.

در این آیات و نیز در فصل ۱۵ از کتاب اعمال، کلیسای اولیه مهم‌ترین تصمیم خود را اتخاذ می‌کند: و آن اینکه فیض خدا در عیسای مسیح، نه فقط به یهودیان، بلکه به غیریهودیان نیز عطا شده است. مسیحیت باید تبدیل به ایمانی برای تمام جهان می‌شد، نه اینکه شاخه‌ای از یهودیت باشد. در این ماجرا، کرنلیوس به کلیسا پذیرفته می‌شود، اما کسی که بازگشت می‌کند، پطرس است.

نام پطرس، در بهترین حالت، تا حدی طنزآمیز است. او بیشتر از آنکه صخره باشد، سنگلاخ بود. مسیح را انکار کرد. رهبری بود که آمادگی آن را داشت تا ذهن و دلش در اثر فیض خدا دگرگون شود. قدرت و انعطاف‌پذیری او ناشی از این بود که با وجود شکست‌های علنی‌اش، می‌توانست به حالت اولیهٔ خود برگردد و بار دیگر برخیزد و بعد از آن، به‌اندازهٔ کافی احساس امنیت بکند تا شیوهٔ کار خدا را تشخیص دهد.

روز گرامیداشت پطرس ما را فرا می‌خواند تا بر توانایی خود تأمل کنیم و ببینیم که آیا می‌توانیم با وجود قصورات‌مان در زندگی به پیش برویم، به‌عنوان رهبرانی مجروح بار دیگر بایستیم و با شهامت خدمت رهبری را به‌جا بیاوریم. سالروز او ما را دعوت می‌کند تا بر این نکته تأمل کنیم که چگونه با وجود انتقادها، شجاعانه وظیفهٔ رهبری را به‌جا آوریم و اهداف خدا را تشخیص دهیم.

دعای امروز

ای خدای قادر مطلق،
که به رسولت، حضرت پطرس، الهام بخشیدی
تا اذعان کند که عیسی همان مسیح موعود و پسر خدای زنده است:
کلیسایت را بر این صخره بنا کن،
تا در اتحاد و صلح و آرامش، حقیقتی یگانه را اعلان کند،
و خداوندگاری یگانه را پیروی نماید، هم‌او که پسر تو و نجات‌دهندهٔ ما، مسیح است،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

اعمال ۱۱:‏۱-‏۱۸

رسولان و برادران در سرتاسر یهودیه شنیدند که غیریهودیان نیز کلام خدا را پذیرفته‌اند. پس چون پطرس به اورشلیم بازگشت، طرفدارانِ ختنه بر او خُرده گرفته، گفتند: پطرس همۀ ماجرا را از آغاز به‌تفصیل برایشان بازگو کرده، گفت: «چگونه توانستی به خانۀ ختنه‌ناشدگان بروی و با آنها همسفره شوی؟» «من در یافا به دعا مشغول بودم که در عالم رؤیا دیدم چیزی همچون سفره‌ای بزرگ که از چهار‌گوشه آویخته بود، از آسمان فرود آمد و به من رسید. چون نیک نگریستم، چارپایان و وحوش و خزندگان و پرندگان بر آن دیدم. سپس ندایی به گوشم رسید که می‌گفت: ”ای پطرس، برخیز، ذبح کن و بخور.“ «جواب دادم: ”حاشا از من، خداوندا، زیرا هرگز به چیزی حرام یا نجس لب نزده‌ام.“ «بار دوّم از آسمان ندا آمد که ”آنچه خدا پاک ساخته، تو نجس مخوان.“ و این امر سه بار تکرار شد؛ سپس همۀ آن چیزها به آسمان بالا برده شد. «در همان موقع، سه تن که از قیصریه نزد من فرستاده شده بودند، به خانه‌ای که در آن بودم رسیدند. روح خدا به من گفت که در رفتن با آنان تردید مکنم. این شش برادر نیز با من آمدند، و ما به خانۀ آن مرد درآمدیم. او برای ما بازگفت که چگونه در خانۀ خود فرشته‌ای دیده که به او گفته است: ”کسانی به یافا بفرست تا شَمعونِ معروف به پطرس را به اینجا بیاورند. او برای تو پیامی خواهد آورد که به واسطۀ آن تو و تمامی اهل خانه‌ات نجات خواهید یافت.“ «چون سخن آغاز کردم، روح‌القدس بر آنها نازل شد، درست همان‌گونه که نخست بر ما نازل شده بود. آنگاه گفتۀ خداوند را به‌خاطر آوردم که فرموده بود: ”یحیی با آب تعمید می‌داد ولی شما با روح‌القدس تعمید خواهید یافت.“ اگر خدا همان عطا را به آنها بخشید که پس از ایمان آوردن به عیسی مسیحِ خداوند به ما عطا فرموده بود، پس من که باشم که بخواهم مانع کار خدا شوم؟» چون این سخنان را شنیدند، خاموش شدند و خدا را ستایش کرده، گفتند: «براستی که خدا توبۀ حیات‌بخش را به غیریهودیان نیز عطا فرموده است!»

مزمور ۷۱

در تو ای خداوند پناه جُسته‌ام؛ هرگز مگذار سرافکنده شوم! به عدالت خویش مرا برهان و خلاصی‌ام ده. گوش خود را به من مایل گردان و نجاتم بخش! مرا صخرۀ پناه باش، که پیوسته بدان روی آورم. تو به نجات من حکم فرموده‌ای، زیرا که صخره و قلعۀ من تویی. ای خدای من، مرا از دست شریران خلاصی ده، و از چنگ مردمان ظالم و بی‌رحم برهان! زیرا تو، ای خداوندگار، امید من هستی، و تو ای خداوند، اعتماد من، از روزگار جوانی. از بدو تولد، تکیه‌گاهم تو بوده‌ای؛ از شکم مادر، تو مرا به دنیا آوردی. ستایش من پیوسته معطوف به توست! بسیاری را آیتی گشته‌ام، زیرا تو پناهگاه مستحکم منی. دهان من از ستایش تو آکنده است، و از وصف کبریایی تو، تمامی روز. به وقت پیری دورَم میفکن، و چون قوّتم زایل شود، ترکم مکن! زیرا دشمنان بر ضد من سخن می‌گویند، و آنان که در کمین جان مَنَند با هم مشورت می‌کنند. می‌گویند: «خدا ترکش کرده است؛ پس تعقیبش کنید و گرفتارش سازید، زیرا رهاننده‌ای نیست!» خدایا، از من دور مباش! ای خدای من به یاری‌ام بشتاب! مُدعیانِ جانم سرافکنده و نابود گردند، و آنان که در پی زیان منند به رسوایی و بی‌آبرویی ملبس گردند! و اما من، پیوسته امیدوار خواهم بود، و تو را هر چه بیشتر خواهم ستود. دهانم از عدالت تو خبر خواهد داد، و از نجات تو، تمامی روز، هرچند شمار آنها از دانش من فراتر است. با اعمال پرقدرت خداوندگارْ یهوه خواهم آمد و عدالتِ تو را و بس اعلام خواهم کرد! خدایا، تو مرا از روزگار جوانی تعلیم داده‌ای، و من تا هم‌اکنون شگفتیهای تو را اعلام می‌دارم. پس خدایا تا به وقت پیری و سپیدمویی نیز ترکم مکن، تا آنگاه که نسل بعد را از بازوی تو خبر دهم، و آیندگان را از توانایی تو. تو که مرا از تنگیها و بلاهای بسیار گذراندی، دیگر بار، جانم را احیا خواهی کرد؛ آری، دیگر بار مرا از اعماق زمین بر خواهی آورد. عدالت تو، خدایا، تا به عرشِ برین می‌رسد، ای که کارهای عظیم کرده‌ای! خدایا، کیست مانند تو؟ بزرگی مرا افزون خواهی کرد و بار دیگر تسلی‌ام خواهی داد. من هم تو را به آوای چنگ خواهم ستود، به سبب امانت تو، ای خدای من! با نوای بربط در ستایش تو خواهم سرایید، ای قدوس اسرائیل! آنگاه که در ستایش تو بسرایم، لبهایم بانگ شادی سر خواهد داد، جان من نیز، که آن را فدیه داده‌ای. زبانم نیز تمامی روز، ذکر عدالت تو را خواهد گفت؛ زیرا آنان که در پی زیان من بودند، سرافکنده و شرمسار گردیده‌اند!

مزمور ۱۱۳

هَلِلویاه! ای خدمتگزاران خداوند، ستایش کنید! نام خداوند را ستایش کنید! نام خداوند متبارک باد، از حال تا ابدالآباد! از محل طلوع آفتاب تا محل غروب آن، نام خداوند ستوده شود! خداوند بر تمامی قومها متعال است، و جلال او بر فراز آسمانهاست! کیست مانند یهوه خدای ما، که در عرش برین جلوس فرموده است؟ آن که سر فرود می‌آورد، تا بر آسمانها و بر زمین بنگرد. او بینوا را از خاک برمی‌گیرد، و نیازمند را از زباله برمی‌افرازد؛ تا ایشان را با امیران بنشاند، با امیران قومِ خویش. زن نازاد را خانواده‌دار می‌سازد، مادر شادمانِ فرزندان. هَلِلویاه!

اشعیا ۴۹:‏۱-‏۶

ای سرزمینهای ساحلی، به من گوش فرا دهید! ای قومهای دوردست، توجه کنید! خداوند مرا از رَحِم فرا خواند، و از بطن مادرم مرا به نام صدا زد. دهان مرا چون شمشیر تیز ساخت، و مرا زیر سایۀ دست خود پنهان کرد. مرا تیرِ صیقلی ساخت، و در تَرکِش خود پنهانم کرد. مرا گفت: «تو خادم من هستی، اسرائیل، که در او جلال خود را نمایان خواهم ساخت.» اما من گفتم: «بیهوده محنت کشیده‌ام و قوّت خویش به باطل و عبث صرف کرده‌ام؛ اما به‌یقین حقِ من با خداوند است، و پاداش من، با خدای من.» و حال، خداوند چنین می‌فرماید، همان که مرا از رَحِم برای خدمت خویش بسرشت، تا یعقوب را نزدش بازآورم، و اسرائیل را گرد او جمع کنم، زیرا که در نظر خداوند محترم هستم، و خدای من قوّت من است. آری، او چنین می‌فرماید: «سهل است که خادم من باشی، تا قبایل یعقوب را بر پا بداری، و اسرائیلیانی را که محفوظ داشته‌ام، بازآوری؛ بلکه تو را نوری برای ملتها خواهم ساخت تا نجات مرا به کرانهای زمین برسانی.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.