ایام روزه
سیوهشت سال پیش در لهستان، اتحادیهای کارگری تأسیس شد که در سیاست این کشور تغییری اساسی ایجاد کرد. این اتحادیه که مرکز آن در کارخانۀ کشتیسازی لنین در شهر گدانسک (که نام قدیم آلمانی آن دانتسیگ بود) قرار داشت، نخستین اتحادیۀ مستقل کارگری در کشوری کمونیستی بود. نام این اتحادیه «همبستگی» بود. این اتحادیه که رهبری آن را «لِخ والِسا» بر عهده داشت، از حمایت شدید پاپ ژان پل دوم برخوردار بود و سرانجام از طریق مقاومتی نسبتاً صلحآمیز، زمینهساز تغییر حکومت و استقلال ملی شد.
نام «همبستگی» بهدرستی انتخاب شده بود، زیرا این پیام را میرساند که تنها هنگامی که انسانها با یکدیگر همکاری کنند و خواستههای خود را برای مصالح برتر فدا کنند، تغییر واقعی رخ خواهد داد. اگر نویسندۀ نامه به عبرانیان این کلمه را میدانست، آن را دوست میداشت. او به قصد بیان الهیاتش در مورد عیسی برای همکیشان یهودیاش مینویسد: «چون او خود هنگامی که آزموده شد، رنج کشید، قادر است آنان را که آزموده میشوند، یاری رساند.»
درک این که خدا همبستگی محبتآمیز را از طریق رنج و مرگ به بشریت ابراز داشت، از اَشکال اولیۀ مفهوم «همبستگی» است. خدا بیرون از آفرینش خود نماند، بلکه کاملاً وارد آن شد. درک چنین مفهوم چالشانگیزی یک عمر زمان میطلبد. قدرت در ضعف نمایان شد. مرگ با مرگ نابود شد. رستاخیز بر صلیب متولد شد. حیات در فنا بالید.
اندیشهای نامعقول که کاملاً تحقق مییابد.
دعای امروز
ای خدای قادر!
به کسانی که در اشتباهند، نور حقیقتت را نشان بده،
باشد که به راه پارسایی بازگردند.
به همۀ کسانی که شاگردی طریقت مسیح را پذیرفتهاند،
عطا کن که بتوانند هر چیزی را که مغایر وظیفهشان است
کنار بگذارند،
و هر چه را که موافق آن است پیروی کنند؛
در خداوند ما عیسای مسیح،
او که زنده است و با تو پادشاهی میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
خدای واحد، از حال تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
عبرانیان ۲:۱۰ تا آخر
بهجا بود خدا که همه چیز برای او و به واسطۀ او وجود دارد، برای اینکه پسران بسیار را به جلال برساند، قهرمانِ نجات ایشان را از راه تحمل رنج، کامل گرداند. زیرا او که مقدّس میسازد و آنان که مقدّس میشوند، همه از یک تبارند. از همین رو، عیسی عار ندارد ایشان را برادر بخواند. چنانکه میگوید: «نام تو را به برادرانم اعلام خواهم کرد؛ و در میان جماعت، تو را خواهم ستود.» و باز میگوید: «من بر او توکل خواهم کرد.» و باز: «اینک من، و فرزندانی که خدا به من داده است.» از آنجا که فرزندان از جسم و خون برخوردارند، او نیز در اینها سهیم شد تا با مرگ خود، صاحب قدرت مرگ یعنی ابلیس را به زیر کِشد، و آنان را که همۀ عمر در بندگیِ ترسِ از مرگ به سر بردهاند، آزاد سازد. زیرا مسلّم است که او نه فرشتگان، بلکه نسل ابراهیم را یاری میدهد. از همین رو، لازم بود از هر حیث همانند برادران خود شود تا بتواند در مقام کاهن اعظمی رحیم و امین، در خدمت خدا باشد و برای گناهان قوم کفّاره کند. چون او خود هنگامی که آزموده شد، رنج کشید، قادر است آنان را که آزموده میشوند، یاری رساند.
مزامیر ۱۱۱
هَلِلویاه! خداوند را با تمامی دل سپاس خواهم گفت، در شورای صالحان، در میان جماعت. کارهای خداوند عظیم است؛ آنان که از آنها لذت میبرند، جملگی در آنها غُور میکنند. کار او پر از جلال و شکوه است، و عدالتش پایدار، تا به ابد! او خویشتن را به کارهای شگفتش شهره ساخته است؛ خداوند فیاض و رحیم است. او ترسندگان خود را روزی میدهد، و عهد خویش را تا به ابد یاد میدارد. قوّت کارهای خویش را بر قوم خود اعلام داشته، تا میراث قومها را بدیشان عطا فرماید. اعمال دستهایش حق و عدل است، و جملۀ احکامش قابل اعتماد. پایدارند تا ابدالآباد، و در راستی و درستی وضع گردیدهاند. فدیه را برای قوم خود فرستاد، و عهد خویش را جاودانه حکم فرمود؛ قدوس و مَهیب است نام او! ترس خداوندآغاز حکمت است، آنان را که به احکام او عمل میکنند فهمِ نیکوست. ستایش او تا به ابد پایدار است!
مزامیر ۱۱۲
هَلِلویاه! خوشا به حال کسی که از خداوند میترسد، و از انجام فرمانهای او لذت بسیار میبرَد. فرزندانش از دلاوران زمین خواهند بود، نسل صالحان مبارک خواهد بود. دولت و توانگری در خانۀ اوست، و پارساییاش جاودانه پایدار است. در تاریکی، نور برای صالحان طلوع میکند، برای شخص فیاض و رحیم و پارسا. فرخنده است شخص سخاوتمند و قرضدهنده، که در کارهای خویش با انصاف است. زیرا پارسا هرگز جنبش نخواهد خورد؛ او تا به ابد در یادها میماند. از خبر بد نخواهد ترسید؛ دلش مستحکم است و بر خداوند توکل دارد. دل او پایدار است و نخواهد ترسید، تا آن هنگام که پیروزمندانه بر خصمانش بنگرد. با گشادهدستی به نیازمندان بخشیده، پارساییاش جاودانه پاینده است؛ شاخش با عزّت برافراشته خواهد شد. شریر این را میبیند و به خشم میآید، و دندان بر هم ساییده، تباه میگردد؛ آرزوی شریران نقش بر آب خواهد شد!
پیدایش ۴۴:۱۸ تا آخر
زیرا چگونه میتوانم نزد پدر خویش بازگردم اگر این جوان با من نباشد؟ من یارای دیدن این را که بلایی بر سر پدرم بیاید ندارم.» پس اکنون تمنا این که بندهات به جای این جوان بمانم و غلام سرورم باشم و جوان همراه برادرانش بازگردد. بندهات نزد پدر ضامن سلامت این جوان شده، گفتم: ”اگر او را نزد تو بازنگردانم، تقصیرش تا آخر عمر بر گردن من باشد!“ ببیند که پسر نیست، در دَم خواهد مرد. و بندگانت موی سپید پدرمان را در اندوه به گور فرو خواهیم برد. پس اکنون اگر نزد بندهات پدرم بازگردیم، و این جوان با ما نباشد، و اگر پدرم، که زندگیش به زندگی این پسر بسته است، اگر این یکی را نیز از من بگیرید و زیانی به او برسد، موی سپید مرا در اندوه به گور فرو خواهید برد.“ یکی از آنان از نزد من رفت و گفتم: ’بیگمان دریده شده است.‘ و از آن زمان دیگر او را ندیدهام. آنگاه بندهات پدرم به ما گفت: ”میدانید که همسرم دو پسر برای من بزاد. ولی ما گفتیم: ”نمیتوانیم برویم. تنها اگر برادر کوچکمان با ما بیاید، خواهیم رفت. زیرا نمیتوانیم روی آن مرد را ببینیم، مگر آن که برادر کوچکمان با ما باشد.“ پس چون نزد بندهات، پدر خویش رفتیم، سخنان سرورمان را بدو بازگفتیم. آنگاه پدرمان گفت: ”بازگردید و کمی آذوقه برای ما بخرید.“ ولی تو به بندگانت گفتی: ”تا برادر کوچک خود را با خود نیاورید، روی مرا دیگر نخواهید دید.“ و ما به سرور خویش گفتیم: ”آن پسر نمیتواند پدر خود را ترک گوید، چون اگر پدرش را ترک گوید، پدرش خواهد مرد.“ آنگاه به بندگانت گفتی: ”او را نزد من آورید تا به چشم خود او را ببینم.“ و ما به سرورمان پاسخ دادیم: ”پدری داریم سالخورده، و برادری جوان که فرزند ایام پیری اوست. برادر آن پسر مرده است و او تنها پسر مادر خویش است که باقی مانده و پدرش او را دوست میدارد.“ سرورم از بندگانش پرسید: ”آیا پدر یا برادری دارید؟“ آنگاه یهودا نزدیک او رفت و گفت: «سرورم، تمنا دارم بگذاری بندهات سخنی در گوش سرورم بگوید. و خشمت بر بندهات افروخته نشود، زیرا تو چون خودِ فرعون هستی.