نان روزانه

کلام امروز: یوحنا۱۳: ۱۲-‏۲۰ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۰۶حزقیال ۳۳:‏۱-‏۲۰

در دنیای باستان، فروتنی خوار ‌شمرده می‌شد، چرا که نشانۀ ضعف و ناتوانی به حساب می‌آمد. اما پادشاهی خدا از ارزش‌هایی کاملاً متفاوت برخوردار است. در این پادشاهی، راهِ نشان دادن رهبری همانا خم شدن برای خدمت کردن است.

ما زمانی وارد این ماجرا می‌شویم که عیسی ردا از تن به در کرده و کاری را انجام داده بود که از یک غلام انتظار می‌رفت، یعنی شستن پای حضار. او نشان داده بود که عمل اصیل و واقعی مسیحی مانند چیست! این عمل مانند خدمت نوکرمآبانه است. آنچه عمل عیسی را چشمگیرتر می‌سازد، اینست که او آن را در زمان پیروزی انجام نداد، آن زمان که انجامش به نسبت آسانتر است، بلکه در شرایطی ناخوشایند، در زمانی که می‌دانست چیزی نمانده به او خیانت شود.

آن شب، محبتی بزرگوارانه بر کار عیسی حاکم بود، اما در ضمن، فراخوانی دشوار نیز در آن وجود داشت. او نشان داده بود که مفهوم خادم بودن چیست، زیرا از پیروانش انتظار داشت همان کار را انجام دهند. از آنانی که فیض او را دریافت کرده‌اند، انتظار زیادی می‌رود. لازم است ما نیز که می‌خواهیم در خدمت به عیسی سودمند باشیم، هر «ردایی» را که نشانۀ ظاهری برتری است، از تن در آوریم. فروتن ساختن خویشتن شامل از میان برداشتن هر چیزی است که باعث فاصله گرفتن شما از همنوعانتان می‌گردد، همنوعانی که می‌کوشید خدمتشان کنید. آنچه باید از میان برداشته شود، گاه نیاز به دریافت تحسین و قدرشناسی از دیگران است، یا کنترل کردن نتایج و پیامدها، و گاه نیز اینکه دیگران جایگاه ما را تصدیق کنند و بپذیرند. ما کارمندی نیستیم که چشم به جیره و مواجبش دوخته است. ما خادمینی هستیم که تعهداتی بر دوش دارند. ما هم به سرمشق عیسی نیاز داریم و هم به فراخوان دشوار او، زیرا فروتنی دشوارتر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد.

دعای امروز

ای خداوند متبارک،
ای تو که مقرر فرمودی تا کتب مقدس برای یادگیری ما نوشته شود:
مدد فرما تا به آنها گوش فرا دهیم، آنها را بخوانیم، علامت بزنیم،
بیاموزیم، و در درون خود هضم کنیم،
آن سان که به‌واسطۀ شکیبایی، و تسلای حاصل از کلام مقدست،
امید به حیات جاویدان را گرم در آغوش بفشاریم و برای همیشه به آن بچسبیم،
همان امید که در نجات‌دهنده‌مان عیسای مسیح، به ما عنایت فرموده‌ای،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

یوحنا۱۳: ۱۲-‏۲۰

'پس از آنکه عیسی پاهای ایشان را شست، ردا بر تن کرد و باز بر سفرۀ شام نشست. آنگاه از ایشان پرسید: «آیا دریافتید آنچه برایتان کردم؟ شما مرا استاد و سرورتان می‌خوانید و درست هم می‌گویید، زیرا چنین هستم. پس اگر من که سرور و استاد شمایم پاهای شما را شستم، شما نیز باید پاهای یکدیگر را بشویید. من با این کار، سرمشقی به شما دادم تا شما نیز همان‌گونه رفتار کنید که من با شما کردم. آمین، آمین، به شما می‌گویم، نه غلام از ارباب خود بزرگتر است، نه فرستاده از فرستندۀ خود. اکنون که اینها را می‌دانید، خوشا به حالتان اگر بدانها عمل کنید. «آنچه می‌گویم دربارۀ همۀ شما نیست. من آنان را که برگزیده‌ام، می‌شناسم. امّا این گفتۀ کتب مقدّس باید به حقیقت پیوندد که ”آن که نان مرا می‌خورَد، با من به دشمنی برخاسته است.“ پس اکنون پیش از وقوع، به شما می‌گویم تا هنگامی که واقع شد، ایمان آورید که من هستم. آمین، آمین، به شما می‌گویم، هر که فرستادۀ مرا بپذیرد، مرا پذیرفته، و هر که مرا پذیرفت، فرستندۀ مرا پذیرفته است.» '

مزمور ۱۰۶

هَلِلویاه! خداوند را سپاس گویید زیرا که او نیکوست و محبتش تا ابدالآباد است. کیست که اعمال نیرومند خداوند را بیان تواند کرد و ستایش او را به کمال تواند شنوانید؟ خوشا به حال آنان که عدالت را به جا می‌آورند و در همه وقت، انصاف را نگاه می‌دارند. خداوندا، چون بر قوم خود نظر لطف افکنی، مرا به یاد آور، و با نجات خود به یاری‌ام بیا؛ تا سعادت برگزیدگان تو را ببینم و در شادی قوم تو شادمان گردم و همراه با میراث تو فخر نمایم. ما و پدرانمان گناه کرده‌ایم، عِصیان ورزیده‌ایم و شرارت نموده‌ایم. پدران ما، هنگامی که در مصر بودند کارهای شگفت‌انگیز تو را درک نکردند؛ آنان کثرت محبت تو را به یاد نیاوردند، بلکه در کنار دریا، نزد دریای سرخ، سر به شورش برداشتند. اما او به‌خاطر نام خود، ایشان را نجات بخشید، تا قوّت خود را بشناساند. دریای سرخ را عتاب کرد، و خشکید؛ و ایشان را از میان ژرفناها همچون بیابان رهبری فرمود. آنان را از چنگ خصم نجات بخشید، و از دست دشمن رهانید. آبها مخالفان ایشان را پوشانید، که یکی از آنها نیز باقی نماند. آنگاه به کلام او ایمان آوردند، و حمد او را سراییدند. اما کارهای او را به‌زودی از یاد بردند، و مشورت او را انتظار نکشیدند. هوای نَفْس خود را در بیابان پیروی کردند، و خدا را در صحرا آزمودند. پس آنچه خواستند بدیشان عطا فرمود، اما لاغری در جانهای ایشان فرستاد. در اردوگاه بر موسی حسد بردند، و بر هارون، مقدس خداوند. پس زمین دهان گشود و داتان را فرو برد، و جماعتِ اَبیرام را پوشانید. آتش در میانِ جمع ایشان زبانه کشید و شعله‌ها شریران را سوزانید. در حوریب گوساله‌ای ساختند، و بُتِ ریخته‌شده را پرستش کردند؛ جلال خود را معاوضه کردند، با شمایل گاوی علفخوار! خدا را که نجات‌دهندۀ ایشان بود از یاد بردند، او را که کارهای عظیم در مصر کرده بود؛ آن که عجایب در سرزمین حام به عمل آورده بود، و کارهای مَهیب نزد دریای سرخ. پس گفت که هلاکشان خواهد کرد - اگر برگزیدۀ او موسی به حضورش در شکاف نمی‌ایستاد تا خشم او را از هلاک کردن ایشان برگرداند. سرزمین دلپذیر را خوار شمردند، زیرا به وعدۀ او ایمان نداشتند. در خیمه‌های خود همهمه کردند، و آواز خداوند را نشنیدند. پس با دست برافراشته سوگند خورد که ایشان را در بیابان از پا در خواهد آورد، و نسلشان را در میان قومها پخش خواهد کرد، و در سرزمینها پراکنده خواهد ساخت. سپس با بَعَل فِغور هم‌یوغ شدند، و قربانیهای تقدیمی به مردگان را خوردند؛ با کارهای خود خداوند را به خشم آوردند، پس طاعون در میان ایشان شیوع یافت. آنگاه فینِحاس ایستاد و میانجیگری کرد، و طاعون بازداشته شد. و این برای او پارسایی محسوب گشت، نسل اندر نسل تا ابدالآباد. همچنین نزد آبهای مِریبَه خداوند را خشمگین کردند، و حتی موسی به سبب ایشان زیان دید؛ زیرا روح وی را مکدر ساختند، و سخن نسنجیده بر زبان او جاری شد. ملتها را هلاک نکردند، آن‌گونه که خداوند ایشان را امر فرموده بود؛ بلکه با قومها درآمیختند و کارهای ایشان را فرا گرفتند. بتهای ایشان را عبادت کردند، که برایشان دام گردید. پسران خود را برای دیوها قربانی کردند و دختران خود را نیز. خون بی‌گناه را ریختند، خون پسران و دختران خود را؛ که ایشان را برای بتهای کنعان قربانی کردند، و زمین به خون آلوده شد. پس با کارهای خود نجس گردیدند و به اعمال خویش خودفروشی کردند. بنابراین خشم خداوند بر قومش افروخته شد، و از میراث خویش منزجر گشت. آنان را به دست قومها تسلیم کرد، و نفرت‌کنندگانشان بر ایشان فرمان راندند. دشمنان بر آنها ظلم کردند، و ایشان زیر دست آنها ذلیل گردیدند. بارها ایشان را رهایی بخشید اما در مشورتهای خود سر به شورش برداشتند و به سبب تقصیر خویش خوار گردیدند. با این همه، بر تنگی ایشان نظر افکند، هنگامی که فریادشان را شنید. به‌خاطر آنها عهد خویش را به یاد آورد، و بر حسب کثرت محبت خویش گذشت نمود. اسیرکنندگانِ آنها را جملگی، به رحم آوردن بر ایشان برانگیخت. ای یهوه، خدای ما، نجاتمان ده، و از میان قومها ما را گِرد آور، تا نام قدوس تو را سپاس گوییم، و در ستایش تو فخر نماییم. متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل، از ازل تا ابدالآباد. و تمامی مردم بگویند، «آمین». هَلِلویاه!

حزقیال ۳۳:‏۱-‏۲۰

و کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت: «ای پسر انسان، قوم خود را خطاب کرده، به ایشان بگو، اگر من بر سرزمینی شمشیر آورم و مردم آن سرزمین از میان خود کسی را گرفته، به دیدبانی خود برگمارند، و اگر آن دیدبان ببیند که شمشیر بر آن سرزمین فرود می‌آید و در شیپور خود دمیده، به مردم هشدار دهد، اگر کسی صدای شیپور را بشنود، اما به هشدار توجه نکند و شمشیر بیاید و جان او را بگیرد، خونش بر گردن خودش خواهد بود. زیرا صدای شیپور را شنیده، اما به هشدار توجه نکرده است، پس خونش بر گردن خودش خواهد بود. حال آنکه اگر به هشدار توجه می‌کرد، جان خود را می‌رهانید. اما اگر دید‌بان ببیند که شمشیر می‌آید اما در شیپور خود ندمد، و مردم هشدار نیابند، و شمشیر آمده، جان یکی از آنان را بگیرد، آن شخص در گناه خود گرفتار آمده است، اما خون او را از دست دید‌بان خواهم طلبید. «و اما من تو را، ای پسر انسان، به دید‌بانی برای خاندان اسرائیل برگماشته‌ام. هرگاه کلامی از دهان من بشنوی، باید به ایشان از جانب من هشدار دهی. اگر من به مرد شریر بگویم: ای مرد شریر، به‌یقین خواهی مُرد! ولی تو سخنی نگویی و به آن مرد شریر هشدار ندهی تا از راه خود بازگردد، آنگاه آن مرد شریر در گناه خود خواهد مُرد اما من خون او را از دست تو خواهم طلبید. و اما اگر تو به آن مرد شریر هشدار دهی تا از راه خود بازگردد، اما او از راه خویش بازنگردد، آنگاه او در گناه خود خواهد مرد، اما تو جان خویش را رهانیده‌ای. «حال تو ای پسر انسان، به خاندان اسرائیل بگو: شما می‌گویید، ”به‌یقین نافرمانیها و گناهان ما بر گردن ماست و در آنها می‌پوسیم! پس چگونه زیست کنیم؟“ به آنان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: به حیات خودم قسم که من از مرگ مرد شریر خوش نیستم، بلکه از اینکه شریر از راه خود بازگردد و زنده بماند. ای خاندان اسرائیل، بازگشت کنید! از راههای شریرانۀ خود بازگشت کنید، زیرا چرا بمیرید؟ «و تو ای پسر انسان، به قوم خود بگو، پارساییِ مرد پارسا هنگامی که نافرمانی کند، او را نخواهد رهانید، و شرارتِ مرد شریر هنگامی که از شرارت خود بازگردد، سبب افتادن وی نخواهد شد. مرد پارسا، هرگاه گناه کند، بر اساس پارسایی پیشین خود زیست نتواند کرد. هرچند به مرد پارسا گفته باشم که به‌یقین خواهد زیست، اگر او به پارسایی خود تکیه کرده، گناه ورزد، در آن صورت هیچ‌یک از اعمال پارسایانه‌اش به یاد آورده نخواهد شد بلکه در گناهی که ورزیده، خواهد مرد. نیز هرچند به مرد شریر گفته باشم: ”به‌یقین خواهی مرد،“ اگر او از گناه خود بازگردد و انصاف و عدالت را به جا آورد، و آنچه را به گرو ستانده، بازگردانَد، و آنچه را دزدیده، باز پس دهد، و در فرایضِ حیات سلوک کرده، مرتکب گناه نشود، او به‌یقین خواهد زیست و نخواهد مرد. هیچ‌یک از گناهانی که مرتکب شده است، بر ضد او به یاد آورده نخواهد شد. زیرا که انصاف و عدالت را به جا آورده و به‌یقین خواهد زیست. «اما قوم تو می‌گویند: ”راههای خداوند موزون نیست!“ حال آنکه راههای خودشان موزون نیست! هرگاه مرد پارسایی از پارسایی خود بازگردد و گناه ورزد، به سبب آن خواهد مرد. و نیز هرگاه مردی شریر از شرارت خود بازگردد و انصاف و عدالت را به جا آورد، به سبب آن خواهد زیست. با این حال شما می‌گویید: ”راههای خداوند موزون نیست!“ ای خاندان اسرائیل، من هر یک از شما را موافق راههای خودش داوری خواهم کرد!»

 

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.