نان روزانه

کلام امروز: عبرانیان ۳:‏۱‏‏-۶ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزامیر ۱۱۳مزامیر ۱۱۵پیدایش ۴۵:‏۱‏‏-۱۵

ایام روزه

اگر قصد دارید برای گروهی از هم‌کیشان یهودی خود که انگار می‌خواهند از ایمان مسیحی خود دست بکشند، نامه بنویسید، از همۀ اهرم‌ها استفاده خواهید کرد. این دقیقاً همان کاری است که نویسندۀ نامه به عبرانیان می‌کند.

او به ریشه‌های اولیۀ یهودیت برمی‌گردد و به نام و الگوی موسی استناد می‌کند. برای کسی که آشکارا در سخنرانی و هنرهای بلاغی کارآزموده است، حرکت خوبی است. به‌یادشان می‌آورد که مخاطبان‌تان از کجا آمده‌اند و قهرمانان‌شان چه کسانی هستند. و بر این مبنا مقایسه‌ای میان عیسی و موسی ترتیب می‌دهد که در آن موسی خادم وفادار خانه است و عیسی پسرِ صاحبِ خانه. اکنون آنها از چه کسی پیروی خواهند کرد؟ راه قدیمیِ خادم، یا راه تازۀ پسر؟

در واقع این بی‌انصافی در حق نویسندۀ نامه است، زیرا او مراقب است تا سرچشمۀ مشترک ورای عیسی و موسی را نشان دهد، سرچشمه‌ای بزرگ‌تر از هر دو، نه تنها بانی خانه، بلکه بانی همه چیز: خودِ خدا. و چیزی که نویسنده به آن اشاره می‌کند، همان است که هرگز نباید فراموش کنیم. در کُنه ایمان ما ذات خدای قدوس، رحیم و آفریننده، بنیان هر بنیانی است.

بر این بنیان آرام گیرید؛ هنگامی که احساس گم‌گشتگی می‌کنید، بدان بازگردید و بدین‌سان، به خطا نخواهید رفت.

دعای امروز

ای خدای قادر!
باشد که ما با دعا و انضباط روزه
به راز رنج‌های مسیح راه یابیم،
و با پیروی راه او
در جلالش شریک شویم؛
در خداوندمان عیسای مسیح.

مطالعهٔ کتاب مقدس

عبرانیان ۳:‏۱‏‏-۶

پس ای برادران مقدّس که در دعوت آسمانی شریک هستید، اندیشۀ خود را بر عیسی معطوف کنید که اوست رسول و کاهن اعظمی که بدو معترفیم. او نسبت به کسی که او را برگماشت امین بود، همان‌گونه که موسی نیز در تمام خانۀ خدا امین بود. امّا به همان اندازه که حرمت سازندۀ خانه از خودِ خانه بیشتر است، عیسی نیز لایق حرمتی بیش از موسی شمرده شد. زیرا هر خانه‌ای به دست کسی بنا می‌شود، امّا بانی همه چیز خداست. موسی در مقام خادم در تمام خانۀ خدا امین بود تا بر آنچه می‌بایست در آینده گفته شود، شهادت دهد. امّا مسیح، در مقام پسرِ صاحب‌اختیار بر خانۀ خدا، امین است. و خانۀ او ما هستیم، به شرطی که آزادگی خود را حفظ کنیم و در مباهات به امید خود همچنان پایدار بمانیم.

مزامیر ۱۱۳

هَلِلویاه! ای خدمتگزاران خداوند، ستایش کنید! نام خداوند را ستایش کنید! نام خداوند متبارک باد، از حال تا ابدالآباد! از محل طلوع آفتاب تا محل غروب آن، نام خداوند ستوده شود! خداوند بر تمامی قومها متعال است، و جلال او بر فراز آسمانهاست! کیست مانند یهوه خدای ما، که در عرش برین جلوس فرموده است؟ آن که سر فرود می‌آورد، تا بر آسمانها و بر زمین بنگرد. او بینوا را از خاک برمی‌گیرد، و نیازمند را از زباله برمی‌افرازد؛ تا ایشان را با امیران بنشاند، با امیران قومِ خویش. زن نازاد را خانواده‌دار می‌سازد، مادر شادمانِ فرزندان. هَلِلویاه!

مزامیر ۱۱۵

نه ما را، خداوندا، نه ما را! بلکه نام خود را جلال ده، به‌خاطر محبت و وفاداریت! چرا قومها بگویند: «خدای آنان کجاست؟» خدای ما در آسمان است، او هرآنچه را که بخواهد، به انجام می‌رساند. اما بتهای ایشان از نقره و طلاست، صنعت دستهای انسان! دهان دارند، اما سخن نمی‌گویند! چشم دارند، اما نمی‌بینند! گوش دارند، اما نمی‌شنوند! بینی، اما نمی‌بویند! دستها دارند، اما حس نمی‌کنند! پاها، اما راه نمی‌روند! و صدایی از گلوی خود برنمی‌آورند! ای اسرائیل، بر خداوند توکل کنید! او یاور و سپر شماست. سازندگان آنها مانند خودشان خواهند شد، و هر که بر آنها توکل کند. ای خاندان هارون، بر خداوند توکل کنید! او یاور و سپر شماست. ای ترسندگان خداوند، بر خداوند توکل کنید! او یاور و سپر شماست. خداوند ما را به یاد آورده است؛ او برکتمان خواهد داد. او خاندان اسرائیل را برکت خواهد داد، او خاندان هارون را برکت خواهد داد. او ترسندگان خداوند را برکت خواهد داد، از خُرد و بزرگ. خداوند شما را افزونی بخشد، شما و فرزندانتان را. مبارکِ خداوند باشید، که آسمان و زمین را بساخت. آسمانها، آسمانهای خداوند است، اما زمین را به بنی‌آدم بخشیده است. مردگان نیستند که خداوند را می‌ستایند، و نه آنان که به دیار خاموشی فرو می‌روند! ماییم که خداوند را می‌ستاییم، از حال و تا ابدالآباد. هَلِلویاه!

پیدایش ۴۵:‏۱‏‏-۱۵

و یوسف دیگر نتوانست نزد کسانی که در حضورش ایستاده بودند، خودداری کند و فریاد بر‌آورد: «همه را از نزد من بیرون کنید!» پس هنگامی که یوسف خود را به برادرانش شناسانید، کسی دیگر آنجا نبود. و او به صدای بلند گریست، چندان که مصریان و اهل خانۀ فرعون نیز صدایش را شنیدند. یوسف به برادرانش گفت: «من یوسف هستم! آیا پدرم هنوز زنده است؟» ولی برادرانش نتوانستند به او پاسخ دهند، زیرا از حضور وی هراسان گشته بودند. آنگاه یوسف به برادرانش گفت: «نزدیک من بیایید.» و نزدیک آمدند. سپس گفت: «مَنَم، یوسف، برادر شما، همان که او را به مصر فروختید! و اکنون مضطرب نباشید و از این که مرا به اینجا فروختید بر خود خشم مگیرید، زیرا برای حفظ جانها بود که خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد. چراکه هم‌اکنون دو سال است که قحطی بر این سرزمین حکمفرما است و پنج سال دیگر نیز نه شخم خواهد بود نه درو. اما خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد تا برای شما باقیماندگانی بر زمین نگاه دارد و به رهاییِ عظیم جانتان را زنده نگاه دارد. پس این شما نبودید که مرا به اینجا فرستادید بلکه خدا بود. او مرا پدر بر فرعون و سرور بر تمامی اهل خانۀ او و فرمانروای سرتاسر سرزمین مصر ساخت. اکنون بشتابید و نزد پدرم رفته، به او بگویید: ”پسرت یوسف چنین می‌گوید: خدا مرا سَروَرِ مصر گردانیده است. نزد من بیا و تأخیر مکن. تو و فرزندان و نوه‌هایت، و گله‌ات و رمه‌ات و هرآنچه داری، در ناحیۀ جوشِن ساکن شو تا نزدیک من باشی. در آنجا برای تو تدارک خواهم دید، زیرا هنوز پنج سال از قحطی باقی است. مبادا تو و اهل خانه‌ات و همۀ کسانت فقیر گردید.“ اینک شما به چشم خود می‌بینید و برادرم بِنیامین نیز می‌بیند، که براستی این منم که با شما سخن می‌گویم. پس پدر مرا از همۀ جلالی که در مصر دارم و از هرآنچه دیده‌اید، خبر دهید. و هر چه زودتر پدرم را به اینجا بیاورید.» آنگاه بر گردن برادرش بِنیامین آویخت و بگریست و بِنیامین نیز بر گردن وی بگریست. و یوسف همۀ برادرانش را بوسید و بر ایشان گریست. سپس برادرانش با وی سخن گفتند.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.