نان روزانه

کلام امروز: یعقوب ۱:‏۱-‏۱۲ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۳۹مزمور ۱۴۶امثال ۴:‏۱۰‏-‏۱۸

فیلیپس و یعقوب، رسولان مسیحامروز که یاد فیلیپس و یعقوب را گرامی می‌داریم، تأکید در نامهٔ یعقوب بر توبه را مشاهده می‌کنیم. ذکر «پراکندگان» در مقدمهٔ نامه، بیان‌گر این است که هدفی که در شالودهٔ نامه قرار دارد، ترغیب مخاطبین به توبه است. پراکنده‌شدن مجازاتی بود برای قوم اسرائیل به‌خاطر کوتاهی ایشان در محترم شمردن عهد خود با خدا. نامه‌های قدیمی‌تر به «پراکندگان» (مثلاً ارمیا ۲۹:‏۱-‏۲۳)، به دست شخصیت‌های حکومتی در اورشلیم برای جماعت‌های «پراکنده» ارسال می‌شد، با این انتظار که توبه کنند و در پی آن، به موقعیت قبلی خود برگردند. یعقوب می‌دانست که پیروان مسیح همان اسرائیل نوین هستند. همچنین بر این باور بود که ایشان، مانند اسرائیل باستان، به دام گناهان گوناگون افتاده‌اند. برای مثال، نامهٔ او بر گناهانی از این دست انگشت می‌گذارد: بی‌توجهی به فقیران، تعظیم و تکریم نوکرمآبانه به ثروتمندان، غیبت و قضاوت در مورد دیگران، و کوتاهی در به‌کار بردن ایمان در عمل.

از سوی دیگر، یعقوب آزمایش‌شدن ایمانداران را موضوعی می‌داند که باید باعث شادی گردد. توضیح کوتاهی که او در پاراگراف اول نامه‌اش می‌دهد، در بقیهٔ نامه دنبال نمی‌شود. آزمایش ایمان منتهی به پایداری می‌گردد، و پایداری نیز منتهی به کمال و بلوغ. او می‌افزاید که کمال یعنی اینکه «چیزی کم نداشته باشیم». او به دو نمونه از افرادی اشاره می‌کند که «چیزی کم دارند»: یکی افراد شکاک که آنقدر بی‌ثبات و متزلزل هستند که چیزی از خداوند دریافت نمی‌کنند؛ و دیگری ثروتمندان که به چیزی به‌غیر از مسیح تکیه و اعتماد می‌کنند. ما نیز ممکن است کمبودهای خاص خودمان را داشته باشیم.

فقط خداست که می‌تواند کمال و بلوغی را عطا کند که به ما قدرت می‌بخشد در برابر چنین آزمایش‌هایی ایستادگی کنیم. رشد در تکیه به خدا در همهٔ موقعیت‌ها علتی است برای شادی. مسلماً از طریق چنین رشدی است که «تاج حیات» به‌دست می‌آید.

دعای امروز

ای پدر قادر مطلق،
که شناختن تو همانا حیات ابدی است:
ما را بیاموز تا پسرت، عیسای مسیح را
به‌عنوان راه و راستی و حیات بشناسیم،
تا در اثر قدم‌های رسولان مقدست، فیلیپس و یعقوب، گام برداریم،
و در راهی که منتهی به جلالت می‌گردد، استوار پیش برویم؛
به‌واسطهٔ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

یعقوب ۱:‏۱-‏۱۲

از یعقوب، غلامِ خدا و عیسی مسیح خداوند، به دوازده قبیله که در جهان پراکنده‌اند. سلام! ای برادرانِ من، هر گاه با آزمایشهای گوناگون روبه‌رو می‌شوید، آن را کمال شادی بینگارید! زیرا می‌دانید گذشتن ایمان شما از بوتۀ آزمایشها، پایداری به بار می‌آورد. امّا بگذارید پایداری کار خود را به کمال رساند تا بالغ و کامل شوید و چیزی کم نداشته باشید. اگر از شما کسی بی‌بهره از حکمت است، درخواست کند از خدایی که سخاوتمندانه و بدون ملامت به همه عطا می‌کند، و به وی عطا خواهد شد. امّا با ایمان درخواست کند و هیچ تردید به خود راه ندهد، زیرا کسی که تردید دارد، چون موج دریاست که با وزش باد به هر سو رانده می‌شود. چنین‌کس نپندارد که از خداوند چیزی خواهد یافت، برادرِ حقیر به منزلت والای خود فخر کند، امّا ثروتمند به حقارت خود، زیرا همچون گُلِ صحرا در گذر است. همان‌گونه که خورشید با گرمای سوزان خود طلوع کرده، علف را می‌خشکاند و گُلَش فرو می‌ریزد و زیبایی‌اش محو می‌شود، ثروتمند نیز در حین کسب و کار، پژمرده و محو خواهد شد. خوشا به حال آن که در آزمایشها پایداری نشان می‌دهد، زیرا چون از بوتۀ آزمایش سربلند بیرون آید، آن تاج حیات را خواهد یافت که خدا به دوستداران خویش وعده فرموده است.

مزمور ۱۳۹

خداوندا، تو مرا آزموده و شناخته‌ای. تو از نشستن و برخاستنم آگاهی، و اندیشه‌هایم را از دور می‌دانی. تو راه رفتن و آرمیدنم را سنجیده‌ای، و با همۀ راههایم آشنایی. حتی پیش از آنکه سخنی بر زبانم آید تو، ای خداوند، به تمامی از آن آگاهی. از پیش و از پس احاطه‌ام کرده‌ای، و دست خویش را بر من نهاده‌ای. چنین دانشی برایم بس شگفت‌انگیز است، و چنان والا که بدان نتوانم رسید. از روح تو کجا بروم؟ از حضور تو کجا بگریزم؟ اگر به آسمان فرا روم، تو آنجایی، و اگر در هاویه بستر بگسترم، تو آنجا نیز هستی! اگر بر بالهای سحر پرواز کنم، و در دوردست‌ترین کرانهای دریا قرار گزینم، حتی آنجا نیز دست تو مرا راهنما خواهد بود، و دست راستت مرا خواهد گرفت. اگر گویم: «بی‌گمان تاریکی مرا پنهان خواهد کرد، و نورِ گرداگردم به شب بدل خواهد شد»، اما حتی تاریکی نیز نزد تو تاریک نیست، بلکه شب همچون روزْ روشن است؛ چراکه تاریکی و روشنایی نزد تو یکسان است. زیرا باطن مرا تو آفریدی؛ تو مرا در رَحِم مادرم در هم تنیدی. تو را سپاس می‌گویم، زیرا عجیب و مَهیب ساخته شده‌ام؛ اعمال تو شگفت‌انگیزند، جان من این را نیک می‌داند. استخوانبندی‌ام از تو پنهان نبود، چون در نهان ساخته می‌شدم. آنگاه که در ژرفای زمین تنیده می‌شدم، دیدگانت کالبد شکل ناگرفتۀ مرا می‌دید. همۀ روزهایی که برایم رقم زده شد در کتاب تو ثبت گردید، پیش از آنکه هیچ‌یک هنوز پدید آمده باشد. خدایا، اندیشه‌های تو برایم چه ارجمند است! جملۀ آنها چه عظیم است! اگر بخواهم آنها را بر‌شمارم، از دانه‌های شن فزونتر است. وقتی که بیدار می‌شوم، هنوز با تو‌ام. خدایا، کاش که شریران را می‌کشتی! ای مردمان خون‌ریز، از من دور شوید! اینان به نیت بد از تو سخن می‌گویند؛ دشمنانت نام تو را به باطل می‌برند. خداوندا، آیا از آنان که از تو نفرت دارند، متنفر نیستم، و از آنان که علیه تو برمی‌خیزند، کراهت ندارم؟ آری، با نفرت کامل از آنان متنفرم، و ایشان را دشمن خویش می‌شمارم. خدایا مرا بیازما و دلم را بشناس؛ مرا امتحان کن و دغدغه‌هایم را بدان. ببین که آیا در من راه اندوهبار هست، و به راه جاودانی هدایتم فرما.

مزمور ۱۴۶

هَلِلویاه! ای جان من، خداوند را ستایش کن! تا زنده‌ام خداوند را ستایش خواهم کرد؛ تا وجود دارم برای خدای خود سرود ستایش خواهم خواند. بر امیران توکل مکنید، بر آدمیزاد، که نزد او نجاتی نیست. چون روح او بیرون می‌رود، او به خاک برمی‌گردد، و در همان روز تدبیرهایش نابود می‌شود. خوشا به حال آن که خدای یعقوب یاور اوست، که امیدش بر یهوه خدای اوست؛ بر صانع آسمان و زمین، و دریا و هر چه در آن است، بر او که امانت را تا به ابد نگاه می‌دارد؛ که مظلومان را دادرسی می‌کند، و گرسنگان را خوراک می‌دهد. خداوند زندانیان را آزاد می‌سازد، خداوند چشمان کوران را می‌گشاید؛ خداوند خم‌شدگان را برمی‌افرازد، خداوند پارسایان را دوست می‌دارد. خداوند بر غریبان دیدبانی می‌کند، و حامی یتیمان و بیوه‌زنان است؛ اما راههای شریران را بی‌فرجام می‌گذارد. خداوند جاودانه پادشاهی می‌کند، خدای تو، ای صَهیون، در همۀ اعصار. هللویاه!

امثال ۴:‏۱۰‏-‏۱۸

پسرم! گوش فرا ده و آنچه می‌گویم بپذیر که سالهای عمرت بسیار خواهد شد. من راه حکمت را به تو می‌آموزم و در مسیر راست هدایتت می‌کنم. چون در راه بروی، قدمهایت را مانعی نخواهد بود؛ چون بدوی، نخواهی لغزید. رهنمود را به چنگ گیر و آن را فرو مگذار؛ پاسش بدار، زیرا که حیات توست. به راه شریران پا مگذار و در طریق بدکاران گام مزن. از آن دوری کن و در آن ره مسپار؛ از آن، روی بگردان و به راه خویش رو. زیرا تا شرارتی نکنند نمی‌خُسبند، و تا کسی را نلغزانند خواب به چشمشان نمی‌آید. نانِ شرارت را می‌خورند و شرابِ خشونت را می‌نوشند. طریق پارسایان همچون طلوع سپیده‌دمان است، که تا روشنایی نیمروز، نور آن هر دم فزونی می‌گیرد.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.