نان روزانه

کلام امروز: استر ۶:‏۱-‏۱۳ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۱۹:‏۱۵۳ تا آخردوم قرنتیان ۸:‏۱-‏۱۵

چه کسی می‌توانست تصور کند که سرنوشت تمام قوم یهود وابسته به کیفیت خواب پادشاهْ خشایارشا باشد؟ در روایات کتاب‌مقدس، گاه پیش آمده که فرمانروایان در ساعات کوتاه شب، با سؤالاتی برخورد کنند که پیامدهای اخلاقی عمیقی دَر‌بَر دارند (ر.ک. دانیال ۶:‏۱۸-‏۱۹؛ متی ۲۷:‏۱۹).
در این مقطع از ماجرا، تعجب‌آور نیست اگر بشنویم که مردخای یا استر در بسترهای خود به این‌ور و آن‌ور بغلتند. هامان بی‌رحم، چوبهٔ داری بر پا کرده بود و قصد داشت صبح روز بعد، بزرگترین دشمن خود را از میان بردارد. اما در چرخشی بی‌نهایت طنزآلود، بی‌خوابی پادشاه در طول شب، نقطهٔ عطفی شد در جهت نجات یهودیان و نابودی هامان.

یگانه واکنش ما می‌تواند حیرت از عملکرد مشیّت الهی باشد. خدا از طریق‌های اسرارآمیز عمل می‌کند و می‌ارزد که در مورد برخی از این اسرار تأمل کنیم، اسراری که در نحوهٔ پیش‌رفتن این ماجرا مشاهده می‌شوند. آیا وقتی کارگزاران پادشاه اسناد را برای مطالعهٔ او آماده می‌کردند، مشیّت الهی در کار بود؟ آیا ندایی درونی وفاداری مردخای یهودی را به ایشان یادآوری کرد؟ یا شاید هم در سبک نگارش این گزارش‌های تاریخی، دستی هدایت‌کننده در کار بود که صداقت و وفاداری مردخای را به شیوه‌ای چنین دلپذیر به ذهن پادشاه متبادر کرد. قطعاً می‌توانیم از حس غریزی برای اقدام به‌موقع استر، این ملکهٔ نیک‌سرشت، حیرت کنیم؛ زیرا وی زمینه را برای معکوس‌کردن این جریان تاریخی آماده کرده بود.

خدا از طریق‌های اسرارآمیز عمل می‌کند- حتی در اعماق بی‌خوابی.

دعای امروز

ای خدای پر از رحمت،
تو برای آنان که دوستت می‌دارند،
چیزهایی بس نیکو آماده ساخته‌ای که فراتر از درک هستند:
در دل ما چنان محبتی نسبت به خودت فرو بریز
تا با مهر ورزیدن به تو در همه چیز و بالاتر از هر چیز،
وعده‌هایت را دریافت کنیم،
وعده‌هایی که افزونتر از هر آن‌ چیزی است بتوانیم آرزو کنیم؛
به‌واسطهٔ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

استر ۶:‏۱-‏۱۳

آن شب خواب از چشمان پادشاه رفت؛ پس فرمان داد تا کتاب کارهای به یاد ماندنی را که همان تواریخ ایام باشد نزدش بیاورند و آن را در حضورش بخوانند. در آن نوشته‌ای یافتند که چگونه مُردِخای دربارۀ بِغتان و تِرِش، دو تن از خواجه‌سرایان پادشاه و نگاهبانان آستانه که قصد دست‌درازی بر خشایارشای پادشاه کرده بودند، خبر داده بود. پادشاه پرسید: «چه حرمت و عزّتی در ازای این کار به مُردِخای عطا شد؟» ملازمانِ پادشاه که در خدمت او بودند، پاسخ دادند: «برای او چیزی نشده است.» پادشاه گفت: «چه کسی در صحن است؟» در همان زمان هامان، تازه وارد صحن بیرونی کاخ شاهی شده بود تا دربارۀ بر دار کردن مُردِخای بر چوبۀ داری که برایش فراهم آورده بود با پادشاه سخن گوید. ملازمان پادشاه به وی پاسخ دادند: «اینک هامان در صحن ایستاده است.» پادشاه فرمود: «بگذارید داخل شود.» چون هامان داخل شد، پادشاه وی را گفت: «با کسی که پادشاه راغب به تقدیر از اوست، چه باید کرد؟» هامان با خود اندیشید: «کیست به‌جز من که پادشاه راغب به تقدیر از او باشد؟» پس هامان به پادشاه گفت: «برای کسی که پادشاه راغب به تقدیر از اوست، رداهای ملوکانه را که پادشاه بر تن کرده است و اسبی را که پادشاه بر آن سوار شده است و افسر شاهانه بر سر دارد، بیاورند. آنگاه رداها و اسب به دست یکی از والامقام‌ترین صاحبمنصبان پادشاه سپرده شود. سپس رداها را بر آن کس که پادشاه راغب به تقدیر از اوست، بپوشانند و او را سوار بر اسب از میان میدان شهر بگذرانند، و پیش روی وی ندا کنند: ”با کسی که پادشاه راغب به تقدیر از اوست، چنین کرده خواهد شد.“» آنگاه پادشاه به هامان فرمود: «بشتاب و چنانکه گفتی رداها و اسب را برگیر و با مُردِخای یهودی که بر دروازۀ پادشاه می‌نشیند، چنان کن. از هر چه گفتی چیزی کم نشود.» پس هامان رداها و اسب را برگرفت و رداها را بر تن مُردِخای کرد و او را بر اسب نشانده، از میان میدان شهر گذرانید، در حالی که پیش روی وی ندا می‌کرد: «با کسی که پادشاه راغب به تقدیر از اوست، چنین کرده خواهد شد.» سپس مُردِخای به دروازۀ پادشاه بازگشت، ولی هامان ماتم‌کنان و سرپوشیده، به خانه‌اش بشتافت و هرآنچه را که بر وی گذشته بود برای زن خود زِرِش و جملۀ دوستانش بازگفت. آنگاه مردان حکیمِ او و زنش زِرِش وی را گفتند: «اگر این مُردِخای که در برابرش افتادن آغاز کرده‌ای، از قوم یهود باشد، بر او چیره نخواهی شد، بلکه به‌یقین در برابرش خواهی افتاد.»

مزمور ۱۱۹:‏۱۵۳ تا آخر

بر مذلت من بنگر و مرا برهان، زیرا که شریعت تو را از یاد نبرده‌ام. به دفاع از حقِ من برخیز و مرا برهان! بر حسب وعده‌ات مرا زنده بدار! نجات از شریران دور است، زیرا که جویای فرایض تو نیستند. رحمتهای تو ای خداوند بسیار است؛ مرا بر حسب قوانین خود زنده بدار! آزاردهندگان و دشمنان من بی‌شمارند، اما از شهادات تو روی برنمی‌گردانم. خیانت‌پیشگان را می‌بینم و کراهت دارم، زیرا که کلام تو را نگاه نمی‌دارند. ببین که احکام تو را چقدر دوست می‌دارم، بر حسب محبت خود، خداوندا، مرا زنده بدار! جملۀ کلام تو راستی است، و همۀ قوانین عادله‌ات، جاودانه. حاکمان بی‌سبب آزارم می‌دهند، اما دل من از کلام تو ترسان است. من در وعدۀ تو شادی می‌کنم همچون کسی که غنیمت فراوان یافته باشد! از دروغ نفرت و کراهت دارم، اما شریعت تو را دوست می‌دارم. روزی هفت بار تو را می‌ستایم، برای قوانین عادلانه‌ات. دوستداران شریعت تو را سلامتی بسیار است، و هیچ چیز سبب لغزش آنان نمی‌شود. خداوندا، در انتظار نجات تو هستم، و فرمانهای تو را به جا می‌آورم. جان من شهادات تو را نگاه می‌دارد، و آنها را بسیار دوست می‌دارم. احکام و شهادات تو را نگاه می‌دارم، زیرا همۀ راههای من در نظر توست. خداوندا، فریادم به درگاه تو برسد؛ بر حسب کلام خود مرا فهیم گردان. فریاد التماسم به درگاه تو برسد؛ بر حسب وعده‌ات مرا برهان! ستایش از لبهایم جاری خواهد شد، زیرا فرایض خود را به من می‌آموزی! زبانم در وصف کلامت خواهد سرایید، زیرا که فرامین تو جملگی عدل است! دست تو برای یاریِ من آماده باشد، زیرا که احکام تو را برگزیده‌ام. خداوندا مشتاق نجات تو هستم، و شریعت تو لذت من است! جان مرا زنده بدار تا تو را بستایم و قوانین تو مرا مدد رساند. همچون گوسفندی گمشده، گمراه گشته‌ام؛ خادمت را بجوی، زیرا که فرامین تو را از یاد نبرده‌ام!

دوم قرنتیان ۸:‏۱-‏۱۵

اکنون ای برادران، می‌خواهیم شما را از فیضی که خدا به کلیساهای مقدونیه عطا کرده است، آگاه سازیم. زیرا در همان حال که ایشان به سبب زحماتی توانفرسا، در بوتۀ آزمایش قرار داشتند، از شادی بی‌حد و فقر بسیارشان، سخاوتی بیکران جاری گشت. چرا که در حد توان خویش - و من شاهدم که حتی بیش از آن - خود پیشقدم شده، با اصرار زیاد از ما خواهش کردند که در این خدمتِ به مقدسین سهیم باشند. ایشان حتی بسیار بیش از انتظار ما عمل کردند، زیرا نخست خویشتن را به خداوند تقدیم داشتند، و سپس به ما نیز، بر طبق ارادۀ خدا. به همین جهت، از تیتوس خواستیم همان‌گونه که خود پیشتر قدمهای آغازین را در تدارک این عمل سخاوتمندانۀ شما برداشته بود، اکنون نیز آن را به کمال رساند. پس چنانکه در همه چیز ممتازید - در ایمان، در بیان، در معرفت، در شور و حرارت بسیار، و در محبتتان به ما - پس در این فیضِ بخشندگی نیز گوی سبقت را بربایید. این را به شما حکم نمی‌کنم، بلکه می‌خواهم خلوص محبتتان را در قیاس با شور و حرارت دیگران بیازمایم. زیرا از فیض خداوند ما عیسی مسیح آگاهید که هرچند دولتمند بود، به‌خاطر شما فقیر شد تا شما در نتیجۀ فقر او دولتمند شوید. پس نظر خود را در این باره بیان می‌کنم، زیرا به سود شماست: سال گذشته، شما نه تنها در انجام این کار خیر، بلکه در ابراز اشتیاق به انجام آن نیز پیشقدم بودید. پس اکنون کار خود را به کمال رسانید، تا اشتیاقتان به این کار، انجام کامل آن را نیز، به فراخور توان مالی‌تان، در پی داشته باشد. زیرا اگر اشتیاق باشد، هدیۀ شخص مقبول می‌افتد، البته بر حسب آنچه کسی دارد، نه آنچه ندارد. زیرا خواست ما این نیست که دیگران در رفاه باشند و شما در فشار، بلکه خواهان برقراری مساواتیم، تا غنای شما در حال حاضر، کمبود آنان را برطرف کند، و روزی نیز غنای آنها کمبود شما را برطرف خواهد کرد. بدین‌سان مساوات برقرار خواهد شد، چنانکه نوشته شده است: «آن که زیاد برگرفته بود، اضافه نداشت، و آن که کم برگرفته بود، کم نداشت.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.