مسیح چگونه پیروان خود را تشخیص خواهد داد؟ این سؤال در کانون قرائت امروز قرار دارد. ما مسیحیان غالباً در این خصوص صحبت میکنیم که میتوانیم مسیح را در شخص دیگری ببینیم، در یک غریبه یا یک نیازمند. اما در اینجا، این ما هستیم که در مرکز توجه قرار گرفتهایم، و از ما خواسته شده تا از خود بپرسیم که آیا در ما بهاندازۀ کافی محبت، ایمان و امید هست تا مسیح بتواند تشخیص دهد که یکی از پیروان او هستیم یا نه. آنطور که به نظر میرسد، کافی نخواهد بود که بگوییم در عشاء ربانی شرکت جستهایم و به موعظهها گوش کردهایم، زیرا «خواهید گفت: ”ما با تو خوردیم و آشامیدیم، و تو در کوچههای ما تعلیم میدادی“.» اما او خواهد گفت: «شما را نمیشناسم؛ نمیدانم از کجایید…». اظهار آشنایی کافی نخواهد بود. آنانی که تصور میکنند در اول صف هستند، کاری خواهند کرد که در انتهای آن قرار گیرند.
همچنین میخوانیم که هیرودیس چگونه میخواست عیسی را به قتل برساند. آنگاه عیسی توجه خود را به اورشلیم معطوف ساخت و گفت که آن شهری است که پیامبران در آن کشته شدهاند. پیامبران کسانی نبودند که فقط آینده را پیشگویی کنند، بلکه وضعیت انسان را بیان میکردند، گویی چاقوی جراحی را بر بدن ما بهکار میگیرند و اشتباهات را آشکار میسازند. انبیا با ناراحتی بیان میدارند که ما در مقام انسان، تبدیل به چه شدهایم، و هدف خدا را برای زندگی و خلقت به ما یادآوری میکنند. اما قدرت ما برای مقابله در برابر تغییر بسیار زیاد است. گناه میتواند عنصری مقاوم باشد. هرگاه که پیامبری به شهر ما قدم میگذارد، ترجیح میدهیم یا سنگی برداریم یا صلیبی را.