نان روزانه

کلام امروز: استر، فصل ۸ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۴۲مزمور ۱۴۴دوم قرنتیان ۹:‏۶ تا آخر

هامانِ خبیث مُرد. و حرمت و تکریم نثار مردخای امین می‌شد. اما تهدید هولناک قتل عامی که به تصویب حکومت رسیده بود، هنوز بر قوم یهود سایه‌افکن بود.
خواندن ماجرای استر، برای ما که در دورهٔ بعد از هولوکاست زندگی می‌کنیم، باید تجربه‌ای پریشان‌کننده باشد؛ زیرا از یک سو، می‌توانیم از مبالغه در توصیف شخصیت‌های ماجرا لذت ببریم. خباثت و انتقام‌جویی آنها مانند یک پانتومیم، اغراق‌شده است. از سوی دیگر، از دیدگاه داستان‌های زیبای فولکلوریک، همیشه در انتها شخصیت‌های بد ماجرا به‌سزای اعمالشان می‌رسند. اما زندگی واقعی و رویدادهای تاریخ بشر به‌ندرت چنین سرراست و بدیهی به انتها می‌رسند. سایه‌های تاریک شرارت و اعمال مخوف غیرانسانی، نسل‌اندر‌نسل بشریت را تهدید می‌کنند. کافی است نام هیتلر را در کنار نام هامان قرار دهیم تا تکرار موحش جنون خودبزرگ‌بینی و بی‌رحمی را به‌یاد آوریم، خصوصاً در حق اقوام مهاجر یا اقلیت‌ها.

استر که با وحشتی باورنکردنی روبه‌رو بود، خونسردی خود را کنار گذاشت و با اشک به پای پادشاه افتاد. در گریهٔ او، نوحه‌ها و سوگ‌های قربانی‌های بی‌شمار نفرت در طول قرون و اعصار، طنین‌افکن است. ایمانداران در هر دعای جشن پوریم که خدا را برای رهایی‌های معجزه‌آسایش سپاس می‌گویند، دعوت شده‌اند تا در دعا برای کار ناتمام غلبه بر بدی با نیکویی (رومیان ۱۲:‏۲۱) در این دنیای خشن، پایداری نشان دهند.

ما در مقام قوم خدا، وقتی با ایمان از خدا می‌طلبیم که ما را از بدی و شرارت رهایی بخشد، باید بسیاری از اوقات اشک بریزیم. «تا به کِی، خداوندا؟» (مزمور ۱۳:‏۱).

دعای امروز

ای خدای پر از رحمت،
تو برای آنان که دوستت می‌دارند،
چیزهایی بس نیکو آماده ساخته‌ای که فراتر از درک هستند:
در دل ما چنان محبتی نسبت به خودت فرو بریز
تا با مهر ورزیدن به تو در همه چیز و بالاتر از هر چیز،
وعده‌هایت را دریافت کنیم،
وعده‌هایی که افزونتر از هر آن‌ چیزی است بتوانیم آرزو کنیم؛
به‌واسطهٔ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

استر، فصل ۸

در آن روز، خشایارشای پادشاه خانۀ هامان، دشمنِ یهودیان را به شهبانو اِستر بخشید. و مُردِخای به پیشگاه پادشاه راه یافت، زیرا اِستر پادشاه را از نسبتی که با مُردِخای داشت آگاه کرده بود. پادشاه انگشتری خود را که از هامان باز پس گرفته بود، به در آورد و آن را به مُردِخای داد، و اِستر مُردِخای را بر خانۀ هامان گماشت. اِستر بار دیگر با پادشاه سخن گفت و به پاهای وی افتاده، بگریست و به او التماس کرد که قصد شوم هامانِ اَجاجی و دسیسه‌ای را که علیه یهودیان چیده بود، باطل کند. آنگاه پادشاه چوگان زرّین را به سوی اِستر دراز کرد و اِستر برخاسته، در برابر پادشاه بایستاد، و گفت: «اگر پادشاه را پسند آید و اگر بر من نظر لطف دارد، و مصلحت چنین بیند، و اگر از من خرسند باشد، حکمی نگاشته شود تا نامه‌هایی را که هامان اَجاجی پسر هَمِداتا تدبیر کرده و آنها را برای هلاکت یهودیان که در همۀ ولایتهای پادشاه هستند، نوشته است، باطل کند. زیرا من چگونه می‌توانم شاهد مصیبتی باشم که دامنگیر قوم من می‌شود؟ چگونه می‌توانم نابودی خویشانم را بنگرم؟» آنگاه خشایارشای پادشاه به شهبانو اِستر و مُردِخای یهودی گفت: «اینک خانۀ هامان را به اِستر بخشیده‌ام، و خودِ او را که قصد دست‌درازی بر یهودیان داشت، بر دار کرده‌اند. اکنون چنانکه خود صلاح می‌بینید به نام پادشاه نامه‌ای در خصوص یهودیان بنویسید و آن را با انگشتری پادشاه مهر کنید، زیرا حکمی که به نام پادشاه نوشته شود و به انگشتری وی مهر گردد، فسخ‌ناپذیر است.» در آن هنگام، در روز بیست و سوّم از ماه سوّم که ماه سیوان باشد، کاتبانِ شاه را فرا خواندند. ایشان طبق هرآنچه مُردِخای امر فرمود، حکمی به یهودیان، ساتْراپها، فرمانداران و صاحبمنصبان صد و بیست و هفت ولایت از هند تا کوش نوشتند. این حکم به هر ولایت به خط آن، و به هر قوم به زبان آن، و به یهودیان نیز به خط و زبان ایشان نوشته شد. مُردِخای نامه‌ها را به نام خشایارشای پادشاه نوشت و به انگشتری پادشاه مُهر کرد، و آنها را به دست چاپارانِ اسب‌سوار فرستاد؛ و ایشان بر اسبان تازی شاهی که کُرّه‌های مادیانهای او بودند، روانه شدند. در این نامه‌ها، پادشاه به یهودیانی که در همۀ شهرها بودند اجازه داد که گرد هم آمده، از خود دفاع کنند و هر نیروی مسلحی را، از هر قوم و ولایتی، که قصد حمله به ایشان داشته باشد، با زنان و فرزندانشان به هلاکت رسانند و بکشند و نابود سازند، و دارایی‌شان را نیز به غنیمت گیرند. و این می‌بایست در یک روز، یعنی در روز سیزدهم ماه دوازدهم که ماه اَذار باشد، در همۀ ولایتهای خشایارشای پادشاه به انجام رسد. رونوشتی از این فرمان می‌بایست همچون حکمی در تمامی ولایتها صادر می‌شد و به آگاهی همۀ قومها می‌رسید، و یهودیان می‌بایست در آن روز آماده باشند تا از دشمنانشان انتقام بگیرند. پس چاپاران بنا به فرمان پادشاه، بی‌درنگ بر اسبان تازی شاهی سوار شده، به‌شتاب به پیش تاختند. این حکم در مَقَر پادشاهی شوش صادر گردید. آنگاه مُردِخای با جامه‌های ملوکانۀ آبی و سپید، تاجی بزرگ و زرین، و ردایی ارغوانی از کتان نازک از حضور پادشاه بیرون آمد، و شهر شوش فریاد شادی سر داد. بدین‌سان، برای یهودیان روشنایی و شادی و خوشی و حرمت پدید آمد. و در هر ولایت و هر شهر که فرمان و حکم شاه بدان می‌رسید، یهودیان به وجد و سرور می‌پرداختند و جشن و عید برگزار می‌کردند. از میان قومهای آن دیار نیز بسیاری به آیین یهود گرویدند، زیرا که ترس از یهودیان بر ایشان مستولی شده بود.

مزمور ۱۴۲

به آوای خود نزد خداوند فریاد برمی‌آورم؛ به آوای خود از خداوند التماس می‌کنم. گلایۀ خود را به حضور او می‌ریزم و تنگیهای خود را نزد او بیان می‌کنم. آنگاه که روح من در اندرونم مدهوش می‌شود، تویی که راه مرا می‌دانی. در راهی که در آن گام می‌زنم، برایم دامی نهفته‌اند. به جانب راست من بنگر و ببین که کسی مرا در نظر نمی‌آورد؛ پناهگاهی برایم باقی نمانده، و کسی در فکر جان من نیست. خداوندا نزد تو فریاد برمی‌آورم، و می‌گویم، «تویی پناهگاه من، و قسمت من در دیار زندگان.» به فریاد من توجه کن، زیرا که بسیار درمانده‌ام. مرا از آزاردهندگانم برهان، زیرا که از من نیرومندترند! جان مرا از زندان به در آور، تا نام تو را سپاس گویم. پارسایان دور مرا خواهند گرفت، زیرا که تو بر من احسان خواهی کرد.

مزمور ۱۴۴

خداوند که صخرۀ من است، متبارک باد، او که دستان مرا برای جنگ تعلیم می‌دهد، و انگشتان مرا به جهت نبرد. اوست محبت من و دژ من، قلعۀ بلند من و رهانندۀ من، سپر من و کسی که در او پناه می‌جویم، آن که مردمان را مطیع من می‌گرداند! خداوندا، انسان چیست که او را در نظر آوری، و پسر انسان که به او بیندیشی؟ آدمی همچون نَفَسی است، و روزهایش مانند سایه‌ای که می‌گذرد. خداوندا، آسمانهای خود را خم کن و فرود بیا، کوهها را لمس کن تا دود کنند. آذرخش را بفرست و ایشان را پراکنده کن، تیرهایت را بینداز و ایشان را منهزم ساز. دست خویش را از اعلی دراز کن، مرا برهان و از آبهای بسیار خلاصی ده، از دست اجنبیان، که دهانشان دروغها می‌گوید، و دست راستشان دست دروغ است. خدایا، تو را سرودی تازه خواهم سرود، با چنگِ ده‌تار برای تو خواهم نواخت، برای تو که شاهان را ظفر می‌بخشی و خادم خویش داوود را از شمشیر مرگبار می‌رهانی. مرا از دست اجنبیان برهان و خلاصی ده، که دهانشان دروغها می‌گوید، و دست راستشان دست دروغ است. آنگاه پسران ما در جوانی همچون نهالهای برومند خواهند بود، و دختران ما همچون ستونهای خوش‌تراش برای ساختمان قصرها. انبارهای ما از هر گونه محصول انباشته خواهد شد، و گله‌های ما در دشتهایمان هزاران هزار خواهند زایید. رمه‌های ما به بارِ گران باردار خواهند شد و گوساله‌ای را سِقط نخواهند کرد، و در کوچه‌های ما هیچ ناله‌ای نخواهد بود. خوشا به حال مردمانی که نصیب آنها این است، خوشا به حال مردمانی که یهوه خدای ایشان است.

دوم قرنتیان ۹:‏۶ تا آخر

به یاد داشته باشید که هر که اندک بکارد، اندک هم خواهد دروید، و هر که فراوان بکارد، فراوان هم بر خواهد داشت. هر کس همان قدر بدهد که در دل قصد کرده است، نه با اکراه و اجبار، زیرا خدا بخشندۀ شادمان را دوست می‌دارد. و خدا قادر است هر نعمت را برای شما بس فزونی بخشد تا در همه چیز همواره همۀ نیازهایتان برآورده شود و برای انجام هر کارِ نیکو، به‌فراوانی داشته باشید. چنانکه نوشته شده: «با گشاده‌دستی به نیازمندان بخشیده، نیکوکاری‌اش جاودانه پاینده است.» و او که بذر را برای کشاورز و نان را برای خوردن فراهم می‌سازد، بذرتان را مهیا ساخته، فزونی خواهد بخشید و محصول پارسایی شما را فراوان خواهد ساخت. آنگاه از هر حیث دولتمند خواهید شد تا بتوانید در هر فرصتی سخاوتمند باشید، و این سخاوت شما به واسطۀ ما به سپاس خدا خواهد انجامید. انجام این خدمت، نه تنها نیازهای مقدسین را برآورده می‌سازد، بلکه به صورت سپاسگزاریهای بسیار حتی به سوی خدا سَرریز می‌شود. به‌خاطر مُهر تأیید این خدمت بر زندگی شما، مردم خدا را برای اطاعتی که با اعتراف شما به انجیل مسیح همراه است تمجید خواهند کرد، و نیز برای سخاوتی که در کمک به آنها و به همه نشان می‌دهید. آنان به‌خاطر فیض عظیم خدا که بر شماست، با علاقه و اشتیاق بسیار برای شما دعا خواهند کرد. سپاس بر خدا برای عطای وصف‌ناپذیرش!

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.