نان روزانه

کلام امروز: یوحنا ۴:‏۵‏-۴۲ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزامیر ۹۵رومیان ۵:‏۱‏-۱۱خروج ۱۷:‏۱‏-۷

ایام روزه

با عیسی همه چیز غیرقابل‌پیش‌بینی است. در زمان و فرهنگ کاملاً متفاوتِ ما، و به‌خاطر آشنایی با واقعۀ ملاقات عیسی با زن سامری بر سر چاه، شاید نتوانیم تکان‌دهنده‌بودنِ آن را در زمان وقوعش درک کنیم. عیسی آشکارا با دو حد‌و‌مرز درگیر می‌شود و آنها را می‌شکند: مرز میان قوم برگزیده (یهودیان) و ردشدگان (سامریان)، و مرز میان مردان و زنان. خود زن که تصدیق می‌کند عیسی هر دو مرز را پشت سر گذاشته است، غافلگیر می‌شود: «چگونه تو که یهودی هستی، از من که زنی سامری‌ام آب می‌خواهی؟» (آیۀ ۹). عیسی با شیوۀ برخوردش با آن زن، تمایل طبیعی همۀ ما را به ارزیابی دیگران در هر زمینه‌ای- نژاد، جنسیت، سن، مذهب، گرایش جنسی‏- با زبانی مبتنی بر طرد یا پذیرش، به چالش می‌کشد. او کسانی را که می‌خواهند شاگردش باشند، دعوت می‌کند تا در شکستن این مرزها به او بپیوندند، نه آنکه به ساخت و حفظ آنها کمک کنند.

اما چالش بیش از این عمق می‌یابد. عیسی آب زنده را عرضه می‌کند و پاسخ فوری زن، همانا شادی از فکر فرونشاندن تشنگیِ مدام جسمانی و رهایی از وظیفه‌ای خسته‌کننده و تکراری است (آیات ۱۳‏-۱۵). ما اغلب بر اساس نیازهای محسوس آنی خود به خدا روی می‌آوریم و در واقع خود مسیح نیز از ما می‌خواهد چنین کنیم (متی ۷:‏۷‏-۱۱). اما همچنین ما را به رویکردی عمیق‌تر فرامی‌خواند؛ به فراسوی خواسته‌های سطحی، به چشمۀ آب زنده‌ای که به‌تنهایی می‌تواند ما را تا ابد سیراب سازد و تغذیه کند.

مطالعهٔ کتاب مقدس

یوحنا ۴:‏۵‏-۴۲

چاه یعقوب در آنجا بود و عیسی خسته از سفر در کنار چاه نشست. حدود ساعتِ ششم از روز بود. پس به شهری از سامِرِه به نام سوخار رسید، نزدیک قطعه زمینی که یعقوب به پسر خود یوسف داده بود. در این هنگام، زنی از مردمان سامِرِه برای آب کشیدن آمد. عیسی به او گفت: «جرعه‌ای آب به من بده،» زیرا شاگردانش برای تهیۀ خوراک به شهر رفته بودند. زن به او گفت: «چگونه تو که یهودی هستی، از من که زنی سامِری‌ام آب می‌خواهی؟» زیرا یهودیان با سامِریان مراوده نمی‌کنند. عیسی در پاسخ گفت: «اگر موهبت خدا را درمی‌یافتی و می‌دانستی کیست که از تو آب می‌خواهد، تو خود از او می‌خواستی، و به تو آبی زنده عطا می‌کرد.» زن به او گفت: «سرورم، سطل نداری و چاه عمیق است، پس آب زنده از کجا می‌آوری؟ آیا تو از پدر ما یعقوب بزرگتری که این چاه را به ما داد، و خود و پسران و گله‌هایش از آن می‌آشامیدند؟» عیسی گفت: «هر که از این آب می‌نوشد، باز تشنه می‌شود. امّا هر که از آن آب که من به او دهم بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد، بلکه آبی که من می‌دهم در او چشمه‌ای می‌شود که تا به حیات جاویدان جوشان است.» زن گفت: «سرورم، از این آب به من بده، تا دیگر تشنه نشوم و برای آب کشیدن به اینجا نیایم.» عیسی گفت: «برو، شوهرت را بخوان و بازگرد.» زن پاسخ داد: «شوهر ندارم.» عیسی گفت: «راست می‌گویی که شوهر نداری، زیرا پنج شوهر داشته‌ای و آن که هم‌اکنون داری، شوهرت نیست. آنچه گفتی راست است!» پدران ما در این کوه پرستش می‌کردند، امّا شما می‌گویید جایی که در آن باید پرستش کرد اورشلیم است.» زن گفت: «سرورم، می‌بینم که نبی هستی. عیسی گفت: «ای زن، باور کن، زمانی فرا خواهد رسید که پدر را نه در این کوه پرستش خواهید کرد، نه در اورشلیم. شما آنچه را نمی‌شناسید می‌پرستید، امّا ما آنچه را می‌شناسیم می‌پرستیم، زیرا نجات به واسطۀ قوم یهود فراهم می‌آید. امّا زمانی می‌رسد، و هم‌اکنون فرا رسیده است، که پرستندگانِ راستین، پدر را در روح و راستی پرستش خواهند کرد، زیرا پدر جویای چنین پرستندگانی است. خدا روح است و پرستندگانش باید او را در روح و راستی بپرستند.» زن گفت: «می‌دانم که مسیح (که معنی آن ’مسح شده‘ است) خواهد آمد؛ چون او آید، همه چیز را برای ما بیان خواهد کرد.» عیسی به او گفت: «من که با تو سخن می‌گویم، همانم.» همان دم، شاگردان عیسی از راه رسیدند و تعجب کردند که با زنی سخن می‌گوید. امّا هیچ‌یک نپرسید «چه می‌خواهی؟» یا «چرا با او سخن می‌گویی؟» آنگاه زن، کوزۀ خویش بر جای گذاشت و به شهر رفت و به مردم گفت: «بیایید مردی را ببینید که هرآنچه تا‌ کنون کرده بودم، به من بازگفت. آیا ممکن نیست او مسیح باشد؟» پس آنها از شهر بیرون آمده، نزد عیسی روان شدند. در این میان، شاگردان از او خواهش کرده، گفتند: «استاد، چیزی بخور.» امّا عیسی به آنان گفت: «من خوراکی برای خوردن دارم که شما از آن چیزی نمی‌دانید.» شاگردان به یکدیگر گفتند: «مگر کسی برای او خوراک آورده است؟» عیسی به ایشان گفت: «خوراک من این است که ارادۀ فرستندۀ خود را به جا آورم و کار او را به کمال رسانم. آیا این سخن را نشنیده‌اید که ”چهار ماهْ بیشتر به موسم درو نمانده است“؟ امّا من به شما می‌گویم، چشمان خود را بگشایید و ببینید که هم‌اکنون کشتزارها آمادۀ درو است. هم‌اکنون، دروگر مزد خود را می‌ستاند و محصولی برای حیات جاویدان گرد می‌آورد، تا کارنده و دروکننده با هم شادمان شوند. من شما را فرستادم تا محصولی را درو کنید که دسترنج خودتان نیست. دیگران محنت کشیدند و شما دسترنج آنان را برداشت می‌کنید.» در اینجا این گفته صادق است که ”یکی می‌کارد و دیگری می‌دِروَد“. پس در پی شهادت آن زن که گفته بود «هرآنچه تا‌ کنون کرده بودم، به من بازگفت،» بسیاری از سامِریانِ ساکنِ آن شهر به عیسی ایمان آوردند. چون آن سامِریان نزد عیسی آمدند، از او خواستند نزدشان بماند. پس دو روز در آنجا ماند. ایشان به آن زن می‌گفتند: «دیگر تنها به‌خاطر سخن تو ایمان نمی‌آوریم، زیرا خودْ سخنان او را شنیده‌ایم و می‌دانیم که این مرد براستی نجات‌دهندۀ عالَم است.» و بسیاری دیگر به سبب شنیدن سخنانش ایمان آوردند.

مزامیر ۹۵

بیایید خداوند را شادمانه بسراییم، و برای صخرۀ نجات خویش فریاد بلند سر دهیم! به پیشگاهش با شکرگزاری نزدیک شویم و به فریاد بلند برایش سرود بخوانیم. زیرا یهوه، خدای بزرگ است، پادشاه بزرگ بر همۀ خدایان! نشیبهای زمین در دست اوست، و فرازهای کوهها از آن او. دریا از آنِ اوست، او آن را بساخت، و دستانش خشکی را شکل داد. بیایید تا پرستش و سَجده کنیم، و در پیشگاه آفرینندۀ خویش، خداوند، زانو زنیم. زیرا او خدای ماست، و ما قومِ چراگاه، و گلۀ دست اوییم. امروز، اگر صدای او را می‌شنوید، دلهای خود را سخت مسازید، چنانکه در مِریبَه کردید، در روز مَسَّه، در بیابان. آنجا پدران شما مرا آزمایش و امتحان کردند، با اینکه کارهای مرا دیده بودند. چهل سال از آن نسل بیزار بودم، و گفتم: «قومِ گمراه دل هستند و راههای مرا نمی‌شناسند.» پس در خشم خود سوگند خوردم که به آسایش من هرگز راه نخواهند یافت.

رومیان ۵:‏۱‏-۱۱

پس چون از راه ایمانْ پارسا شمرده شده‌ایم، به واسطۀ خداوندمان عیسی مسیح از صلح با خدا برخورداریم. ما توسط او، و از راه ایمان، به فیضی دسترسی یافته‌ایم که اکنون در آن استواریم، و به امید سهیم شدن در جلال خدا فخر می‌کنیم. نه تنها این، بلکه در سختیها نیز فخر می‌کنیم، زیرا می‌دانیم که سختیها بردباری به بار می‌آورد و بردباری، شخصیت را می‌سازد، و شخصیت سبب امید می‌گردد؛ و این امید به سرافکندگی ما نمی‌انجامد، زیرا محبت خدا توسط روح‌القدس که به ما بخشیده شد، در دلهای ما ریخته شده است. هنگامی که ما هنوز ناتوان بودیم، مسیح در زمان مناسب به‌خاطر بی‌دینان جان داد. حال آنکه به‌ندرت ممکن است کسی به‌خاطر انسانی پارسا از جان خود بگذرد، هرچند ممکن است کسی را این شهامت باشد که جان خود را برای انسانی نیک بدهد. امّا خدا محبت خود را به ما این‌گونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد. پس چقدر بیشتر، اکنون که توسط خون او پارسا شمرده شده‌ایم، به واسطۀ او از غضب نجات خواهیم یافت. زیرا اگر هنگامی که دشمن بودیم، به واسطۀ مرگ پسرش با خدا آشتی داده شدیم، چقدر بیشتر اکنون که در آشتی هستیم، به وسیلۀ حیات او نجات خواهیم یافت. نه تنها این، بلکه ما به واسطۀ خداوندمان عیسی مسیح که توسط او از آشتی برخورداریم، در خدا نیز فخر می‌کنیم.

خروج ۱۷:‏۱‏-۷

جماعت بنی‌اسرائیل جملگی از صحرای سین عزیمت کردند و به فرمان خداوند طی منازل مختلف به سفر خود ادامه دادند. آنان در رِفیدیم اردو زدند، ولی در آنجا آب نبود تا قوم بنوشند. پس قوم با موسی مجادله کرده، گفتند: «به ما آب بدهید تا بنوشیم.» موسی در پاسخ گفت: «چرا با من مجادله می‌کنید؟ چرا خداوند را می‌آزمایید؟» اما قوم در آنجا تشنۀ آب بودند، و بر موسی شکایت کرده، گفتند: «چرا ما را از مصر بیرون آوردی تا ما و فرزندان و دامهایمان را از تشنگی بکشی؟» آنگاه موسی نزد خداوند فریاد برآورد و گفت: «با این قوم چه کنم؟ نزدیک است سنگسارم کنند.» خداوند به موسی گفت: «پیشاپیش قوم گام بردار و برخی از مشایخ اسرائیل را نیز همراه خود برگیر و عصایی را که با آن رود نیل را زدی به دست گرفته، روانه شو. همانا من در آنجا پیش روی تو بر صخره‌ای که در حوریب است، می‌ایستم. صخره را بزن، که از آن آب بیرون خواهد آمد تا قوم بنوشند.» پس موسی در برابر دیدگان مشایخ اسرائیل چنین کرد. او آن مکان را مَسَّه و مِریبَه نامید، زیرا بنی‌اسرائیل مجادله کردند و خداوند را آزمودند و گفتند: «آیا خداوند در میان ما هست یا نه؟»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.