کتاب کوتاه حَجّی با صدای شیپوری نبوتی، خطاب به دو شخصیت قدرتمند جامعهٔ یهود آغاز میشود، یعنی خطاب به فرماندار یهودا که یکی از ایالات امپراطوری پارس بود، نیز خطاب به کاهن اعظم. این دعوتی است عاجل و فوری برای اقدام. نشانههای فروپاشی اجتماعی روشن و واضح دیده میشد: محصول اندک، نابرابری وخیم درآمد، و تورمی فزاینده. تمامی اینها نتیجهٔ اولویتهای نادرست بود. تبعیدیها به سرزمین و به زمینهای خود برگشته بودند، اما معبد، آن جایگاه نام خدا، ویرانه باقی مانده بود. تا معبد بازسازی نشده و عبادت از سر گرفته نمیشد، طبیعت در اعتصاب باقی میماند و جامعهٔ بشری به فاسدشدن ادامه میداد.
در جامعهٔ ما که در آن، عبادت به شکلی روزافزون، عملی تفریحی برای افرادی تلقی میگردد که آن را سودمند میشمارند، دشوار است که مردمان فوریت این پیام را درک کنند. گرچه دعوت مسیحیان الزاماً این نیست که عمارتهای مقدس را بازسازی کنند، اما باید توجه داشته باشیم که ضروری است ایشان، بهعنوان جامعهای مسیحی، آن معبد «باشند»، آن کهانت ملوکانه که از طرف همگان، پرستش و عبادت را به خدا تقدیم کنند. وقتی نشانههای پریشانکننده از تعارضات و ناسازگاریهای اجتماعی را مشاهده میکنیم، شاید لازم باشد کیفیت عبادت و پرستش خود را مورد بازبینی قرار دهیم.
چنانچه خدا را در جایگاه اول زندگیمان قرار ندهیم، دشوار بتوانیم انتظار داشته باشیم که این کار را دیگران برایمان انجام دهند. ممکن است پیامی نبوتی را برای اجتماع خود بهعنوان یک کل داشته باشیم، اما اگر این پیام ریشه در عبادت راستین نداشته باشد، بعید است که ثمر بیاورد.
دعای امروز
ای خدای قادر مطلق،
که کلیسای خود را فراخواندی تا شهادت دهد
که تو در مسیح بودی و جهان را با خود آشتی میدادی:
مدد فرما تا مژدهٔ محبتت را اعلان کنیم،
آنگونه هر که آن را بشنود، به سوی تو کشیده شود؛
بهواسطهٔ او که بر صلیب برافراشته شد،
و با تو، در اتحاد با روحالقدس، سلطنت میکند،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
حَجّی ۱:۱-۱۱
در سال دوّم داریوش پادشاه، در نخستین روز از ماه ششم، کلام خداوند به واسطۀ حَجَّی نبی به زَروبابِل فرزند شِئَلتیئیل، فرماندار یهودا، و نیز به یِهوشَع فرزند یِهوصاداق، کاهن اعظم رسید: «خداوند لشکرها چنین میفرماید: این قوم میگویند هنوز زمان بازسازی خانۀ خداوند فرا نرسیده است.» آنگاه کلام خداوند به واسطۀ حَجَّی نبی نازل شده، گفت: «آیا اکنون زمان آن است که خود در خانههای مُجللخویش ساکن شوید و این خانه ویران بماند؟ پس حال خداوندِ لشکرها چنین میگوید: به راههای خویش نیک بیندیشید! بسیار کاشتهاید، ولی کم درویدهاید؛ میخورید، اما هرگز سیر نمیشوید؛ مینوشید، اما هرگز سیراب نمیگردید؛ میپوشید، اما گرم نمیشوید؛ و آن که مزد میگیرد، مزد خود را در کیسۀ سوراخ مینهد! «خداوندِ لشکرها چنین میفرماید: به راههای خویش نیک بیندیشید! بر فراز کوهها برآمده، چوب بیاورید و این خانه را بنا کنید، تا از آن خشنود شوم و جلال یابم. این است فرمودۀ خداوند. بیش از اینها انتظار داشتید، اما بنگرید که چه اندک حاصل آمد. و آنگاه که همان اندک را به منزل بردید، بر آن دمیدم و بر باد شد. چرا؟ خداوند لشکرها میفرماید: به سبب خانۀ من که ویران مانده است، در حالی که شما هر یک به خانۀ خویش مشغولید! از این رو، آسمانها بر فرازتان شبنم را بازداشتهاند، و زمین نیز محصول خویش را. و من بر زمینها و کوهها خشکسالی فراخواندهام، و نیز بر غلّه و شراب تازه و روغن و بر هر چه زمین میرویانَد، و بر انسان و حیوان، و بر تمامی محنت دستها.»
مزمور ۱۲۳
به سوی تو چشمان خود را برمیافرازم، به سوی تو که در آسمانها بر تخت نشستهای! همچون چشم دوختن غلامان به دست سرور خویش، و چشم دوختن کنیزان به دست بانوی خود، چشمان ما نیز بر یهوه، خدای ما دوخته شده است، تا ما را فیض ببخشاید. ما را فیض ببخشا، ای خداوند، ما را فیض ببخشا. زیرا تحقیرِ بسیار بر ما رفته است! جان ما بس سیر شده است از تمسخرِ آسودگان و تحقیر متکبران!
مزمور ۱۲۴
اگر خداوند با ما نمیبود - بگذار اسرائیل بگوید - اگر خداوند با ما نمیبود، آنگاه که آدمیان بر ما حمله آوردند، و هنگامی که خشمشان بر ما افروخته شد، ما را زنده فرو میبلعیدند. آنگاه سیل ما را در کام میکشید، و آبها از سَرِ ما میگذشت؛ آری، آبهای خروشان ما را غرق میکرد! متبارک باد خداوند که ما را طعمۀ دندانهای ایشان نساخت. همچون پرندهای جان ما از دام صیاد رهایی یافت! دام پاره شد و ما رَستیم. یاری ما در نام خداوند است که آسمان و زمین را آفرید!
مرقس ۸:۱۱-۲۱
امّا شاگردان فراموش کرده بودند با خود نان بردارند، و در قایق بیش از یک نان نداشتند. عیسی به آنان هشدار داد و فرمود: «آگاه باشید و از خمیرمایۀ فَریسیان و خمیرمایۀ هیرودیس دوری کنید.» پس شاگردان در این باره که نان ندارند شروع به بحث با یکدیگر کردند. عیسی که این را دریافته بود، به آنها گفت: «چرا دربارۀ اینکه نان ندارید با هم بحث میکنید؟ آیا هنوز نمیدانید و درک نمیکنید؟ آیا دل شما هنوز سخت است؟ آیا چشم دارید و نمیبینید و گوش دارید و نمیشنوید؟ و آیا به یاد ندارید؟ هنگامی که پنج نان را برای پنج هزار تن پاره کردم، چند سبد پر از تکه نانهای باقیمانده برگرفتید؟» گفتند: «دوازده سبد.» «و چون هفت نان را برای چهار هزار تن، چند زنبیل پر از تکه نانهای باقیمانده برگرفتید؟» گفتند: «هفت زنبیل.» آنگاه عیسی بدیشان فرمود: «آیا هنوز درک نمیکنید؟» امّا عیسی آهی از دل برآورد و گفت: «چرا این نسل خواستار آیت است؟ آمین، به شما میگویم، هیچ آیتی به آنها داده نخواهد شد.» فَریسیان نزد عیسی آمدند و با او به مباحثه نشستند. آنها برای آزمایش، آیتی آسمانی از او خواستند. سپس ایشان را ترک گفت و باز سوار قایق شده، به آن سوی دریا رفت.