ما همگی گاه به گاه عذر و بهانه میآوریم. بعضی اوقات دلایل درستی برای رد یک دعوت داریم؛ در اوقاتی دیگر نیز بهانه میآوریم، چون علاقهای به پذیرفتن دعوت نداریم. در این مَثل، کدامیک صادق است؟ آیا دلیلی که برای میزبان آوردند، درست و قابل درک بود، یا بهانهتراشی میکردند که برای شام نروند؟ در هر دو حال، ایشان نتوانستند فوریت دعوت، و نیز میزان مطالبه و تعهدی را که رابطهشان با میزبان ایجاب میکرد، درک کنند. نه عذرهای معقول، و نه بیتفاوتیها، نمیتوانند مطالباتی را که ایمان به خدا برای ما ایجاد میکنند، برآورده سازند.
لذا میزبانِ خشمگین بر آن شد تا از افرادی که بیرون از شهر زندگی میکردند، دعوت بهعمل آوَرَد، و بعد نیز از افرادی که در کوهها و دشتها، دور از هیاهو بسر میبردند. طرز فکر دعوتشدگان اولیه، این بود که خود را از ماجرا دور نگاه دارند، و اکنون آنانی دعوت شدند که معمولاً دعوتی برای نشستن بر سر سفره، در کنار دیگران، دریافت نمیکردند. از ایشان حتی «بهاصرار» خواسته شد تا در ضیافت شرکت کنند.
در نظر خوانندگان اولیۀ انجیل لوقا، این مَثل به ناتوانی قوم یهود در جدیگرفتن دعوت و خدمت عیسی اشاره میکرد، به طوری که خدا برای برقراری پادشاهیاش، میبایست از غیریهودیان دعوت میکرد. امروز، مشاهده میکنیم که ما اغلب اوقات، از چالشهایی که ایمان از ما مطالبه میکند، طفره میرویم، و میبینیم که دیگرانی که زندگیشان، از بسیاری جهات، غالباً بسیار دشوارتر از زندگی ماست، با شهامت و وفاداری پرمِهر و بیشتر، انتظارات خدا را بجا برآورده میسازند. وقتی پای کمکرسانان به میان میآید، خدا وسواس نشان نمیدهد. امروز دعوتی را بپذیرید و ببینید چه اتفاقی ممکن است بیفتد! شاید این قسمتی از طرح غافلگیرکنندۀ خدا برای شما باشد.