بسیاری از فرهنگهای کهن، در اساطیر خود از وصلت موجودات آسمانی و انسانها حکایت کردهاند. در فرهنگ بتپرستی به عصر نیمهآسمانیها بهعنوان دوران طلاییِ قهرمانان مینگرند، اما نویسندگان کتاب پیدایش آن را چون پیشدرآمد انحطاطی جدی میبینند. در این زمان است که نوع بشر یکپارچه به فرومایگی روی میآورد و تصورات انسان، فریفتهٔ افکار شریرانه میشود. غم و تأسف خدا از بشریت باعث میشود، تصمیم بگیرد نوع بشر را همراه بقیۀ جانورانی که آفریده است، محو کند.
هنگامی که در این بخش تأمل میکنیم، باید در نظر داشته باشیم که رذالت انسان چه تاثیری بر خدای محبت دارد. خدا همیشه رحیم است، اما تحمل نمیکند که بهتدریج در فساد فرو رویم؛ زیرا میداند، این امر در نهایت ما را هلاک خواهد کرد. پایان دادن به حیات نوع بشر، خردورزی داشت، اما همچون بیشترِ روایات کتابمقدسی، نجات کثیری از طریق معدودی و حال از طریق یک نفر، فرا میرسد. تنها نوح از نسل خود «با خدا راه رفت». او نشان میدهد، اشخاصی وجود دارند که ظرفیت مقاومت در برابر ذهنیت غلط جماعت را دارند. آنان به همۀ ما نشان میدهند که اگر برای پارسایی به قدر کافی شجاع باشیم، چه میتوانیم بشویم. نوح همچون آدم، نمونهای از مسیح شد. داستان او، که در اساطیر باستان ریشه داشت، راه نجات را نشان میداد.
دعای امروز
ای پدر آسمانی
که در رود اردن آشکار کردی عیسی پسر توست؛
باشد که او را خداوندمان بشناسیم
و خود را فرزندان محبوب تو بدانیم؛
در خداوندمان عیسای مسیح.
مطالعهٔ کتاب مقدس
پیدایش ۶:۱-۱۰
وقتی تعداد آدمیان در روی زمین زیاد شد و دختران متولّد شدند، پسران خدا، دیدند که دختران آدمیان چقدر زیبا هستند. پس هر کدام را که دوست داشتند، به همسری خود گرفتند. پس خداوند فرمود: «روح من برای همیشه در انسان فانی، باقی نخواهد ماند. از این به بعد، طول عمر او یک صد و بیست سال خواهد بود.» در آن روزها و بعد از آن، مردان قوی هیکلی از نسل دختران آدمیان و پسران خدا به وجود آمدند که دلاوران بزرگ و مشهوری در زمان قدیم شدند. وقتی خداوند دید که چگونه تمام مردم روی زمین، شریر شدهاند و تمام افکار آنها فکرهای گناهآلود است، از اینکه انسان را آفریده و در روی زمین گذاشته بود، متأسف و بسیار غمگین شد. پس فرمود: «من این مردم و چارپایان و خزندگان و پرندگانی را که آفریدهام، نابود خواهم کرد. زیرا از اینکه آنها را آفریدهام، متأسف هستم.» امّا خداوند از نوح راضی بود. داستان زندگی نوح از این قرار بود: نوح سه پسر داشت به نامهای سام، حام و یافث. او در زمان خود مردی عادل و پرهیزکار بود و همیشه با خدا ارتباط داشت. داستان زندگی نوح از این قرار بود: نوح سه پسر داشت به نامهای سام، حام و یافث. او در زمان خود مردی عادل و پرهیزکار بود و همیشه با خدا ارتباط داشت.
مزمورهای ۲۹ و۳۳
ای فرشتگان آسمان، خداوند را ستایش کنید. جلال و قدرت او را ستایش نمایید. نام پُرجلال خداوند را بستایید، او را با لباس پرهیزکاری بپرستید. صدای خداوند از فراز اقیانوسها شنیده میشود، خدای جلال میغرّد و صدای او بر بالای اقیانوسها طنین میافکند. صدای خداوند با هیبت و با شکوه است. صدای خداوند درختان سدر را میشکند، حتّی درختان سدر لبنان را. کوههای لبنان و حرمون را مانند گوساله به جنبش در میآورد. صدای خداوند رعد و برق پدید میآورد. صدای خداوند بیابان را به لرزه در میآورد و صحرای قادش را میجنباند. صدای خداوند درختان بلوط را تکان میدهد، و درختان جنگل را بیبرگ میسازد. همه در معبد بزرگ او فریاد میزنند: «بر خداوند جلال باد!» خداوند به عنوان پادشاه ابدی بر فراز توفانها جلوس فرموده است. خداوند به قوم خود قدرت عطا فرماید و برکت و آرامش ببخشد!'
'ای مؤمنین، خداوند را بهخاطر آنچه انجام داده است، با شادی ستایش کنید. زیرا او شایستهٔ ستایش است. با چنگ وعود برای او بنوازید و سرود بخوانید. برای او سرودی تازه بسرایید، خوب بنوازید و با صدای بلند بخوانید. زیرا کلام خداوند حق، و تمام کارهایش قابل اعتماد است. خداوند عدالت و راستی را دوست میدارد. تمامی زمین از محبّت بیپایان او سرشار است. به امر خداوند آسمانها آفریده شدند و خورشید و ماه و ستارگان با کلام او به وجود آمدند. او آبهای دریاها و اقیانوسهای عمیق را در یکجا جمع نمود و در انبارها ذخیره کرد. ای مردم روی زمین، از خداوند بترسید، و ای مردم جهان، او را احترام نمایید. با کلام او دنیا آفریده شد و به امر او هستی به وجود آمد. خداوند نیّتهای ملّتها را باطل میسازد و نقشههای آنها را نقش برآب میکند. امّا مقصود خداوند و نقشههای او پایدار و همیشگی است. خوشا به حال ملّتی که خداوند، خدای ایشان است و خوشا به حال مردمی که خداوند آنها را برگزیده است. خداوند از آسمان نگاه میکند و همهٔ آدمیان را میبیند، و از جایگاه خویش تمام مردم روی زمین را میبیند. او خالق اندیشههاست، و از اسرار دلهایشان و هر آنچه که آنها انجام میدهند آگاه است. پادشاه بهخاطر قدرت سپاهیانش پیروز نمیشود؛ و هیچ سربازی به قوّت خود پیروز نمیگردد. اسب جنگی برای پیروزی کافی نیست و قدرت آنها نمیتواند نجات دهد. خداوند مراقب کسانی است که از او میترسند و بر محبّت بیپایان او توکّل دارند. او آنها را از مرگ نجات میدهد و آنان را در زمان قحطی زنده نگاه میدارد. امید ما بر خداوند است و او پشت و پناه ما میباشد. او سبب شادی ماست و ما به نام مقدّس او توکّل داریم. خداوندا، ما به تو امیدواریم، محبّت بیپایان تو بر ما باد.'
متی ۲۲:۳۴ تا آخر
وقتی فریسیان شنیدند که عیسی صدوقیان را مُجاب کرده است، دور او را گرفتند و یک نفر از آنها که معلّم شریعت بود از روی امتحان از عیسی سؤالی نموده گفت: «ای استاد، کدامیک از احکام شریعت از همه بزرگتر است؟» عیسی جواب داد: «خداوند، خدای خود را با تمام دل و تمام جان و تمام عقل خود دوست بدار. این اولین و بزرگترین حکم شریعت است. دومین حکمی که به همان اندازه مهم است شبیه اولی است، یعنی همسایهات را مانند جان خود دوست بدار. در این دو حکم تمام تورات و نوشتههای انبیا خلاصه شده است.» عیسی از آن فریسیانی که اطراف او ایستاده بودند پرسید: «عقیدهٔ شما دربارهٔ مسیح چیست؟ او فرزند کیست؟» آنها جواب دادند: «او فرزند داوود است.» عیسی از آنها پرسید: «پس چطور است که داوود با الهام از جانب خدا او را خداوند میخواند؟ زیرا داوود میگوید: 'خداوند به خداوند من گفت: بر دست راست من بنشین تا دشمنانت را زیر پای تو اندازم.' او چطور میتواند فرزند داوود باشد درصورتی که خود داوود او را خداوند میخواند؟» هیچکس نتوانست در جواب او سخنی بگوید و از آن روز به بعد دیگر کسی جرأت نکرد از او سؤالی بپرسد.'