در این متن، خادم پیش از هر چیز به سلاح تشبیه شده است؛ سلاح خدا. خادم «چون شمشیر تیز»، بهطور خطرناکی پنهان، زیر سایۀ دست خدا است و همچون «تیرِ صیقلخورده» پنهان در ترکش خداست تا فرا رسیدن زمانش (آیۀ ۲).
سلاح خدا بودن، سرنوشت خادم از رَحِم مادر است. رَحِم تصویر دیگری برای مکان پنهان کردن و زمینهسازی است، همچون دست و ترکش. در هر سه مورد، خادم نهفته منتظر برآمدن در جهانی بیخبر است.
سپس متن در چرخشی خارقالعاده این سلاح- خادم- را به چیزی کاملاً دور از انتظار تبدیل میکند؛ نور (آیۀ ۶). سلاح خدا برکشیده از زیر سایۀ دست، بیرون آمده از ترکش، خارج شده از رَحِم، قصد خونریزی ندارد بلکه قصدش تابیدن است.
اگر هنوز سخن گفتن از سلاح بودنِ خادم مفهومی داشته باشد، هدف این سلاح، تاریکی و ناامیدیای است که مردمان بسیاری در آن محبوساند. وقتی این سلاح به هدف بزند، تأثیرش چه خواهد بود؟ «پادشاهان خواهند دید» (آیۀ ۷)؛ و هرچه در تاریکی است، قابل دیدن خواهد شد. وقتی این سلاح به هدف بزند، زخمی پدید میآورد که همانا بینش است. ما امروز چگونه میتوانیم خادم خدا باشیم، ابزار نور در دست خدا باشیم. به کمک فیض او کدام تاریکی را میتوانیم روشن کنیم؟
مطالعهٔ کتاب مقدس
اشعیا ۴۹:۱-۷
ای ملّتهای جزایر دوردست، و ای مردمی که در جایهای دور زندگی میکنید، گوش دهید! قبل از تولّدم، خداوند مرا برگزید و مرا منصوب کرد تا بندهٔ او باشم. او کلمات مرا مثل شمشیر تیز کرده و با دست خود از من حمایت نموده است. او مرا مثل پیکانی تیز، برای استفاده آماده ساخت. او به من گفت: «ای اسرائیل، تو بندهٔ من هستی؛ و بهخاطر تو، مردم مرا ستایش میکنند.» من در پاسخ گفتم: «من سخت کوشیدم، ولی ناامیدم! با تمام نیرو سعی کردم، ولی هیچ توفیقی نداشتم.» با وجود این، من به خداوند اعتماد دارم و او از من دفاع خواهد کرد، او پاداش زحمت مرا خواهد داد. قبل از تولّدم، خداوند مرا انتخاب کرد؛ و او مرا به عنوان بندهٔ خود مأمور ساخت که قومش را بازگردانم، و اقوام پراکندهٔ اسرائیل را به وطن خودشان برسانم. خداوند به من چنین لطف کرده است، او سرچشمهٔ قدرت من است. خداوند به من میگوید: «ای بندهٔ من، برایت وظیفهٔ بزرگتری دارم. تو نه فقط عظمت قوم اسرائیل -آنها که زندهاند- را برمیگردانی، بلکه من تو را نور تمام ملّتهای جهان خواهم ساخت، تا اینکه تمام دنیا نجات یابد.» خدای قدّوس و نجاتدهنده اسرائیل به آن کس که شدیداً مورد نفرت است، تمام ملّتها و حکّام آنها که از او متنفّرند، چنین میگوید: «وقتی پادشاهان ببینند تو آزاد شدهای به احترام برخواهند خاست، شاهزادگان هم آن را میبینند و به احترام خَم شده تعظیم میکنند.» تمام اینها واقع خواهد شد، چون خداوند بندهٔ خود را برگزیده است. خدای قدّوس اسرائیل در وعدههای خود امین است. '
مزمور ۴۰:۱-۱۲
با صبر بسیار انتظار کشیدم تا خداوند مرا کمک کند. پس او گوش داد و نالهام را شنید. او مرا از لجنزار و گودال هلاکت بیرون کشید و بر روی صخرهای مطمئن قرار داد. او سرودی تازه به من آموخت، سرود شکرگزاری از خدای ما. عدّهٔ زیادی چون این را ببینند، به خود میآیند و بر خداوند توکّل خواهند نمود. خوشا به حال کسانیکه بر خداوند توکّل میکنند، و از اشخاص مغرور و بتپرست پیروی نمیکنند. ای خداوند خدای ما، هیچکس مانند تو نیست، تو همیشه به فکر ما بودهای و برای ما کارهای عجیب کردهای، به حدّی که نمیتوان آنها را برشمرد و زبان من نیز از بیان آنها عاجز است. تو خواهان قربانیها و هدایا نیستی. قربانی سوختنی و قربانی گناه را نمیخواهی، امّا تو گوش شنوا به من دادهای تا کلام تو را بشنوم. پس گفتم: «من حاضرم، دستورات تو در کتاب تورات برای من نوشته شده است، ای خدای من، چقدر دوست دارم که ارادهٔ تو را بجا آورم. من تعالیم تو را در دل خود حفظ میکنم.» خداوندا، در بین جماعت تو، این مژده را اعلام کردهام که تو ما را نجات میدهی. تو میدانی که من هرگز در این مورد سکوت نکردهام. و من مژدهٔ نجات را در دل خود پنهان نکردهام، بلکه همیشه از وفاداری و کمک تو در میان جماعت سخن گفتهام. دربارهٔ محبّت پایدار و صداقت تو سکوت نکردهام خداوندا، محبّت خود را از من دریغ مکن. رحمت پایدار و راستی تو همیشه حافظ من باشد. زیرا مشکلات بیشماری مرا احاطه نمودهاند، به اندازهای که نمیتوانم آنها را بشمارم! گناهانم بر من سنگینی میکنند به حدّی که نمیتوانم سرم را بلند کنم، آنها از موی سرم زیادتر شدهاند و طاقتم را از دست دادهام. '
اول قرنتیان ۱:۱-۹
از طرف پولس که به ارادهٔ خدا دعوت شد تا رسول مسیح عیسی باشد و از طرف برادر ما سوستانیس به کلیسای خدا که در شهر قرنتس است، یعنی به همهٔ آنانی که در اتّحاد با عیسی مسیح مقدّس خوانده شدهاند و به مقام مقدّس دعوت شدهاند و به همهٔ کسانیکه در همهجا نام عیسی مسیح را که خداوند آنان و خداوند ماست به زبان میآورند. پدر ما خدا و عیسی خداوند فیض و آرامش به شما عطا فرماید. همیشه خدا را بهخاطر آن فیضی که او در عیسی مسیح به شما عطا فرموده است شکر میکنم، زیرا در اتّحاد با مسیح از هر لحاظ از جمله در کمال سخنوری و معلومات غنی شدهاید. شهادت ما دربارهٔ مسیح در بین شما به نتیجه رسیده است. و شما درحالیکه انتظار ظهور خداوند ما عیسی مسیح را میکشید، از هیچیک از عطایای روحالقدس بینصیب نیستید. او شما را تا به آخر استوار خواهد داشت تا در روز خداوند ما عیسی مسیح بدون عیب و نقص حاضر شوید. خدا شما را دعوت کرده است تا در حیات پسر او، خداوند ما عیسی مسیح شریک و سهیم شوید و او همیشه به قول خود وفادار است. '
یوحنا ۱:۲۹-۴۲
روز بعد، وقتی یحیی عیسی را دید که به طرف او میآید، گفت: «نگاه کنید این است آن برّهٔ خدا که گناه جهان را برمیدارد. این است آن کسیکه دربارهاش گفتم که بعد از من مردی میآید که بر من تقدّم و برتری دارد، زیرا پیش از تولّد من او وجود داشته است. من او را نمیشناختم، امّا آمدم تا با آب تعمید دهم و به این وسیله او را به اسرائیل بشناسانم.» یحیی شهادت خود را اینطور ادامه داد: «من روح خدا را دیدم که به صورت کبوتری از آسمان آمد و بر او قرار گرفت. من او را نمیشناختم امّا آن کسیکه مرا فرستاد تا با آب تعمید دهم به من گفته بود، هرگاه ببینی که روح بر کسی نازل شود و بر او قرار گیرد، بدان که او همان کسی است که به روحالقدس تعمید میدهد. من این را دیدهام و شهادت میدهم که او پسر خداست.» روز بعد هم یحیی با دو نفر از شاگردان خود ایستاده بود، وقتی عیسی را دید که از آنجا میگذرد گفت: «این است برّهٔ خدا.» آن دو شاگرد این سخن را شنیدند و به دنبال عیسی به راه افتادند. عیسی برگشت و آن دو نفر را دید که به دنبال او میآیند. از آنها پرسید: «به دنبال چه میگردید؟» آنها گفتند: «ربی (یعنی ای استاد) منزل تو کجاست؟» او به ایشان گفت: «بیایید و ببینید.» پس آن دو نفر رفتند و دیدند کجا منزل دارد و بقیّهٔ روز را نزد او ماندند. زیرا تقریباً ساعت چهار بعد از ظهر بود. یکی از آن دو نفر، که بعد از شنیدن سخنان یحیی به دنبال عیسی رفت، اندریاس برادر شمعون پطرس بود. او اول برادر خود شمعون را پیدا کرد و به او گفت: «ما ماشیح (یعنی مسیح) را یافتهایم.» پس وقتی اندریاس، شمعون را نزد عیسی برد، عیسی به شمعون نگاه کرد و گفت: «تویی شمعون پسر یونا، ولی بعد از این کیفا (یا پطرس به معنی صخره) نامیده میشوی.» '