به ارمیا پیامی سرراست داده شد تا در معبد، در ملأعام اعلان کند. او اجازه نداشت کلمهای از آن را از قلم بیندازد. پیام این بود: در احکام من سلوک کنید و به سخنان انبیای من گوش بسپارید، وگرنه دچار سرنوشت شیلوه خواهید شد- نابودی! این رسالتی ناخوشایند بود که خطرات شخصی نیز بههمراه میآورد. همانطور که میشد پیشبینی کرد، استقبال بدی از آن بهعمل آمد، زیرا خبرهای هولناکی که ارمیا بیان میکرد، در نقطهٔ مقابل اطمینان خاطری قرار داشت که انبیای دروغین میدادند و میگفتند که همه چیز درست خواهد شد. اما آنچه سبب کاهش زمختی پیام ارمیا میشد، احتمال وقوع پیامدی جایگزین بود. خدا میفرمود: ایشان «اگر» از راههای بد خود برگردند، «ممکن است» من هم منصرف شوم. از بسیاری از جهات، ماهیت شرطی پیام موجب میشد پذیرش آن دشوارتر گردد. نابودی و ویرانی، پیامدی از پیش تعیینشده نبود، اما بهمنظور اجتناب از آن، میبایست تلاشی فراوان و تغییر رفتار صورت گیرد. ارمیا روشن ساخت که مسئولیت آیندهٔ شهر برعهدهٔ آنانی بود که سخنانش را میشنیدند. تصمیم قوم یهود تعیینکنندهٔ عمل خدا بود. مشایخ قوم عناصری از نبوتهای گذشته را در پیام ارمیا تشخیص داده و گفتند: «آه، این مانند اتفاقی است که در زمان میکاه و حزقیا افتاد: در آن زمان، از مصیبتی عظیم اجتناب کردیم.» اما مشورت حکیمانهٔ ایشان مورد پذیرش قوم قرار نگرفت.
دشوار است به پیامی گوش فرا دهیم که بهروشنی نیاز به تغییر را مطرح میسازد، اما حکمت واقعی شامل شنیدن حقایق ناخوشایند میشود. در امور الهی، همواره از حق انتخاب برخورداریم، و نیز از کمک او برای انجام انتخاب درست، البته اگر در جستجوی کمک باشیم، و بدینسان میتوانیم با فروتنی و شجاعت واکنش نشان دهیم.
دعای امروز
ای صاحب جمیع قدرتها و تواناییها،
ای پدیدآورنده و عطاکنندهٔ همهٔ مواهب:
محبت نام خود را در دل ما پیوند بزن،
مذهب راستین را در ما فزونی بخش،
ما را با تمام نیکیها تغذیه فرما،
و با رحمت عظیم خود، ما را در همین نیکیها حفظ کن؛
بهواسطهٔ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
ارمیا، فصل ۲۶
در آغاز سلطنت یِهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، این کلام از جانب خداوند نازل شد: «خداوند چنین میفرماید: در صحن خانۀ خداوند بایست و بر ضد تمامی شهرهای یهودا که برای پرستش به خانۀ خداوند میآیند، همۀ سخنانی را که تو را امر میفرمایم بگو، و سخنی کم مکن. شاید گوش فرا دهند، و هر یک از ایشان از راههای شریرانۀ خود بازگردند، تا از رساندنِ بلایی که به سبب کردار پلیدشان قصد آن نمودهام، منصرف شوم. ایشان را بگو، ”خداوند چنین میفرماید: اگر به من گوش نسپارید و در شریعت من که پیش روی شما نهادهام سلوک نکنید، و به کلام خدمتگزاران من انبیا گوش نسپارید که ایشان را بارها نزد شما فرستادم، هرچند گوش فرا ندادید، آنگاه من این خانه را مانند شیلوه خواهم ساخت، و این شهر را برای جمیع قومهای زمین لعنت خواهم گردانید.“» کاهنان و انبیا و تمامی قوم، این سخنان را که اِرمیا در خانۀ خداوند بیان کرد، شنیدند. و چون اِرمیا از گفتن هرآنچه خداوند او را به گفتن آنها به تمامیِ قوم امر فرموده بود فارغ شد، آنگاه کاهنان و انبیا و همۀ قوم بر او شوریده، گفتند: «تو باید بمیری! چرا به نام خداوند نبوّت کرده، گفتی، ”این خانه همچون شیلوه خواهد شد و این شهر به ویرانهای متروک بَدَل خواهد گشت“؟» پس قوم جملگی در خانۀ خداوند گِرد اِرمیا حلقه زدند. چون این خبر به گوش صاحبمنصبان یهودا رسید، از خانۀ پادشاه به خانۀ خداوند برآمدند و در مدخلِ ’دروازۀ جدیدِ‘ خانۀ خداوند نشستند. آنگاه کاهنان و انبیا خطاب به صاحبمنصبان و همۀ قوم چنین گفتند: «این مرد مستوجب اعدام است، زیرا چنانکه شما نیز بهگوش خود شنیدهاید، بر ضد این شهر نبوّت کرده است.» پس اِرمیا خطاب به تمامی صاحبمنصبان و همۀ قوم چنین گفت: «خداوند مرا فرستاده است تا همۀ سخنانی را که شنیدید، بر ضد این خانه و بر ضد این شهر نبوّت کنم. پس حال راهها و کردار خود را اصلاح کنید و به آواز یهوه خدایتان گوش فرا دهید، تا خداوند از بلایی که بر شما فرموده است، منصرف شود. و اما من، اینک در دست شما هستم. هرآنچه در نظرتان نیکو و درست است، بر من روا دارید. اما یقین بدانید که با کشتن من، خون فرد بیگناهی را بر خویشتن و بر این شهر و ساکنانش وارد خواهید آورد، زیرا که براستی خداوند مرا نزد شما فرستاده تا تمامی این سخنان را به گوش شما برسانم.» آنگاه صاحبمنصبان و تمامی قوم به کاهنان و انبیا گفتند: «این مرد مستوجب اعدام نیست، زیرا به نام یهوه خدایمان با ما سخن گفته است.» سپس برخی از مشایخِ ولایت برخاستند و خطاب به تمامی جماعتِ قوم چنین گفتند: «در ایام حِزِقیا پادشاه یهودا، میکاهِ مورِشِتی نبوّت کرده، به تمامی مردم یهودا گفت: ”خداوند لشکرها چنین میفرماید: «”صَهیون همچون کشتزاری شخم زده خواهد شد؛ اورشلیم به تَلی از خاک بَدَل خواهد گشت، و کوهِ این خانه به بلندیهای جنگل“. آیا حِزِقیا پادشاه یهودا و تمامی یهودا او را کشتند؟ مگر نه اینکه او از خداوند ترسید و به خداوند التماس کرد و خداوند نیز از بلایی که بر ایشان اعلام داشته بود، منصرف شد؟ اما ما نزدیک است بلایی عظیم بر جان خود وارد آوریم.» مرد دیگری نیز بود، اوریا نام، پسر شِمَعیا از قَریهیِعاریم، که به نام خداوند نبوّت میکرد. او نیز به سخنانی مانند سخنان اِرمیا بر ضد این شهر و این سرزمین نبوّت کرد. و چون یِهویاقیمِ پادشاه و تمامی جنگاوران و صاحبمنصبانش سخنان او را شنیدند، پادشاه قصد جان او نمود. اوریا چون این را شنید، هراسان شده، بگریخت و به مصر رفت. پس یِهویاقیمِ پادشاه کسان به مصر گسیل داشت: اِلناتان پسر عَکبور و چند تن دیگر را همراه وی. آنها اوریا را از مصر بیرون آورده، او را نزد یِهویاقیمِ پادشاه بازگرداندند، که او را به شمشیر کشت و جسدش را در گورستانِ عوام افکند. اما دست اَخیقام پسر شافان با اِرمیا بود، به گونهای که او به دست قوم سپرده نشد تا کشته شود.
مزمور ۱
خوشا به حال کسی که در مشورت شریران گام نزند و در راه گنهکاران نایستد و در محفل تمسخرگران ننشیند؛ بلکه رغبتش در شریعت خداوند باشد و شبانهروز در شریعت او تأمل کند. او بسان درختیست نشانده بر کنارۀ جویبار، که میوۀ خویش در موسمش آرد به بار، و برگش نیز پژمرده نشود، و در هر آنچه کند کام یابد. لیکن چنین نیستند شریران بلکه همچو کاهند که دستِ باد میرانَدشان. پس شریران را در داوری تابِ ایستادن نیست و نه گنهکاران را در جمع پارسایان. زیرا خداوند راه پارسایان را میپاید اما طریق شریران به نابودی میانجامد.
مزمور ۲
از چه سبب قومها میشورند و ملتها به عبث تدبیر میکنند؟ پادشاهان زمین به صف میشوند و فرمانروایان به مشورت مینشینند، بر ضد خداوند و بر ضد مسیح او؛ که «بیایید بندهایشان بگسلیم و زنجیرهایشان از خود بیفکنیم.» آن که در آسمانها جلوس کرده، میخندد؛ خداوندگار ریشخندشان میکند. آنگاه در خشم خویش بدیشان سخن خواهد گفت، و به غضب خویش ایشان را هراسان خواهد ساخت. خواهد گفت: «من پادشاه خود را نصب کردهام، بر کوه مقدسم صَهیون». و حال، من حکم را بازمیگویم، خداوند مرا گفته است: «تو پسر من هستی؛ امروز من تو را مولود ساختهام. از من بخواه، که ملتها را میراث تو خواهم گردانید و کرانهای زمین را مُلک تو خواهم ساخت. به عصای آهنین ایشان را خواهی شکست و همچون کوزۀ کوزهگر خُردشان خواهی کرد. پس حال خردمند باشید، ای شاهان، و ادب شوید، ای فرمانداران جهان. خداوند را با ترس عبادت کنید و با لرز به وجد آیید. پسر را ببوسید، مبادا به خشم آید، و در راه هلاک شوید، زیرا خشم او به دمی افروخته میشود. خوشا به حال همۀ آنان که به او پناه میبرند.
دوم قرنتیان ۱۱:۱-۱۵
امیدوارم اندک حماقتی را در من تحمل کنید، و چنین نیز کردهاید! من غیرتی خدایی نسبت به شما دارم، زیرا شما را به یک شوهر، یعنی مسیح، نامزد ساختم، تا همچون باکرهای پاکدامن به او تقدیمتان کنم. امّا بیم دارم همانگونه که حوا فریب حیلۀ مار را خورد، فکر شما نیز از سرسپردگی صادقانه و خالصی که به مسیح دارید، منحرف شود. زیرا اگر کسی نزدتان بیاید و شما را به عیسای دیگری جز آن که ما به شما موعظه کردیم، موعظه کند، یا اگر روحی متفاوت با آن روح که دریافت کردید یا انجیلی غیر از آن انجیل که شنیدید به شما عرضه کند، به آسانی تحملش میکنید. شاید سخنوری ماهر نباشم، امّا در معرفت چیزی کم ندارم؛ این را به کمال و از هر حیث به شما ثابت کردهایم. امّا گمان نمیکنم من از آن ’بزرگْرسولان‘ چیزی کم داشته باشم. آیا گناه کردم که با بشارتِ رایگانِ انجیلِ خدا به شما، خود را پست ساختم تا شما سرافراز شوید؟ من با پذیرفتن کمک مالی، کلیساهای دیگر را غارت کردم تا بتوانم شما را خدمت کنم. و در مدت اقامتم بین شما، هر گاه به چیزی نیاز داشتم، باری بر دوش کسی ننهادم، زیرا برادرانی که از مقدونیه آمدند احتیاجات مرا برآوردند. و من به هیچ روی باری بر دوشتان نبودهام و از این پس نیز نخواهم بود. به آن راستی مسیح که در من است قسم، که هیچکس در نواحی اَخائیه این فخرِ مرا از من نخواهد گرفت. آیا از آن رو چنین میگویم که دوستتان ندارم؟ خدا میداند که دوستتان دارم! و این رَویّۀ خود را ادامه خواهم داد تا فرصت را از فرصتطلبان بازستانم، از آنان که در صددند تا خود را در آنچه بدان فخر میکنند با ما برابر سازند. زیرا چنین کسان، رسولان دروغین و کارگزارانی فریبکارند که خود را در سیمای رسولان مسیح ظاهر میسازند. و این عجیب نیست، زیرا شیطان نیز خود را به شکل فرشتۀ نور درمیآورد؛ پس تعجبی ندارد که خادمانش نیز خود را به خادمان طریق پارسایی همانند سازند. سرانجامِ اینان فراخور کارهایشان خواهد بود.