ایام روزه
هفتهٔ مصائب
نویسندهٔ نامه به عبرانیان اغلب حضور الهی را با عنوان «خدای زنده» یاد میکند که در تقابل با بتهای بیجانی است که موسی و هارون بهشدت آنها را نکوهش کرده بودند. تصاویر این آیات طنینانداز تصاویر کتاب مکاشفه است. در برابر صدای خدا نمیتوان تاب آورد و حضور خدا همچون آتشی خاموشناشدنی، نفیر شیپورها و گردباد و توفان توصیف شده است. بدین ترتیب، به تمام راههای ممکن میگوید با آنکه خدا در عیسای ناصری دستیافتنی و قابل تشخیص است، در عین حال کاملاً غیر از ما، عجیب و پُرابهت است.
در اینجا دوباره از فن تشبیه استفاده شده است تا به ما رفتن از کهنه به نو را بیاموزد: از کوه سینا (که خوانندگان به آن «نزدیک نیامدهاند») به کوه صهیون (که به آن نزدیک آمدهاند). هر یک از این دو کوه، تئوفانی (تجلی الهی) مشخص خود را دارد. بر کوه سینا خدای پُرتوان تجلی میکند و متن ما را ترغیب میکند که ترس حاضران آن مکان را احساس کنیم. اما این تجلی برای خوانندگان این نامه، ارتباطی بیسابقه با خدا از طریق عیسای مسیح، واسطهٔ رابطهٔ (عهد) جدید است. به دعوتشدگان کوه صهیون چیز فوقالعادهای بخشیده شده است: به آنان اطمینان داده شده است که وعده را دریافت کردهاند. این را اصطلاحاً «آخرتشناسیِ تحققیافته» مینامند. یعنی آنچه برای زمان آخر وعده داده شده است، هماکنون نزد ماست. در زندگی روزمره، این وعدهٔ تحققیافته خود را در حسی حاکی از زندگی سرشار کنونی آشکار میکند، لیکن ما با این حس غریب نیز زندگی میکنیم که «هنوز کامل نیست»، چیزهای بیشتری هست، بیش از آنکه بتوانیم تصور یا تشریح کنیم.
دعای امروز
ای پدر بخشنده!
تو برای محبت به جهان
پسرت را تسلیم کردی؛
ما را هدایت کن تا در اسرار مصائب او تفکر کنیم،
باشد که آرامش ابدی را بشناسیم
در خون ریخته شدهٔ نجاتدهندهمان
خداوندمان عیسای مسیح.
مطالعهٔ کتاب مقدس
عبرانیان ۱۲:۱۴ تا آخر
سخت بکوشید که با همۀ مردم در صلح و صفا به سر برید و مقدّس باشید، زیرا بدون قدّوسیت هیچکس خداوند را نخواهد دید. مواظب باشید کسی از فیض خدا محروم نشود، و هیچ ریشۀ تلخی نمو نکند، مبادا موجب ناآرامی شود و بسیاری را آلوده کند. هوشیار باشید که هیچیک از شما فاسد یا همچون عیسو دنیوی نشود که بهخاطر کاسهای آش، حقِ پسر ارشد بودن خود را فروخت. و چنانکه میدانید، بعد که خواهان به میراث بردن آن برکت بود، مقبول واقع نشد. و هرچند با زاری در پی آن بود، جای توبه پیدا نکرد. زیرا به کوهی نزدیک نیامدهاید که بتوان لمس کرد، کوهی که مشتعل به آتش باشد؛ و نه به تاریکی و تیرگی و باد شدید؛ و نه به نفیر شیپور و یا به آواز کلامی که شنوندگان التماس کردند دیگر با ایشان سخن نگوید. زیرا تحمّل آن فرمان را نداشتند که میگفت، «حتی اگر حیوانی کوه را لمس کند، میباید سنگسار شود.» آن منظره چنان هراسناک بود که موسی گفت: «از ترس به خود میلرزم.» بلکه به کوه صَهیون نزدیک آمدهاید، به اورشلیم آسمانی که شهر خدای زنده است. به جمع شادمانۀ هزاران هزار فرشته آمدهاید، به کلیسای نخستزادگانی که نامهایشان در آسمان نوشته شده است. به خدا نزدیک شدهاید، به خدایی که داور همۀ آدمیان است، و به روحهای پارسایانی که کامل شدهاند، و به عیسی که واسطۀ عهدی جدید است، و به خونِ پاشیدهای که نیکوتر از خون هابیل سخن میگوید. بههوش باشید که از گوش فرا دادن به آن که سخن میگوید، سر باز مزنید. اگر آنان که به آن که بر زمین بدیشان هشدار داده بود گوش فرا ندادند، راه گریزی نیافتند، پس ما چه راه گریزی خواهیم داشت اگر از گوش فرا دادن به آن که از آسمان به ما هشدار میدهد، سر باز زنیم. در آن زمان، صدای او زمین را به لرزه درآورد، امّا اکنون وعده داده است که «یک بار دیگر نه تنها زمین بلکه آسمان را نیز به لرزه در خواهم آورد.» عبارتِ ’یک بار دیگر‘ به از میان برداشته شدنِ چیزهایی اشاره دارد که به لرزه درمیآیند - یعنی چیزهای آفریده شده - تا آنچه تزلزلناپذیر است، باقی بماند. پس چون پادشاهیای را مییابیم که تزلزلناپذیر است، بیایید شکرگزار باشیم و خدا را با ترس و هیبت عبادتی پسندیده نماییم، زیرا «خدای ما آتش سوزاننده است.»
مزمور ۴۰
انتظارِ بسیار برای خداوند کشیدم، و به من مایل شده، فریادم را شنید. او مرا از چاه هلاکت برآورد و از گل و لای برکشید؛ و پاهایم را بر صخره نهاد و گامهایم را مستحکم فرمود. سرودی تازه در دهانم گذاشت، سرود ستایش خدایمان را. بسیاری این را دیده، خواهند ترسید و بر خداوند توکل خواهند کرد. خوشا به حال کسی که بر خداوند توکل دارد، و به متکبران روی نمیآورد، به کسانی که از پی دروغ گمراه میشوند. ای یهوه خدای من، تو کارهای شگفت خود را و تدبیرهای خویش را برای ما، بس کثیر گردانیدهای؛ کسی را با تو قیاس نتوان کرد. اگر بخواهم آنها را بازگویم و بیان کنم، بیش از حدِ شمار است. به قربانی و هدیه رغبت نداشتی، اما گوشهای مرا گشودی؛ قربانی تمامسوز و قربانیگناه را مطالبه نکردی. آنگاه گفتم: «اینک من میآیم! در طومار کتاب دربارهام نوشته شده است؛ آرزویم، ای خدایم، انجام اراده توست؛ شریعت تو در دل من است.» در جماعت بزرگ به عدالت نجاتبخش تو بشارت دادهام؛ من لبان خویش بازنداشتهام، چنانکه تو میدانی ای خداوند. عدالت نجاتبخش تو را در دل خویش پنهان نداشتهام، بلکه از امانت و نجات تو سخن گفتهام و محبت و وفاداری تو را از جماعت بزرگ نپوشانیدهام. و اما تو خداوندا، رحمتت را از من دریغ نخواهی داشت؛ محبت و وفاداری تو همواره مرا محافظت خواهد کرد. زیرا بلایای بیشمار مرا در میان گرفته است؛ تقصیراتم مرا احاطه کرده، که نمیتوانم دید؛ از شمار مویهای سرم فزونتر است، دل من ضعف به هم رسانده. خداوندا، به لطف خویش رهاییام ده؛ خداوندا، به یاریم بشتاب. آنان که قصد گرفتن جان من دارند، جملگی سرافکنده و شرمسار گردند؛ آنان که تیرهروزی مرا آرزومندند واپس روند و رسوا شوند. آنان که بر من هَه هَه میگویند، از سرافکندگی حیران گردند. اما آنان که تو را میجویند همه در تو شادی کنند و به وجد آیند؛ آنان که نجات تو را دوست میدارند همواره بگویند: «خداوند بزرگ است!» و اما من، ستمدیده و نیازمندم، لیکن خداوندگار در اندیشۀ من است. تو یاور و رهانندۀ منی؛ ای خدای من، تأخیر مکن.
مزمور ۳۷
به سبب بدکاران خویشتن را مکدّر مساز، و بر ستمکاران حسد مبر؛ زیرا چون علف، زود میپژمرند، و چون گیاه سبز، خشک میشوند. بر خداوند توکل نما و نیکویی کن؛ در زمین ساکن باش و امانت را بپرور! از خداوند لذت ببر، و او مراد دلت را به تو خواهد داد. راه خود را به خداوند بسپار، و بر او توکل کن، که او عمل خواهد کرد. او پارساییِ تو را همچون نور، تابان خواهد ساخت، و حقانیت تو را، چون آفتابِ نیمروز. در حضور خداوند آرام باش، و صبورانه انتظار او را بکش! به سبب آنان که در راههای خویش کامرانند، و نقشههای پلید خود را به اجرا درمیآورند، خویشتن را مکدر مساز! از خشم بازایست و غضب را ترک نما! خویشتن را مکدر مساز، که جز به شرارت نمیانجامد. زیرا که بدکاران منقطع خواهند شد، اما منتظران خداوند زمین را به میراث خواهند برد. پس از اندک زمانی، دیگر شریری نخواهد بود؛ و هرچند او را بجویی، یافت نخواهد شد. اما حلیمان وارث زمین خواهند شد، و از فراوانی سلامتی لذت خواهند برد. شریران بر پارسایان دسیسه میکنند و بر ایشان دندان به هم میسایند؛ اما خداوند بر شریران میخندد، زیرا میبیند که روز ایشان فرا میرسد. بدکاران شمشیر از نیام برمیآورند و کمان را برمیکشند، تا فقیران و نیازمندان را به زیر افکنند و راستروان را از دم تیغ بگذرانند. اما شمشیرهای آنها به قلب خودشان فرو خواهد رفت، و کمانهایشان خواهد شکست. اندک داراییِ یک پارسا بهتر است از ثروت شریرانِ بیشمار؛ زیرا بازوی شریران خواهد شکست، اما خداوند پشتیبان پارسایان است. خداوند از روزهای راستان آگاه است، و میراث ایشان جاودانه خواهد بود. آنان در زمان بلا سرافکنده نخواهند شد؛ و در زمان قحطی سیر خواهند گشت. اما شریران هلاک خواهند شد، و دشمنان خداوند همچون زیبایی چمنزارها محو خواهند گردید، آری، همچون دود محو خواهند شد. شریر قرض میگیرد و بازپس نمیدهد، اما پارسا با گشادهدستی میبخشد؛ آنان که خداوند برکتشان دهد، زمین را به میراث خواهند برد، ولی کسانی که لعنتشان کند، منقطع خواهند شد. اگر خداوند راه کسی را خوش بدارد، گامهایش را استوار میسازد؛ هرچند بیفتد، نقشِ بر زمین نخواهد شد، زیرا خداوند دستش را میگیرد. من جوان بودم و اینک سالخوردهام، با این همه، هرگز پارسایی را ندیدهام که وانهاده شده باشد و نه فرزندانش را که گدای نان شوند. همواره گشادهدست است و قرضدهنده، و فرزندانش مایۀ برکتند. از بدی روی بگردان و نیکویی کن؛ آنگاه تا به ابد سکونت خواهی یافت. زیرا خداوند عدالت را دوست میدارد و سرسپردگان خود را ترک نخواهد کرد. آنان تا به ابد محفوظ خواهند بود، اما نسل شریران منقطع خواهند شد. پارسایان زمین را به میراث خواهند برد و تا به ابد در آن سکونت خواهند کرد. دهان پارسا حکمت را بیان میکند، و زبانش به عدالت سخن میگوید. شریعتِ خدایش در دل اوست، و پاهایش نمیلغزد. شریر به کمین پارسا مینشیند، و قصد جان او دارد؛ اما خداوند او را به دست وی وانمیگذارد، و چون به محاکمه کشیده شود، نخواهد گذاشت محکوم گردد. منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه دار، که تو را به وراثت زمین سرافراز خواهد ساخت، و چون شریران منقطع شوند، به چشم خواهی دید. مردی شریر و ستمگر دیدم، که چون درختِ سرسبزِ بومی قد میافراشت، اما چه زود درگذشت و اثری از او بر جای نماند؛ و هر چه او را جُستم، یافت نشد. مردِ بیعیب را ببین و مردِ صالح را بنگر! زیرا سرانجامِ آن مرد، سلامتی خواهد بود. اما عاصیان جملگی هلاک خواهند شد، و شریران را سرانجامی نخواهد بود. نجات پارسایان از خداوند میرسد؛ اوست قلعۀ ایشان در زمان تنگی. خداوند ایشان را یاری میدهد و میرهاند؛ ایشان را از چنگ شریران رهایی میبخشد و نجات میدهد، زیرا که در او پناه میجویند.
خروج ۹:۱۳ تا آخر
آنگاه خداوند به موسی گفت: «صبح زود برخیز و در برابر فرعون ایستاده به او بگو: ”یهوه خدای عبرانیان چنین می فرماید: ’قوم مرا رها کن تا مرا عبادت کنند، وگرنه این بار تمامی بلایای خویش را بر خود تو، خادمان تو و قوم تو نازل خواهم کرد، تا بدانی که در تمامی جهان مانند من نیست. من میتوانستم دست خود را دراز کنم و تا هماکنون چنان بلایی بر سر تو و قومت بیاورم که از صفحۀ روزگار محو شوی. ولی تو را به همین منظور به پا داشتم تا قدرت خود را بر تو ظاهر سازم، و تا نامم در سراسر جهان اعلام گردد. اما تو همچنان خود را علیه قوم من برمیافرازی و رهایشان نمیکنی. بنابراین فردا همین وقت، تگرگی چنان سخت بر مصر ببارانم که نظیر آن در این سرزمین از روز بنیادش تا به حال نیامده است. حال دستور بده دامها و هر چه را در صحرا داری به جای امنی ببرند، زیرا تگرگ خواهد بارید و هر انسان و چارپایی را که زیر سرپناهی نباشد و در صحرا بماند، خواهد کشت.“‘» آن دسته از خادمان فرعون که از کلام خداوند میترسیدند، شتابزده دامها و بردگانشان را به داخل بردند. اما کسانی که به کلام خداوند اعتنا نکردند، دامها و بردگانشان را در صحرا واگذاشتند. آنگاه خداوند به موسی گفت: «دستت را به سوی آسمان دراز کن تا بر سرتاسر سرزمین مصر تگرگ ببارد، بر انسان و چارپا و بر تمام نباتات صحرا در سرزمین مصر.» آنگاه موسی عصای خود را به سوی آسمان دراز کرد و خداوند رعد و تگرگ فرستاده، صاعقه بر زمین فرود آورد. آری، خداوند بر سرزمین مصر تگرگ بارانید. تگرگْ بیامان میبارید و صاعقه فرود میآمد، و این سختترین توفانِ تگرگ بود که در تمام سرزمین مصر از زمانی که ملتی شده بودند واقع شده بود. تگرگ در سرتاسر سرزمین مصر بر هر چه در صحرا بود از انسان و چارپا فرو کوفت؛ همچنین گیاهان صحرا را لِه کرد و تمام درختان صحرا را در هم شکست. تنها جایی که تگرگ نبارید، سرزمین جوشِن بود که بنیاسرائیل در آن به سر میبردند. آنگاه فرعون موسی و هارون را فرا خواند و گفت: «این بار گناه کردم. حق به جانب خداوند است و من و قومم تقصیرکاریم. نزد خداوند دعا کنید! زیرا اینهمه رعد و تگرگ از جانب خدا دیگر بس است! من شما را رها خواهم کرد و دیگر بیش از این اینجا نخواهید ماند.» موسی پاسخ داد: «از شهر که بیرون رفتم، دستان خویش را به درگاه خداوند بر خواهم افراشت. آنگاه رعد پایان خواهد یافت و تگرگ دیگر نخواهد بارید، تا بدانی که جهان از آنِ خداوند است. اما در خصوص تو و خادمانت، میدانم که هنوز از یهوه خدا نمیترسید.» (و اما محصول کتان و جو از بین رفته بود، زیرا جو خوشه آورده و کتان شکوفه داده بود. ولی محصول گندم و خُلَر آسیب ندید چون هنوز جوانه نزده بود.) آنگاه موسی از نزد فرعون رفت و از شهر خارج شده، دستان خویش را به درگاه خداوند برافراشت که رعد و تگرگ قطع شد و باران دیگر بر زمین نبارید. اما فرعون چون دید باران و تگرگ و رعد قطع شده است، باز گناه ورزیده، او و خادمانش دل خود را سخت کردند. پس همانگونه که خداوند به واسطۀ موسی گفته بود، دل فرعون سخت شد و بنیاسرائیل را رها نکرد.
خروج ۹:۱۳-۳۵
۱۱۸/EXO.9.13-35