نان روزانه

کلام امروز: اشعیا ۱۰:‏۲۰-‏۳۲ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمورهای ۵۶ و ۵۷متی ۸:‏۱-‏۱۳

کلمۀ «باقیمانده» یا «بازمانده» وقتی برای اشاره به مابقی مواد به‌کار می‌رود (مثلاً پارچه)، حکایت از یک کل دارد که بخش عمده‌اش به فروش رفته و مقدار کمی از آن باقی مانده است. این بازمانده یا مابقی به قیمت ارزون فروخته می‌شود. مردم نیز معمولاً نظر مساعدی به این مابقی یا بازمانده ندارند، اما وقتی خدا شمار کوچکی از قوم خود را می‌بیند که وفادار باقی مانده‌اند، حال آنکه سایرین خود را تسلیم لذت‌ها و شرارت‌های دنیا ساخته‌اند، برکات خود و جایگاهی نو به ایشان عطا می‌فرماید. اما هیچ‌کس نمی‌تواند برای خود مدعی جایگاه «باقیمانده» گردد. این کار، کفرآلود و تکبر آمیز خواهد بود. این خداست که تصمیم می‌گیرد چه کسانی باقی‌ماندگان راستین را تشکیل دهند.
لذا عجیب و غریب است که برخی از مذهبیون بر آن می‌شوند تا خود را «باقی‌ماندگان» بدانند و حتی از این عنوان استفاده کنند. «باقی‌ماندگان» نام نشریه‌ای است متعلق به کاتولیک‌های سنت‌گرا که پنجاه سال پیش تاسیس شد تا با آنچه که پیروانش تعلیم بدعت‌کارانۀ اکثریت کاتولیک‌ها بعد از شورای واتیکان دوم قلمداد می‌کردند، به مخالفت برخیزند. «انجمن باقیماندگان اسرائیل» نیز اعلان می‌کند که تنها نژاد آریایی است که تمام جزئیات نبوت‌های کتاب‌مقدس را تحقق خواهد بخشید.

ما باید این هشدار را جدی بگیریم. شاید کمی تسلی‌بخش باشد که خود را بخشی از اقلیت پارسا و درستکار به شمار آوریم. بسیار آسان است که تصور کنیم ما همان وفاداران هستیم، در آن حال که دیگران منحرف شده‌اند. باقی‌ماندۀ وفادار موضوعی است تکرارشونده در کتاب‌مقدس. اما غرور روحانی در اعلان این که ما جزو همین باقی‌ماندگان هستیم، خطری است جدی! خدا کسانی را مورد لطف خود قرار نمی‌دهد که گرفتار تکبر و غرور روحانی هستند. آیا اطمینان داریم که در مقابل این وسوسه مقاومت کرده‌ایم؟

دعای امروز

ای پدر آسمانی،
ای تو که پسر متبارکت نمایان گشت
تا کارهای ابلیس را نابود سازد،
و ما را تبدیل کند به فرزندان خدا و وارثان حیات جاویدان؛
عنایت فرما تا ما که این امید را داریم،
خود را پاک سازیم، آنگونه که او پاک است،
تا چون او در قدرت و شکوهی عظیم ظاهر شود،
در پادشاهی جاویدان و پرجلالش، مانند او شویم؛
در آنجا که او با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

اشعیا ۱۰:‏۲۰-‏۳۲

تا بینوایان را از حقشان محروم کنند، و انصاف را از ستمدیدگانِ قوم من بربایند؛ تا بیوه‌زنان را چپاول کنند، و یتیمان را غارت نمایند. پس شما در روز بازخواست چه خواهید کرد، آنگاه که مصیبت از دور فرا رسد؟ نزد کِه برای کمک خواهید گریخت، و ثروت خویش را کجا خواهید نهاد؟ غیر از آنکه چون اسیران خم شوید، و در میان کشتگان بیفتید. با این همه، خشم او هنوز برگردانیده نشده، و دست او همچنان دراز است. وای بر آشور، که عصای خشم من است، و چوب دست ایشان، غضب من است! او را بر ضد قوم خدانشناس می‌فرستم، و بر قوم مغضوب خود، مأمور می‌دارم؛ تا تاراج کند و غنیمت گیرد، و چون گِل کوچه‌‌ها لگدمالشان کند. اما او قصدِ این ندارد، و در دل خویش چنین نمی‌اندیشد. مُراد دلش نابود کردن است، و منقطع ساختن قومهای بسیار. زیرا می‌گوید: «آیا سرداران من جملگی پادشاهان نیستند؟ آیا کَلنو همچون کَرکِمیش نیست، و نه حَمات همچون اَرفاد؟ آیا سامِرِه مانند دمشق نیست؟ چنانکه دست من بر ممالکِ بتهای بی‌ارزش استیلا یافت، ممالکی که بتهای تراشیدۀ آنها از بتهای اورشلیم و سامِرِه بزرگتر بودند، آری، چنانکه با سامِرِه و بتهای بی‌ارزش آن عمل کردم، آیا با اورشلیم و بتهایش عمل نکنم؟» پس چون خداوندگار کار خویش را به تمامی با کوه صَهیون و اورشلیم به پایان بَرَد، پادشاه آشور را به سبب تکبر دلش و غروری که از چشمان او می‌بارد، مجازات خواهد کرد. زیرا می‌گوید: «به قوّت دست خود و به حکمت خویش چنین کردم، زیرا که فهیم هستم. مرزهای قومها را تغییر دادم، و خزائن ایشان را غارت کردم؛ همچون پهلوانی تخت‌نشینان را به زیر افکندم. چنانکه کسی دست خود را به آشیانه‌ای دراز می‌کند، همچنان دست من به دولت ممالک رسیده است؛ چنانکه کسی تخمهای متروک را برمی‌چیند، من نیز تمامی ممالک زمین را برچیدم؛ و کسی نیست که بالی بجنباند، یا دهان بگشاید و جیک بزند.» آیا تَبَر بر کسی که آن را به کار می‌برد فخر می‌فروشد، یا اره خود را بر کسی که آن را می‌کِشد برمی‌افرازد؟ که گویی عصا او را که آن را به دست گرفته، بلند کند، یا چوبدستی او را که چوب نیست، حرکت دهد! بنابراین خداوندگار، خداوندِ لشکرها، بر جنگاوران تنومند او بیماری جانکاه خواهد فرستاد، و زیر جلال و شوکت او آتشی چون شعلۀ فروزان افروخته خواهد شد. نور اسرائیل آتشی خواهد شد، و قدوس اسرائیل شعله‌‌ای، که خار و خَسَش را در یک روز سوزانده، به کام در خواهد کشید؛ شکوه جنگل و مزارع حاصلخیزش، همچون تحلیل رفتن شخص بیمار، در جسم و در روح نابود خواهد شد؛ و باقیماندگان درختان جنگلش چنان کم‌شمار خواهند بود که حتی کودکی آنها را مرقوم تواند داشت. در آن روز باقیماندگان اسرائیل و بازماندگان خاندان یعقوب، دیگر بر آن که ایشان را زده است توکل نخواهند کرد، بلکه بر یهوه، قدوسِ اسرائیل خالصانه توکل خواهند نمود. و باقیماندگانی، یعنی باقیماندگان یعقوب، به سوی خدای قدیر بازگشت خواهند کرد. زیرا هرچند قوم تو، ای اسرائیل، مانند شنهای دریا باشند، تنها باقیماندگانی از ایشان بازگشت خواهند کرد. هلاکت مقدر است و به عدالت جاری خواهد گردید. زیرا خداوندگار، خداوندِ لشکرها، به‌طور نهایی و قطعی در میان تمامی زمین عمل خواهد کرد. بنابراین خداوندگار، خداوندِ لشکرها می‌فرماید: «ای قوم من که در صَهیون ساکنید از آشوریان مهراسید، آنگاه که شما را به چوب بزنند و چون مصریان عصای خویش را بر شما برافرازند؛ خداوندِ لشکرها شلاقی بر ایشان بر خواهد انگیخت، چنانکه در شکست مِدیان بر صخرۀ ’عُرِب‘ کرد؛ و عصای او بر دریا خواهد بود، چنانکه آن را در مصر برافراشت. زیرا پس از اندک ایامی، خشم من پایان خواهد یافت و غضب من به نابودی آنان معطوف خواهد شد. در آن روز، بار او از دوشتان و یوغ او از گردنتان برگرفته خواهد شد؛ و آن یوغ از فربهی‌‌ شما خواهد شکست.» به عَیات رسیده‌‌اند، از مِغرون عبور کرده‌اند و اسباب خویش در مِکماش نهاده‌اند. از گذرگاه عبور کرده، می‌گویند، «شب را در جِبَع به سر بریم.» رامَه بر خود می‌لرزد و اهل جبعۀ شائول، می‌گریزند. ای دختر جَلّیم فریاد برآور! ای لَیِشَه، گوش فرا ده! و هم تو ای عَناتوتِ فقیر! مَدمِناه در حال فرار است، و اهل جِبیم پناه می‌جویند. همین امروز در نوب توقف خواهند کرد، و در برابر کوه دختر صَهیون، یعنی کوه اورشلیم، مشت تکان خواهند داد. '

مزمورهای ۵۶ و ۵۷

خدایا، مرا فیض عطا فرما، زیرا انسان بر من پا می‌گذارد! همۀ روز، مهاجمان بر من ستم روا می‌دارند. تمام روز، مخالفان مرا لگدمال می‌کنند، زیرا بسیاری متکبرانه با من می‌جنگند. آنگاه که ترسان شوم، بر تو توکل خواهم کرد. آری، بر خدا توکل خواهم کرد، بر خدایی که کلامش را می‌ستایم. و ترسان نخواهم شد؛ انسان خاکی به من چه تواند کرد؟ همۀ روز سخنان مرا تحریف می‌کنند، و همۀ تدبیرهایشان برای آزار من است. دسیسه می‌کنند، در کمین می‌نشینند، و گامهایم را می‌پایند، زیرا قصد جان من دارند! با این همه شرارت، آیا جان سالم به در خواهند برد؟ خدایا، در خشمِ خود قومها را سرنگون ساز! تو شمار آوارگیهایم را نگاه می‌داری، و اشکهایم را در مَشک خود می‌نهی! آیا آنها در دفترِ تو نیست؟ پس آنگاه که یاری بخواهم، دشمنانم واپس خواهند نشست. این را نیک می‌دانم که خدا با من است. آری، بر خدا توکل می‌دارم، بر خدایی که کلامش را می‌ستایم، بر خداوندی که کلامش را می‌ستایم. و ترسان نخواهم شد؛ آدمی به من چه تواند کرد؟ خدایا، نذرهایم را به تو باید ادا کنم؛ قربانیهای شکرگزاری به تو تقدیم خواهم کرد. زیرا که تو خدایا، جانم را از مرگ رهانیدی، و پاهایم را از لغزش بازداشتی، تا در نور زندگی در حضور خدا سالک باشم.'


'مرا فیض عطا فرما، خدایا، مرا فیض عطا فرما! زیرا جان من در تو پناه می‌جوید؛ زیر سایۀ بالهایت پناه می‌گیرم، تا این بلایا بگذرد. نزد خدای متعال فریاد برمی‌آورم، نزد خدایی که مقصودش را برای من به انجام می‌رساند. از آسمان فرستاده، مرا نجات خواهد داد؛ و آنان را که بر من پا می‌گذارند توبیخ خواهد کرد؛ سِلاه خدا محبت و وفاداری خود را خواهد فرستاد. جانم در میان شیران است، در میان آتش‌افروزان می‌خوابم؛ در میان آدمیانی که دندانها‌یشان نیزه‌ها و تیرهاست، و زبانشان شمشیرِ برّان. خدایا، بر آسمانها متعال شو، و جلالت بر تمامی زمین باشد! در برابر پاهایم دام گستردند، و جانم خم گردید! بر سر راهم چاه کندند، اما خود بدان فرو افتادند. سِلاه دل من مستحکم است، خدایا، دل من مستحکم است؛ سرود خواهم خواند و خواهم نواخت. ای جان من، بیدار شو! ای چنگ و بربط بیدار شوید! من سپیده‌دم را بیدار خواهم کرد! خداوندگارا، تو را در میان ملتها خواهم ستود، و از بهر تو در میان طوایف خواهم سرایید. زیرا محبت تو عظیم است، تا به آسمانها، و وفاداریت تا به ابرها! خدایا، بر آسمانها متعال شو، و جلالت بر تمامی زمین باشد!'

متی ۸:‏۱-‏۱۳

چون عیسی از کوه پایین آمد، جماعتهای بزرگ از پی او روانه شدند. در این هنگام مردی جذامی نزد او آمد و در برابرش زانو زد و گفت: «سرورم، اگر بخواهی می‌توانی پاکم سازی.» عیسی دست خود را دراز کرده، او را لمس نمود و گفت: «می‌خواهم؛ پاک شو!» در دم، جذام او پاک شد. سپس عیسی به او فرمود: «آگاه باش که در این باره به کسی چیزی نگویی، بلکه برو خود را به کاهن بنما و هدیه‌ای را که موسی امر کرده، تقدیم کن تا برای آنها گواهی باشد.» چون عیسی وارد کَفَرناحوم شد، یک نظامی رومی نزدش آمد و با التماس به او گفت: «سرور من، خدمتکارم مفلوج در خانه خوابیده و سخت درد می‌کشد.» نظامی پاسخ داد: «سرورم، شایسته نیستم زیر سقف من آیی. فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت. زیرا من خود مردی هستم زیر فرمان. سربازانی نیز زیر فرمان خود دارم. به یکی می‌گویم ”برو،“ می‌رود، و به دیگری می‌گویم ”بیا،“ می‌آید. به غلام خود می‌گویم ”این را به جای آر،“ به جای می‌آورد.» عیسی چون سخنان او را شنید، به شگفت آمد و به کسانی که از پی‌اش می‌آمدند، گفت: «آمین، به شما می‌گویم، چنین ایمانی حتی در اسرائیل هم ندیده‌ام. و به شما می‌گویم که بسیاری از شرق و غرب خواهند آمد و در پادشاهی آسمان با ابراهیم و اسحاق و یعقوب بر سر یک سفره خواهند نشست، امّا فرزندان این پادشاهی به تاریکیِ بیرون افکنده خواهند شد، جایی که گریه و دندان بر هم ساییدن خواهد بود.» سپس به آن نظامی گفت: «برو! مطابق ایمانت به تو داده شود.» در همان دم خدمتکار او شفا یافت. '

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.