نان روزانه

کلام امروز: فیلیپیان ۱‏:‏۱۲ تا آخر | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزامیر ۱۰۶* (یا ۱۰۳)۲پادشاهان ۱۸‏:‏۱‏-‏۱۲

کسانی که برای باورشان -به یک جنبش، شخص یا اعتقاد- خطراتی به جان خریده‌اند، می‌دانند مردمی که کارشان را درک کرده و تا انتهای ماجرا آنها را حمایت می‌کنند، چقدر مایهٔ برکتند. اما در زندگی، همیشه چنین احساسی را نخواهیم داشت. همه‌چیز ممکن است ناگهان به هم بریزد، حتی زمانی که فکر می‌کردیم همه تا پای جان کنارمان باقی خواهند ماند.
پولس همهٔ اینها را می‌دانست و عجیب اینکه، چیزهایی که می‌توانند اکثر ما را به‌راحتی در وحشت فرو ببرند، هیچ تأثیری بر او نمی‌گذارند.

او که زندگی‌اش حقیقتاً در خطر بود، کسانی را می‌شناخت که مسیح را با جسارت و محبتی عظیم موعظه کرده و از زندگی و شهادت او دلگرم می‌شدند. البته دیگرانی هم بودند که مسیح را وعظ می‌کردند تا (به طریقی) بر رنج‌های او بیفزایند. پاسخ پولس چیست؟ او می‌گوید که این کار را برای خودش انجام نمی‌دهد. پس چه اهمیتی دارد که انگیزه‌های این واعظان چیست؟ مهم این است که مردم در مورد عیسی بشنوند. این همان پاداشی است که در ازای رویارویی با سختی‌ها به‌دست می‌آورد.

پولس که فقط و فقط به مسیح اطمینان داشت، اهمیتی به خوش‌نامی، یا حتی زندگی خود نمی‌داد، اما با جدیت فیلیپیان را دعوت کرد تا «به شیوهٔ شایسته انجیل مسیح رفتار کنند». او قول نمی‌داد که حتماً در این راه موفق خواهند شد، اما این را گفت؛ زیرا می‌دانست خودِ وفاداری، امتیاز و پاداش است.

دعای امروز

ای خداوند وفادار،
که محبتت استوار و همیشگی است
و رحمت‌هایت پایان نمی‌یابند:
فیض عطا کن تا بر تو توکل کنیم
و هدایای محبت تو را دریافت کرده،
هر صبح تازه شویم،
در نام سرور ما، عیسای مسیح

مطالعهٔ کتاب مقدس

فیلیپیان ۱‏:‏۱۲ تا آخر

ای برادران، می‌خواهم بدانید که آنچه بر من گذشت، در عمل به پیشرفت انجیل انجامید، به گونه‌ای که بر تمامی نگهبانان کاخ سلطنتی و بر همگان عیان شد که من به‌خاطر مسیح در زنجیرم؛ و زنجیرهایم سبب شد که بیشترِ برادران، در خداوند قوی‌دل شوند تا با شهامتِ تمام، کلام خدا را بی‌واهمه بیان کنند. امّا بعضی از حسد و حس رقابت مسیح را وعظ می‌کنند، حال آنکه بعضی دیگر با حسن‌نیّت. اینان از محبت چنین می‌کنند، زیرا می‌دانند که من برای دفاع از انجیل در اینجا گذاشته شده‌ام. امّا آنان از سَرِ جاه‌طلبی به مسیح وعظ می‌کنند، نه با خلوص‌نیّت، با این گمان که بر رنجهای من در زندان می‌افزایند. امّا چه باک؟ مهم این است که به هر صورت، مسیح موعظه شود، چه نیّت درست باشد، چه نادرست! و من از این بابت شادمانم. آری، و باز هم شادی خواهم کرد، زیرا می‌دانم که با دعاهای شما و یاری روحِ عیسی مسیح، اینها به نجات من خواهد انجامید، چنانکه مشتاقانه انتظار می‌کشم و امید دارم که در هیچ چیز سرافکنده نخواهم شد، بلکه با کمال دلیری، اکنون نیز چون همیشه، مسیح در بدنم جلال خواهد یافت، خواه در مرگ و خواه در زندگی. زیرا مرا زیستن مسیح است، و مردن، سود. اگر می‌باید به حیات خود در این بدن ادامه دهم، این برایم به منزلۀ کار و کوششی پرثمر خواهد بود. و نمی‌دانم کدام را برگزینم! زیرا بین این دو سخت در کشمکشم: چرا که آرزو دارم رَخت از این جهان بربندم و با مسیح باشم، که این به مراتب بهتر است؛ چون از این یقین دارم، می‌دانم که برای پیشرفت و شادی شما در ایمان، زنده خواهم ماند و با همۀ شما به سر خواهم برد، امّا ماندنم در جسم برای شما ضروریتر است. تا با دوباره آمدنم نزد شما، فخرتان در مسیحْ عیسی به سبب من افزون گردد. فقط از شما می‌خواهم که به شیوۀ شایسته انجیل مسیح رفتار کنید، تا خواه بیایم و شما را ببینم و خواه در غیابم از احوالتان بشنوم، خاطرم آسوده باشد که در یک روح استوارید و چون یک تن، دوش به دوش برای ایمان انجیل مجاهده می‌کنید، و در هیچ چیز از مخالفان هراسی ندارید، که همین در مورد آنان نشان هلاکت است، امّا نشان نجات شماست، و این از خداست. زیرا این افتخار نصیب شما شده که نه تنها به مسیح ایمان آورید، بلکه در راه او رنج هم ببرید. چراکه شما را همان مجاهده است که مرا مشغول به آن دیدید و اکنون می‌شنوید که هنوز هم بدان مشغولم.

مزامیر ۱۰۶* (یا ۱۰۳)

هَلِلویاه! خداوند را سپاس گویید زیرا که او نیکوست و محبتش تا ابدالآباد است. کیست که اعمال نیرومند خداوند را بیان تواند کرد و ستایش او را به کمال تواند شنوانید؟ خوشا به حال آنان که عدالت را به جا می‌آورند و در همه وقت، انصاف را نگاه می‌دارند. خداوندا، چون بر قوم خود نظر لطف افکنی، مرا به یاد آور، و با نجات خود به یاری‌ام بیا؛ تا سعادت برگزیدگان تو را ببینم و در شادی قوم تو شادمان گردم و همراه با میراث تو فخر نمایم. ما و پدرانمان گناه کرده‌ایم، عِصیان ورزیده‌ایم و شرارت نموده‌ایم. پدران ما، هنگامی که در مصر بودند کارهای شگفت‌انگیز تو را درک نکردند؛ آنان کثرت محبت تو را به یاد نیاوردند، بلکه در کنار دریا، نزد دریای سرخ، سر به شورش برداشتند. اما او به‌خاطر نام خود، ایشان را نجات بخشید، تا قوّت خود را بشناساند. دریای سرخ را عتاب کرد، و خشکید؛ و ایشان را از میان ژرفناها همچون بیابان رهبری فرمود. آنان را از چنگ خصم نجات بخشید، و از دست دشمن رهانید. آبها مخالفان ایشان را پوشانید، که یکی از آنها نیز باقی نماند. آنگاه به کلام او ایمان آوردند، و حمد او را سراییدند. اما کارهای او را به‌زودی از یاد بردند، و مشورت او را انتظار نکشیدند. هوای نَفْس خود را در بیابان پیروی کردند، و خدا را در صحرا آزمودند. پس آنچه خواستند بدیشان عطا فرمود، اما لاغری در جانهای ایشان فرستاد. در اردوگاه بر موسی حسد بردند، و بر هارون، مقدس خداوند. پس زمین دهان گشود و داتان را فرو برد، و جماعتِ اَبیرام را پوشانید. آتش در میانِ جمع ایشان زبانه کشید و شعله‌ها شریران را سوزانید. در حوریب گوساله‌ای ساختند، و بُتِ ریخته‌شده را پرستش کردند؛ جلال خود را معاوضه کردند، با شمایل گاوی علفخوار! خدا را که نجات‌دهندۀ ایشان بود از یاد بردند، او را که کارهای عظیم در مصر کرده بود؛ آن که عجایب در سرزمین حام به عمل آورده بود، و کارهای مَهیب نزد دریای سرخ. پس گفت که هلاکشان خواهد کرد - اگر برگزیدۀ او موسی به حضورش در شکاف نمی‌ایستاد تا خشم او را از هلاک کردن ایشان برگرداند. سرزمین دلپذیر را خوار شمردند، زیرا به وعدۀ او ایمان نداشتند. در خیمه‌های خود همهمه کردند، و آواز خداوند را نشنیدند. پس با دست برافراشته سوگند خورد که ایشان را در بیابان از پا در خواهد آورد، و نسلشان را در میان قومها پخش خواهد کرد، و در سرزمینها پراکنده خواهد ساخت. سپس با بَعَل فِغور هم‌یوغ شدند، و قربانیهای تقدیمی به مردگان را خوردند؛ با کارهای خود خداوند را به خشم آوردند، پس طاعون در میان ایشان شیوع یافت. آنگاه فینِحاس ایستاد و میانجیگری کرد، و طاعون بازداشته شد. و این برای او پارسایی محسوب گشت، نسل اندر نسل تا ابدالآباد. همچنین نزد آبهای مِریبَه خداوند را خشمگین کردند، و حتی موسی به سبب ایشان زیان دید؛ زیرا روح وی را مکدر ساختند، و سخن نسنجیده بر زبان او جاری شد. ملتها را هلاک نکردند، آن‌گونه که خداوند ایشان را امر فرموده بود؛ بلکه با قومها درآمیختند و کارهای ایشان را فرا گرفتند. بتهای ایشان را عبادت کردند، که برایشان دام گردید. پسران خود را برای دیوها قربانی کردند و دختران خود را نیز. خون بی‌گناه را ریختند، خون پسران و دختران خود را؛ که ایشان را برای بتهای کنعان قربانی کردند، و زمین به خون آلوده شد. پس با کارهای خود نجس گردیدند و به اعمال خویش خودفروشی کردند. بنابراین خشم خداوند بر قومش افروخته شد، و از میراث خویش منزجر گشت. آنان را به دست قومها تسلیم کرد، و نفرت‌کنندگانشان بر ایشان فرمان راندند. دشمنان بر آنها ظلم کردند، و ایشان زیر دست آنها ذلیل گردیدند. بارها ایشان را رهایی بخشید اما در مشورتهای خود سر به شورش برداشتند و به سبب تقصیر خویش خوار گردیدند. با این همه، بر تنگی ایشان نظر افکند، هنگامی که فریادشان را شنید. به‌خاطر آنها عهد خویش را به یاد آورد، و بر حسب کثرت محبت خویش گذشت نمود. اسیرکنندگانِ آنها را جملگی، به رحم آوردن بر ایشان برانگیخت. ای یهوه، خدای ما، نجاتمان ده، و از میان قومها ما را گِرد آور، تا نام قدوس تو را سپاس گوییم، و در ستایش تو فخر نماییم. متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل، از ازل تا ابدالآباد. و تمامی مردم بگویند، «آمین». هَلِلویاه!

۲پادشاهان ۱۸‏:‏۱‏-‏۱۲

در سوّمین سال سلطنت هوشع پسر ایلَه بر اسرائیل، حِزِقیا پسر آحاز پادشاه یهودا به سلطنت رسید. او بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد، و بیست و نه سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش اَبی بود، دختر زکریا. حِزِقیا آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا می‌آورد، درست به همان‌گونه که پدرش داوود کرده بود. او مکانهای بلند را از میان برد و ستونها را در هم شکسته، اَشیرَه را قطع کرد. نیز مار برنجین را که موسی ساخته بود، خُرد نمود، زیرا بنی‌اسرائیل تا آن زمان در برابر آن، که نِحُشتان خوانده می‌شد، بخور می‌سوزاندند. حِزِقیا بر یهوه خدای اسرائیل توکل داشت. در میان تمامی پادشاهان یهودا، پیش یا پس از او، کسی چون حِزِقیا نبوده است. او به خداوند چسبیده بود و از پیروی او انحراف نمی‌ورزید، و فرمانهایی را که خداوند به موسی داده بود نگاه می‌داشت. خداوند با وی بود، و او به هر کاری دست می‌زد، کامیاب می‌شد. حِزِقیا بر پادشاه آشور بشورید و دیگر وی را خدمت نکرد. و بر فلسطینیان، از برجهای دیدبانی‌شان گرفته تا شهرهای مستحکم نظامی، حمله برد و آنان را تا غزه و نواحی اطراف آن، شکست داد. در چهارمین سال سلطنت حِزِقیا، یعنی هفتمین سال سلطنت هوشع پسر ایلَه بر اسرائیل، شَلمَناِسِر پادشاه آشور به جنگ سامِرِه رفت و آن را محاصره کرد. پس از سه سال آشوریان آن را گرفتند و بدین‌سان سامِرِه در ششمین سال سلطنت حِزِقیا، یعنی نهمین سال پادشاهی هوشع بر اسرائیل، سقوط کرد. پادشاه آشور اسرائیل را به آشور تبعید کرد و ایشان را در حَلَح، و در کنارۀ خابور که نهر جوزان بود و نیز در شهرهای مادها اسکان داد. این از آن رو واقع شد که ایشان از یهوه خدای خود اطاعت نکردند، بلکه عهد او را، یعنی تمامی آنچه را که موسی خادم خداوند فرموده بود، زیر پا گذاشتند. آنان نه به فرمانهای او گوش فرا دادند و نه به آنها عمل کردند.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.