نان روزانه

کلام امروز: صفنیا ۳:‏۱۴ تا آخر | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمورهای ۱۲۱ و ۱۲۲ و ۱۲۳متی ۱۸:‏۲۱ تا آخر

نبوت صفنیا با سرود امید به پایان می‌رسد. اورشلیم بازسازی خواهد شد. خدا همچون پادشاهی جنگاور در میان آنان خواهد بود. سه روز مانده به شب کریسمس ما بی‌درنگ ارتباط این متن را درمی‌یابیم. در اینجا پژواکی از جسم شدن خدا به گوش می‌رسد: عمانوئیل؛ خدا با ما؛ کلمه که جسم شد و در میان ما مسکن گزید؛ پادشاهی مسلّم که نه در کاخ، بلکه در آخوری محقر به دنیا آمد؛ خادم، نه جنگاور.
صفنیا در تدارک آنچه پیش روست قوم خدا را به سرودخوانی فرا می‌خواند. آنان سرود امید می‌خوانند؛ زیرا با آنکه هنوز نمی‌توانند نجات خدا را به چشم ببینند، باید اطمینان داشته باشند که این امر بسیار نزدیک است. سرود خواندن در میانۀ ناامیدی عملی امیدوارکننده است و چالشی مقدس. ما اطمینان داریم که خدا در هر حال به وعده‌اش عمل می‌کند.

آیا شما سرود می‌خوانید؟ نه فقط در گروه سرود و پرستش رسمی، بلکه برای خودتان، در خودرو یا دور و بر خانه؟ آیا مجموعه‌ای از سرودها، مزامیر و آوازهای پرستشی دارید که وقتی ناامید می‌شوید به شما نیرو بخشد و دلگرم‌تان کند؟ آیا هنگامی که خسته، دلسرد، بیمار یا هراسانید یا هنگامی که نمی‌توانید راه پیش روی‌تان را ببینید، توانایی دارید هللویا گویان جلال آیندۀ خدا را امروز ببینید؟ گفته شده است که سرودخوانان دعایِ مضاعف می‌کنند.

دعای امروز

بیا ای عیسی که دیر زمانی است انتظارت را می‌کشند!
ای که برای آزاد کردن قومت به دنیا آمدی!
ای خدایی که در انتظار و چشم به راهت نشسته‌ایم!
تو یحیای تعمیددهنده را فرستادی تا راه را برای پسرت آماده کند.
به ما شهامت گفتن حقیقت،
گرسنگی عدالت،
و رنج بردن برای راستی را ببخش،
همراه با خداوندمان عیسای مسیح.

مطالعهٔ کتاب مقدس

صفنیا ۳:‏۱۴ تا آخر

ای دختر صَهیون، فریاد شادمانی سر دِه! ای اسرائیل، بانگ برآور! ای دختر اورشلیم، به تمامی دل شادی کن و وجد بنما! زیرا خداوند عقوبتهای تو را از تو برگرفته و دشمنانت را دور کرده است. یهوه پادشاه اسرائیل، در میان توست؛ پس دیگر از بلا نخواهی ترسید. در آن روز به اورشلیم خواهند گفت: «ای صَهیون، مترس و دستانت سست نشود! یهوه خدایت در میان توست، او جنگاور است و نجات خواهد داد. او بر تو شادی بسیار خواهد کرد و در محبتش آرام خواهد پذیرفت؛ او با سرودها بر تو شادی خواهد نمود. «آن کسانِ تو را که به‌خاطر عیدها اندوهگین‌اند، گرد خواهم آورد، تا دیگر زیر بار ملامت نباشی. هان در آن زمان، بر ضد همۀ آزاردهندگانت عمل خواهم کرد؛ لنگان را نجات خواهم داد و طردشدگان را گرد خواهم آورد. آری من رسوایی ایشان را در سراسر جهان به عزّت و شهرت بدل خواهم کرد. در آن زمان شما را باز خواهم آورد، و آنگاه که شما را گرد آورم به‌یقین به شما در میان همۀ اقوام جهان شهرت و عزّت خواهم بخشید، آن هنگام که سعادت گذشته را در برابر چشمانتان به شما بازگردانم؛» این است فرمودۀ خداوند.'

مزمورهای ۱۲۱ و ۱۲۲ و ۱۲۳

چشمان خود را به سوی کوهها برمی‌افرازم؛ یاریِ من از کجا می‌رسد؟ یاری من از سوی خداوند است که آسمان و زمین را آفرید. او نخواهد گذاشت پای تو بلغزد؛ او که حافظ توست، چشم بر هم نخواهد گذاشت! آری، او که حافظ اسرائیل است چشم بر هم نخواهد گذاشت و به خواب نخواهد رفت! خداوند حافظ توست! خداوند به دست راستت سایۀ توست! آفتاب در روز به تو آزار نخواهد رسانید؛ و نه ماهتاب در شب. خداوند تو را از هر بدی حفظ خواهد کرد؛ او حافظ جان تو خواهد بود! خداوند آمد و شد تو را پاس خواهد داشت، از اکنون و تا به ابد!'


'شادمان می‌شدم آنگاه که مرا می‌گفتند: «به خانۀ خداوند برویم!» پاهای ما ایستاده است بر دروازه‌هایت، ای اورشلیم! اورشلیم بسان شهری بنا شده است که یکسره به هم پیوسته است. بدان‌جا قبیله‌ها برمی‌آیند، قبیله‌های خداوند؛ تا نام خداوند را بستایند، بنا بر شهادتی که به اسرائیل سپرده شد. آنجا تختهای داوری بر پاست، تختهایِ خاندان داوود! برای صلح و سلامت اورشلیم دعا کنید: «باشد که دوستدارانت در آسایش باشند! در میان برجهایت امنیت حکمفرما باشد، و در میان باروهایت، صلح و سلامت!» به‌خاطر برادران و یارانم می‌گویم: «صلح و سلامت بر تو باد!» به‌خاطرِ خانۀ یهوه خدای ما، بهروزی تو ر‌ا خواهانم!'


'به سوی تو چشمان خود را برمی‌افرازم، به سوی تو که در آسمانها بر تخت نشسته‌ای! همچون چشم دوختن غلامان به دست سرور خویش، و چشم دوختن کنیزان به دست بانوی خود، چشمان ما نیز بر یهوه، خدای ما دوخته شده است، تا ما را فیض ببخشاید. ما را فیض ببخشا، ای خداوند، ما را فیض ببخشا. زیرا تحقیرِ بسیار بر ما رفته است! جان ما بس سیر شده است از تمسخرِ آسودگان و تحقیر متکبران!'

متی ۱۸:‏۲۱ تا آخر

سپس پطرس نزد عیسی آمد و پرسید: «سرور من، تا چند بار اگر برادرم به من گناه ورزد، باید او را ببخشم؟ آیا تا هفت بار؟» عیسی پاسخ داد: «به تو می‌گویم نه هفت بار، بلکه هفتادْ هفت بار. «از این رو، می‌توان پادشاهی آسمان را به شاهی تشبیه کرد که تصمیم گرفت با خادمان خود تسویه حساب کند. پس چون شروع به حسابرسی کرد، شخصی را نزد او آوردند که ده هزار قنطار به او بدهکار بود. چون او نمی‌توانست قرض خود را بپردازد، اربابش دستور داد او را با زن و فرزندان و تمامی دارایی‌اش بفروشند و طلب را وصول کنند. خادم پیش پای ارباب به زانو درافتاد و التماس‌کنان گفت: ”مرا مهلت ده تا همۀ قرض خود را ادا کنم.“ پس دل ارباب به حال او سوخت و قرض او را بخشید و آزادش کرد. امّا هنگامی که خادم بیرون می‌رفت، یکی از همکاران خود را دید که صد دینار به او بدهکار بود. پس او را گرفت و گلویش را فشرد و گفت: ”قرضت را ادا کن!“ همکارش پیش پای او به زانو درافتاد و التماس‌کنان گفت: ”مرا مهلت ده تا همۀ قرض خود را بپردازم.“ امّا او نپذیرفت، بلکه رفت و او را به زندان انداخت تا قرض خود را بپردازد. هنگامی که سایر خادمان این واقعه را دیدند، بسیار آزرده شدند و نزد ارباب خود رفتند و تمام ماجرا را بازگفتند. پس ارباب، آن خادم را نزد خود فرا خواند و گفت: ”ای خادم شریر، مگر من محض خواهش تو تمام قرضت را نبخشیدم؟ آیا نمی‌بایست تو نیز بر همکار خود رحم می‌کردی، همان‌گونه که من بر تو رحم کردم؟“ پس ارباب خشمگین شده، او را به زندان افکند تا شکنجه شود و همۀ قرض خود را ادا کند. به همین‌گونه پدر آسمانی من نیز با هر یک از شما رفتار خواهد کرد، اگر شما نیز برادر خود را از دل نبخشید.»'

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.