نان روزانه

کلام امروز: ارمیا ۲۹:‏۱-‏۱۴ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۱۹:‏۱-‏۳۲دوم قرنتیان، فصل ۱۲

نامهٔ ارمیا به تبعیدیان بابل، از آن حکایت دارد که او یک نبی مناقشه‌برانگیز با دغدغه‌های شبانی است. در آن حال که انبیا در بابل هنوز تبعیدیان را به این اندیشه تشویق می‌کنند که ظرف دو سال آینده به دیار خود باز خواهند گشت، ارمیا ایشان را برای اقامتی طولانی آماده می‌ساخت. توصیهٔ او خط مشی‌ای درست برای ادامهٔ بقا در سرزمینی بیگانه بود، یعنی استقرار و بهره‌بردن از آن محیط تا حد امکان. سخن خدا را می‌توان این‌گونه بازسازی کرد: «خانه‌ها بسازید، کشت و زرع کنید، بخورید، ازدواج کنید و کثیر شوید تا وقتی به دیار خود باز می‌گردید و از نو شروع می‌کنید، در موقعیت خوبی باشید.»
اما او یک قدم فراتر نیز برداشت و حکمی روحانی و انقلابی صادر کرد: «جویای سعادت (”شالوم“) شهر باشید… و برای آن به درگاه خداوند دعا کنید.» آیا این صرفاً سفارشی است مبتنی بر مصلحت‌اندیشی سیاسی؟ آنچه مسلم است، این است که اگر تبعیدیان با ستمگران درباری خود کنار می‌آمدند و به صلح و صفا و کامیابی بابل یاری می‌رساندند، اوضاع می‌توانست برایشان بهتر گردد. یا آیا پیام بیشتری در این جمله نهفته است؟ بله، این حکم مسئولیتی بر دوش جامعهٔ تبعیدیان می‌گذاشت تا به اموری فراتر از خود و مصائبشان بنگرند. همچنین در قالب تعلیم عیسی، این جمله مانند حکمی است برای محبت‌کردن به دشمنان و دعا برای آزاردهندگانشان.

اهالی یهودا وقتی برانگیخته شدند تا دعا کرده، بگویند «خطاهای ما را ببخش»، از این کار امتناع ورزیدند. اما اکنون از تبعیدیان خواسته شده تا دعایی سخت‌تر از آن ادا کرده و بگویند، «آنانی را که به ما خطا می‌کنند، ببخشای». امروز برای شما، کدامیک عاجل‌تر و ضروری‌تر است؟

دعای امروز

ای صاحب جمیع قدرت‌‌ها و توانایی‌ها،
ای پدیدآورنده و عطاکنندهٔ همهٔ مواهب:
محبت نام خود را در دل ما پیوند بزن،
مذهب راستین را در ما فزونی بخش،
ما را با تمام نیکی‌ها تغذیه فرما،
و با رحمت عظیم خود، ما را در همین نیکی‌ها حفظ کن؛
به‌واسطهٔ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

ارمیا ۲۹:‏۱-‏۱۴

این است مضمون نامه‌ای که اِرمیای نبی از اورشلیم برای مشایخ بازمانده در تبعید و انبیا و کاهنان و همۀ آنان که نبوکدنصر از اورشلیم به بابِل به تبعید برده بود، فرستاد، پس از آنکه یِهویاکینِ پادشاه و ملکۀ مادر و خواجه‌سرایان و صاحبمنصبان یهودا و اورشلیم و صنعتگران و فلزکاران، اورشلیم را ترک گفته بودند. این نامه به دست اِلِعاسَه پسر شافان و جِمَریا پسر حِلقیا فرستاده شد، که صِدِقیا پادشاه یهودا ایشان را به بابِل نزد نبوکدنصر پادشاه بابِل گسیل داشت. مضمون نامه چنین بود: «خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، به تمامی تبعیدیانی که من ایشان را از اورشلیم به بابِل به تبعید فرستادم، چنین می‌فرماید: خانه‌ها بنا کنید و در آنها مسکن گزینید؛ باغها احداث کنید و از ثمرۀ آنها بخورید؛ زنان بگیرید و صاحب پسران و دختران شوید؛ برای پسرانتان زن بگیرید و دخترانتان را شوهر دهید تا آنان نیز صاحب پسران و دختران گردند؛ در آنجا زیاد شوید و کم نگردید. جویای سعادت شهری باشید که شما را بدان‌جا به تبعید فرستاده‌ام، و برای آن به درگاه خداوند دعا کنید، چراکه سعادت شما در گرو سعادت آن شهر است. زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین می‌فرماید: فریب انبیا و فالگیرانتان را که در میان شمایند نخورید، و به خوابهایی که ایشان را به دیدن آنها برمی‌انگیزید، گوش مگیرید. زیرا که به دروغ به نام من برای شما نبوّت می‌کنند، حال آنکه من ایشان را نفرستاده‌ام؛ این است فرمودۀ خداوند. «و حال خداوند می‌فرماید: چون هفتاد سالِ بابِل به سر آید، من به یاری شما خواهم آمد و با بازگردانیدن شما بدین مکان، وعدۀ خود را برای شما تحقق خواهم بخشید. زیرا فکرهایی را که برای شما دارم می‌دانم، که فکرهای سعادتمندی است و نه تیره‌بختی، تا به شما امید بخشم و آینده‌ای عطا کنم؛ این است فرمودۀ خداوند. آنگاه که مرا بخوانید و آمده، نزد من دعا کنید، شما را اجابت خواهم کرد. آنگاه که مرا بجویید، مرا خواهید یافت؛ اگر مرا به تمامی دلِ خود بجویید، از سوی شما یافت خواهم شد، و خداوند می‌فرماید که من سعادت را به شما باز خواهم گردانید، و شما را از میان تمامی قومها و سرزمینهایی که شما را بدان‌جا رانده‌ام، گرد خواهم آورد، و شما را به مکانی که از آنجا به تبعیدتان فرستادم، باز خواهم گردانید. این است فرمودۀ خداوند.

مزمور ۱۱۹:‏۱-‏۳۲

خوشا به حال آنان که در راستی گام برمی‌دارند، و از شریعت خداوند پیروی می‌کنند. خوشا به حال آنان که شهادات او را نگاه می‌دارند، و به جان و دل او را می‌جویند. به هیچ روی کج‌رَوی نمی‌کنند، بلکه در راههای او گام می‌زنند. تو احکام خویش را صادر کرده‌ای تا آنها را به‌تمامی نگاه داریم. کاش که راههای من مستحکم شود در نگاه داشتن فرایض تو. آنگاه شرمسار نخواهم شد، هنگامی که جمله فرمانهای تو را در نظرِ خود می‌دارم. تو را با دلی صالح سپاس می‌گویم، آنگاه که قوانین عادلانۀ تو را فرا می‌گیرم. فرایض تو را نگاه خواهم داشت، مرا یکسره ترک منما! چگونه مرد جوان راهِ خود را پاک نگاه دارد؟ با نگاه داشتن کلام تو! تو را به جان و دل می‌جویم؛ مگذار از فرمانهای تو منحرف شوم. کلام تو را در دل خود ذخیره کرده‌ام، تا به تو گناه نورزم! خداوندا تو متبارکی فرایض خود را به من بیاموز. به لبهای خویش بازمی‌گویم، همۀ قوانینی را که از دهان تو صادر شده است. از پیرویِ قوانین تو شادمان می‌گردم، چنانکه از به دست آوردن ثروتی عظیم! در احکام تو تأمل می‌کنم، و راههایت را در نظر خود می‌دارم. از فرایض تو لذت می‌برم؛ کلامت را از یاد نخواهم برد. به خادمت احسان کن تا زنده بمانم و کلامت را نگاه دارم. چشمانم را بگشا تا از شریعت تو شگفتیها ببینم. من بر زمین، غریبم؛ فرمانهای خویش از من پوشیده مدار! جانم از شدتِ اشتیاق به قوانین تو پیوسته در التهاب است! تو متکبرانِ ملعون را توبیخ می‌کنی، که از فرامین تو انحراف می‌جویند. ننگ و تحقیر را از من بگردان، زیرا که شهادات تو را نگاه می‌دارم. حتی اگر حاکمان در نشست خود بر ضد من فتوا دهند، خادمت در فرایض تو تأمل خواهد کرد. نیز شهادات تو مایۀ لذت من است، آنها مشاوران مَنَند. جان من به خاک چسبیده است؛ مطابق کلامت مرا زنده ساز! راههای خود را برشمردم و تو مرا اجابت فرمودی؛ فرایض خویش را به من بیاموز. طریق احکامِ خود را به من بفهمان؛ آنگاه در شگفتی‌هایت تأمل خواهم کرد. جان من از فرط اندوه گداخته شده است؛ طبق کلامت مرا بر پا دار. راه فریب را از من به دور دار، و شریعت خویش را بر من ارزانی فرما. من طریق وفاداری را برگزیده‌ام، و قوانین تو را پیش روی خود گذارده‌ام. خداوندا، به شهادات تو می‌چسبم؛ مگذار سرافکنده شوم.

دوم قرنتیان، فصل ۱۲

می‌باید که فخر کنم؛ هرچند سودی از آن حاصل نمی‌شود، ادامه می‌دهم و به رؤیاها و مکاشفات خداوند می‌پردازم. شخصی را که در مسیح است، می‌شناسم که چهارده سالِ پیش به آسمان سوّم ربوده شد. نمی‌دانم با بدن به آسمان رفت یا بیرون از بدن، خدا می‌داند. و می‌دانم که به فردوسْ بالا برده شد - با بدن یا بیرون از بدن، خدا می‌داند - و چیزهای وصف‌ناشدنی شنید، که سخن گفتن از آنها بر انسان جایز نیست. من به چنین شخصی فخر می‌کنم. امّا دربارۀ خود، جز به ضعفهایم فخر نخواهم کرد. حتی اگر بخواهم فخر کنم، بی‌فهم نخواهم بود، زیرا حقیقت را بیان می‌کنم. امّا از این کار می‌پرهیزم تا کسی مرا چیزی بیش از آن مپندارد که در من می‌بیند و از من می‌شنود. امّا برای اینکه عظمت بی‌اندازۀ این مکاشفات مغرورم نسازد، خاری در جسمم به من داده شد، یعنی عامل شیطان، تا آزارم دهد و مرا از غرور بازدارد. امّا مرا گفت: «فیض من تو را کافی است، زیرا قدرت من در ضعف به کمال می‌رسد.» پس با شادیِ هر چه بیشتر به ضعفهایم فخر خواهم کرد تا قدرت مسیح بر من ساکن شود. از همین رو، در ضعفها، دشنامها، سختیها، آزارها و مشکلات، به‌خاطر مسیح شادمانم، زیرا وقتی ناتوانم، آنگاه توانایم. همچون بی‌فهمان رفتار کرده‌ام! شما ناگزیرم کردید. می‌بایست مورد ستایشتان باشم، چرا که هرچند هیچم، امّا از آن ’بزرگْ‌رسولان‘ چیزی کم ندارم. نشانه‌های رسالت، در نهایتِ بردباری در میان شما به ظهور رسید، با آیات و عجایب و معجزات. در قیاس با سایر کلیساها، چه اجحافی در حق شما شد، جز اینکه هرگز باری بر دوشتان نبوده‌ام؟ برای این بدی که در حق شما کردم، مرا ببخشید! اکنون آماده‌ام برای بار سوّم به دیدارتان بیایم، و باری بر دوشتان نخواهم بود. زیرا نه اموال شما، بلکه خود شما را می‌خواهم. چرا که فرزندان نیستند که باید برای والدین خود بیندوزند، بلکه والدین برای فرزندان خود می‌اندوزند. پس من با شادی بسیار هر چه دارم در راه جانهای شما خرج خواهم کرد و حتی جان خود را نیز دریغ نخواهم داشت. اگر من شما را بیشتر دوست می‌دارم، آیا شما باید مرا کمتر دوست بدارید؟ امّا حتی اگر بپذیرید که خود بر دوش شما باری نبوده‌ام، لابد می‌گویید چون شخصی مکّار هستم، باید به نحوی از شما بهره‌برداری کرده باشم. من تیتوس را بر آن داشتم که نزد شما بیاید و برادرمان را نیز همراهش فرستادم. آیا تیتوس از شما سوءاستفاده کرد؟ آیا ما نیز به همین شیوه رفتار نکردیم و همین رَویّه را در پیش نگرفتیم؟ آیا به واسطۀ آنان که نزدتان فرستادم از شما سوءاستفاده کردم؟ آیا تا اینجا بر این تصور بوده‌اید که می‌کوشیم در برابر شما از خود دفاع کنیم؟ ما در حضور خدا و همچون کسانی سخن می‌گوییم که در مسیح‌اند، و هرآنچه می‌کنیم، ای عزیزان، برای بنای شماست. زیرا بیم آن دارم که نزدتان بیایم و شما را آن‌گونه که انتظار دارم، نبینم، و شما نیز مرا چنانکه انتظار دارید، نبینید. بیم آن دارم که در میان شما جدال، حسد، خشم، خودخواهی، افترا، غیبت، غرور و بی‌نظمی ببینم. و نیز بیم آن دارم که چون نزد شما آیم، خدا بار دیگر مرا در حضور شما فروتن سازد و من به‌خاطر برخی که در گذشته گناه کرده و از ناپاکی، بی‌عفتی و عیاشی خود توبه نکرده‌اند، اندوهگین شوم.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.