نان روزانه

کلام امروز: دانیال ۱۲ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزامیر ۷۸‏:‏۱‏-‏۳۹مکاشفه ۱۳‏:‏۱۱ تا آخر

اگر دوران سختی هرگز تمام نشود، چه؟ اگر تمام آن روزها و سال‌هایی که دانیال برشمرده بود بگذرند و حاکمان ستمگر هنوز بر سر قدرت مانده باشند، چه؟ اگر دیگر هرگز در معبد قربانی انجام نشود، چه؟ آن وقت چه؟ پس دیگر چگونه می‌توان باز به خدا توکل و او را پرستش کرد؟ آن پیام‌رسان به دانیال گفت روزهایی خواهند آمد که قومش رهایی خواهند یافت. با وجود این، رهایی برای برخی، دیرتر فرا خواهد رسید.
درعهد‌عتیق، اعتقاد به زندگی پس از مرگ را چنین پررنگ نمی‌توان دید. البته در مورد جایی تاریک به نام «هاویه» صحبت‌هایی به میان آمده که سموئیل از آنجا توسط شائول، احضار شد. اما هاویه، وجودی معنادار یا ارتباطی با مفاهیم پاداش و عذاب پس از مرگ نداشت. بااین‌حال، در کتاب دانیال، می‌توان اشاراتی در مورد باور به چیزی ورای این زندگی یافت. باید به عدالت خدا اعتماد کرد. اگر در این زندگی، شرارت بدون تنبیه باقی مانده و نیکی‌ها نیز بدون پاداش باقی بمانند، پس از مرگ به آنها رسیدگی خواهد شد. قوم دانیال که ساکن اورشلیم بودند، به این قوت قلب نیاز داشتند که پایداری‌شان در ایمان، حتی اگر نجات خدا را ندیده و کشته شوند نیز بیهوده نبوده است.

«انتهای ایام» برای دانیال، به معنی رهایی اورشلیم از ظلم یونانیان بود. این می‌تواند اهمیت بیشتری برای ما داشته باشد. کتاب دانیال، ما را ترغیب به پایداری و صبر برای کارهای خدا می‌کند و همین‌طور، اعتماد به این حقیقت که در نهایت (حال هر زمانی که می‌خواهد، باشد)، عدالت خدا بر تمام شرارت‌ها چیره خواهد شد.

دعای امروز

ای خداوند آسمانی،
که اشتیاق نجات جهان را داری:
ما را از کرخی دور بگردان،
و از افراط دور نگه دار
و امیدی تازه در ما احیا کن
تا تمامی خلقت روزی شفا یابند
در نام خداوند ما عیسای مسیح.

مطالعهٔ کتاب مقدس

دانیال ۱۲

«در آن زمان، رئیس بزرگ، میکائیل، که از پسران قوم تو محافظت می‌کند، بر خواهد خاست. آنگاه چنان ایام مصیبتی خواهد بود که نظیر آن از زمانی که قومی به وجود آمد تا آن روز نبوده است. در آن زمان قوم تو رهایی خواهد یافت، یعنی هر آن که نامش در کتاب نوشته شده باشد. و بسیاری از آنان که در خاکِ زمین خوابیده‌اند بیدار خواهند شد، اما اینان برای زندگی جاودان و آنان برای خجالت و حقارت جاودان. خردمندان چون روشنایی افلاک خواهند درخشید، و آنان که بسیاری را به پارسایی رهنمون می‌شوند همچون ستارگان خواهند بو‌د، تا ابدالآباد. اما تو ای دانیال، این کلام را پنهان دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن. بسیاری به این سو و آن سو خواهند رفت، و دانش افزایش خواهد یافت.» آنگاه من، دانیال، نگریستم و اینک دو تنِ دیگر را ایستاده دیدم، یکی در این کنارۀ نهر و دیگری در آن کناره. یکی به مردی که کتان در بر داشت و بالاتر بر کنارۀ نهر ایستاده بود، گفت: «پایان این امور شگفت‌انگیز تا به کی خواهد بود؟» مردی که کتان در بر داشت و بالاتر بر کنارۀ نهر ایستاده بود، دست راست و چپ خود را به سوی آسمان برافراشت، و صدایش را شنیدم که به او که زندۀ جاوید است، سوگند یاد کرد که آن برای زمانی و زمانها و نیم زمان خواهد بود. و چون شکستگیِ قدرتِ قومِ مقدس به انجام رسد، همۀ اینها به پایان خواهد رسید. من شنیدم اما درک نکردم. پس گفتم: «سرورم، سرانجامِ همۀ اینها چه خواهد بود؟» پاسخ داد: «ای دانیال، اکنون برو، زیرا که این کلام تا زمان آخر پنهان گشته و مهر شده است. بسیاری تطهیر و سفید و تصفیه خواهند شد، اما شریران شرارت خواهند کرد و هیچ‌یک از شریران در نخواهند یافت؛ اما خردمندان در خواهند یافت. و از زمانی که قربانی دائمی متوقف شود و مکروهِ ویرانگر بر پا گردد، هزار و دویست و نود روز خواهد بود. خوشا به حال کسی که منتظر بمانَد و به هزار و سیصد و سی و پنج روز رسد. اما تو، تا به آخر برو که استراحت خواهی یافت و در انتهای ایام در جایگاه مقرر خویش بر پا خواهی ایستاد.»'

مزامیر ۷۸‏:‏۱‏-‏۳۹

ای قوم من، به شریعت من گوش بسپارید؛ و به سخنان دهانم گوش فرا دهید! دهان خود را به مَثَل خواهم گشود و معماهای کهن را بر زبان جاری خواهم کرد؛ آنچه را که شنیده و دانسته‌ایم، و پدرانمان به ما بازگفته‌اند. آنها را از فرزندان ایشان پنهان نخواهیم داشت، بلکه کارهای ستودۀ خداوند را، به نسل آینده باز خواهیم گفت؛ همچنین قدرت او را، و شگفتیهایی را که به انجام رسانده است. او شهادتی در یعقوب بر پا داشت و شریعتی در اسرائیل قرار داد؛ و پدران ما را امر فرمود که آنها را به فرزندان خویش بیاموزند؛ تا نسل بعد آن را بدانند، یعنی فرزندانی که زین پس زاده می‌شوند، و ایشان نیز برخیزند، و آنرا به فرزندان خویش بازگویند؛ تا ایشان نیز بر خدا توکل کنند و کارهای خدا را از یاد نبرند، بلکه فرامین او را نگاه دارند؛ و همچون پدران خود نباشند که نسلی گردنکش و یاغی بودند؛ دلِ خویش را استوار نداشتند، و جانشان به خدا وفادار نبود. بنی‌اِفرایِم، هرچند مسلح و کمان‌کش بودند، در روز نبرد روی گرداندند! آنان عهد خدا را نگاه نداشتند و از سلوک به شریعت وی سر باز زدند. کار‌های او را فراموش کردند، عجایبی را که بدیشان نمایانده بود. در برابر چشم پدرانشان کارهای شگفت کرده بود، در سرزمین مصر، در دیار صوعَن؛ دریا را بشکافت و ایشان را از میان آن گذرانید؛ و آبها را چون پشته بر پا داشت. در روز ایشان را به ابر هدایت فرمود، و تمام شب، به نورِ آتش. در بیابان صخره‌ها را بشکافت و ایشان را گویی از ژرفاها به فراوانی نوشانید؛ از دلِ تخته‌سنگ چشمه‌ها بیرون آورد و آب را چون نهرها جاری ساخت. اما ایشان باز هم بیشتر به او گناه ورزیدند، و در بیابان بر آن متعال شوریدند! با مطالبۀ خوراکی که در هوس آن بودند خدا را در دلهای خویش آزمودند. بر ضد خدا به سخن آمده، گفتند: «آیا خدا قادر است در بیابان سفره‌ای بگسترد؟ هان صخره را زد، و آب فوران کرد و سیلابها جاری شد. اما آیا نان نیز توانَد داد؟ یا گوشت برای قوم خود مهیا تواند کرد؟» پس چون خداوند این را شنید، به‌غایت خشمگین شد؛ آتشی بر یعقوب افروخته گشت، و خشم او بر اسرائیل مشتعل گردید. زیرا به خدا ایمان نداشتند، و بر نجات وی اعتماد نکردند. با این حال، افلاک برین را فرمان داد و درهای آسمان را بگشود؛ بر آنها ’مَنّا‘ بارانید تا بخورند، و غلّۀ آسمانی بدیشان عطا فرمود. آدمیان نان فرشتگان را خوردند؛ و برایشان آذوقه فرستاد تا سیر شدند. باد شرقی را در آسمانها وزانید، و به نیروی خویش باد جنوبی را پیش راند. همچون غبار بر ایشان گوشت بارانید، و بسان ریگ دریا، مرغان بالدار را! آنها را در میان اردوگاه ایشان فرود آورد، و گرداگرد مسکنهای ایشان. تا توانستند خوردند و سیر شدند، زیرا آنچه را در هَوَسش بودند بدیشان داد. اما پیش از آنکه هوس آنها ارضا شود، و در حالی که خوراک هنوز در دهانشان بود، '

مکاشفه ۱۳‏:‏۱۱ تا آخر

آنگاه دیدم وحشی دیگر از زمین بیرون می‌آید. همچون بره دو شاخ داشت ولی مانند اژدها سخن می‌گفت. با تمام اقتدارِ وحش اوّل و به نام او عمل می‌کرد، و زمین و ساکنانش را به نیایشِ وحش اوّل که زخم مهلکش بهبود یافته بود، برمی‌گماشت. آیات عظیم از او به ظهور می‌رسید و حتی موجب می‌شد پیش چشم مردم آتش از آسمان بر زمین فرو بارَد. به سبب آیاتی که اجازه داشت به حضور آن وحش به ظهور آورد، ساکنان زمین را بفریفت و به آنها دستور داد تمثالی از آن وحش بسازند که به شمشیرْ زخم خورده، امّا همچنان زنده بود. به او قدرت داده شد که جان در تمثال آن وحش بدمد تا آن تمثال بتواند سخن بگوید و اسباب کشتن همۀ آن کسان را فراهم آورد که از پرستش تمثال سر باز می‌زدند. همچنین، همۀ کسان را، از خُرد و بزرگ، دارا و نادار، و غلام و آزاد واداشت تا بر دست راست خود یا بر پیشانی خویش علامت گذارند. تا هیچ‌کس نتواند بدون آن علامت بخرد یا بفروشد، و آن علامتْ یا نامِ آن وحش بود، یا شمارۀ نام او. و این حکمت می‌طلبد. هر که بصیرت دارد، بگذار تا عدد آن وحش را محاسبه کند، چرا که آن، عدد انسان است. و عدد او ششصد و شصت و شش است.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.