امپراتوری ستمگر بابل تا ابد نماند. پارسیان فاتح رئوفتر بودند و به بعضی از مردم تبعیدی یهودا اجازه دادند تا به رهبری زروبابل، نوۀ یکی از آخرین پادشاهان یهودا، به اورشلیم برگردند، اما هنگامی که تبعیدیان با دلگرمی به خانه برگشتند تا مشتاقانه معبدشان را بازسازی کنند، رونقی که مدتها انتظارش را میکشیدند، کُند پیش رفت و دیگر کسی از فرزندان داوود پادشاه نبود تا بر قومی تازه فرمانروایی کند.
ناامیدی ریشه دواند. احساس کردند که خدا اجازه داده است آنان سقوط کنند و به این ترتیب، همچنان که ظاهراً زندگی «طبق معمول» پیش میرفت، اشتیاق رو به کاهش نهاد و پرستش خدا به چیزی تبدیل شد که بیش از بازی مذهبی نبود.
ملاکی نبی که معنی نامش «پیامبر من» است، چالشی تکاندهنده را پیش روی قوم خدا میگذارد. پیام او روشن است. اگر امور آنطور نیستند که انتظار دارد، دست از پرستش خدا برندارید. خدا را سرزنش نکنید. قربانیهای بیارزش به حضور خدا نبرید. به یاد آورید که خدا در گذشته چقدر امین بوده است و کارتان را ادامه دهید.
وقتی مایوس میشوید چه میکنید؟ وقتی احساس میکنید که خدا بهنحوی فراموشتان کرده چطور؟ وقتی اوضاع آنطور نیست که فکر میکردید باید باشد، چه میکنید؟ آیا کمتر دعا میکنید، فقط تظاهر میکنید و دعای ظاهری خود را به خدا تقدیم میکنید؟ ما انسانها اغلب اینگونهایم! اما پیام ملاکی روشن است. باید آماده باشیم، بیشتر دعا کنیم و نه کمتر، و منتظر سپیدهدمی باشیم که در راه است.
دعای امروز
خدای منجی ما!
که مریم باکره را مبارک ساختی
تا مادر پسرت باشد؛
عطا کن چنانکه او منتظر آمدن نجاتدهندۀ ما بود
ما نیز آمادۀ استقبال از او باشیم
هنگامی که برای داوری ما بازمیآید،
او که زنده است و با تو پادشاهی میکند
در اتحاد با روحالقدس
خدای واحد، اکنون و تا ابدلآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
ملاکی ۱:۱، ۶ تا آخر
کلام خداوند که در ایام یوتام و آحاز و حِزِقیا، پادشاهان یهودا، بر میکاهِ مورِشِتی نازل شد و آن را دربارۀ سامِرِه و اورشلیم دید: ای همۀ قومها، بشنوید، و ای زمین و هرآنچه در آن است، گوش فرا دهید؛ خداوندگارْ یهوه بر شما شاهد باشد، آری، خداوندگار از معبد مقدسش بر شما شهادت دهد. زیرا هان خداوند از مکان خویش بیرون میآید؛ او نزول کرده، بر بلندیهای زمین میخرامد. کوهها زیر او گداخته میشود، و درّهها شکافته میگردد، همچون موم در برابر آتش، و مانند آبی که در سراشیبی ریخته شود. اینهمه به سبب عِصیان یعقوب و گناهان خاندان اسرائیل است. عِصیان یعقوب چیست؟ آیا سامِرِه نیست؟ و مکانهای بلند یهودا کدام است؟ آیا اورشلیم نیست؟ پس سامِرِه را به ویرانهای در صحرا بدل خواهم کرد، و به مکانی برای غرس تاکستانها؛ سنگهایش را به وادی خواهم ریخت، و بنیانش را منکشف خواهم کرد. همۀ تمثالهای تراشیدهاش خرد خواهد شد، همۀ مزدهایش در آتش خواهد سوخت، و همۀ بتهایش را نابود خواهم کرد. زیرا آنها را از مزد فاحشگی اندوخته است، پس به مزد فاحشگی نیز برگردانیده خواهند شد. از این رو ماتم و شیون خواهم کرد، و پایْبرهنه و عریان راه خواهم رفت. مانند شغالها ماتم خواهم کرد، و همچون شترمرغان نوحهگری خواهم نمود. زیرا جراحات سامِرِه علاجناپذیر است و تا به یهودا رسیده؛ حتی به دروازۀ قوم من، یعنی به اورشلیم نزدیک شده است. این را در جَت اعلام مکنید، و به هیچ وجه گریه منمایید. در بِیتعَفرَه، در خاک بغلطید. ای که در شافیر ساکنی، عریان و شرمگین، بگذر. ساکنان صَئانان بیرون نمیآیند؛ بِیتایصِل ماتم میکند، و حمایتش را از شما برمیگیرد. ساکنانِ ماروت از فرط انتظار برای آسایش بیمار گشتهاند، زیرا بلا از جانب خداوند بر دروازۀ اورشلیم نازل شده است. ای که در لاکیش ساکنی، اسبان تیزرو را به ارابهها بربند! لاکیش آغاز گناه برای دختر صَهیون بود، زیرا عِصیان اسرائیل در تو یافت شد. پس هدایای خداحافظی به مورِشِتجَت پیشکش خواهی کرد؛ خانههای اَکزیب امیدی کاذب برای پادشاهان اسرائیل خواهد بود. ای ساکنِ مَریشَه، من دیگر بار کسی را به تصرف تو خواهم فرستاد، و جلال اسرائیل به عَدُلّام خواهد آمد. موی سرت را بچین و خویشتن را به سبب فرزندان نازنینت بیمو ساز! سر خود را به گَریِ سَرِ کرکس گردان، زیرا ایشان از نزد تو به تبعید خواهند رفت.'
مزمورهای ۱۲۸و ۱۲۹و۱۳۰
خوشا به حال هر آن که از خداوند میترسد، و در راههای او گام میزند. تو از دسترنجِ خود خواهی خورد، و مبارک و سعادتمند خواهی بود! زن تو چون تاکی بارآور در اندرون خانهات خواهد بود، و پسرانت چون نهالهای زیتون گِرداگرد سفرهات. آری، این چنین مبارک خواهد بود مردی که از خداوند میترسد. باشد که خداوند تو را از صَهیون برکت دهد. باشد که در همۀ روزهای زندگی، سعادت اورشلیم را شاهد باشی. باشد که فرزندانِ فرزندانت را به چشم ببینی! صلح و سلامت باد بر اسرائیل!'
'از ایام جوانی بر من بسیار ستم کردهاند - اسرائیل بگوید - «از ایام جوانی بر من بسیار ستم کردهاند، اما بر من چیره نشدند! شخمزنَندگان بر پشت من شخم زدند، و شیارهای خود را دراز کردند.» اما خداوند عادل است؛ او بندهای شریران را از من گسسته است. باشد کسانی که از صَهیون بیزارند جملگی شرمسار و مغلوب گردند. همچون علفی باشند که بر بامها میروید، و پیش از آنکه رشد کند، خشک میشود! که دروگر دست خود را از آن پر نتواند کرد، و نه گِردآورندۀ محصول دامن خویش را؛ و نه رهگذران توانند گفت: «برکت خداوند بر شما باد! به نام خداوند شما را برکت میدهیم!»'
'خداوندا، از ژرفاها نزد تو فریاد برمیآورم؛ خداوندا، آوازم را بشنو! گوشهایت به فریاد التماس من توجه کند! خداوندا، اگر گناهان را منظور داری کیست، ای خداوند، که بتواند در حضورت بایستد؟ آمرزش نزد توست، تا ترس تو در دلها باشد. منتظر خداوندم، جان من در انتظار است، و امیدم بر کلام اوست! جان من برای خداوند انتظار میکشد؛ بیش از انتظار کشیدن نگهبانان برای صبح، آری، بیش از انتظار کشیدن نگهبانان برای صبح. ای اسرائیل، بر خداوند امید دار، زیرا که محبت نزد خداوند است و نزد اوست نجات فراوان. او خود، اسرائیل را فدیه خواهد کرد، از تمامی گناهانش!'
متی ۱۹:۱-۱۲
هنگامی که عیسی این سخنان را به پایان رسانید، جلیل را ترک گفت و از آن سوی رود اردن به نواحی یهودیه آمد. جمعیت انبوهی در پی او روانه شدند و او ایشان را در آنجا شفا بخشید. فَریسیان نزدش آمدند تا او را بیازمایند. آنان پرسیدند: «آیا جایز است که مرد زن خود را به هر علتی طلاق دهد؟» عیسی در پاسخ گفت: «مگر نخواندهاید که آفرینندۀ جهان در آغاز ”ایشان را مرد و زن آفرید“، و گفت ”از همین رو، مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، به زن خویش خواهد پیوست و آن دو یک تن خواهند شد“؟ بنابراین، از آن پس دیگر دو نیستند بلکه یک تن میباشند. پس آنچه را خدا پیوست، انسان جدا نسازد.» به وی گفتند: «پس چرا موسی امر فرمود که مرد به زن خویش طلاقنامه بدهد و او را رها کند؟» ایشان را گفت: «موسی به سبب سختدلی شما اجازه داد که زن خود را طلاق دهید، امّا در آغاز چنین نبود. به شما میگویم، هر که زن خود را به علتی غیر از خیانت در زناشویی طلاق دهد و زنی دیگر اختیار کند، زنا کرده است.» شاگردان به او گفتند: «اگر وضع مرد در قبال زن خود چنین است، پس ازدواج نکردن بهتر است!» عیسی گفت: «همه نمیتوانند این کلام را بپذیرند، مگر کسانی که به ایشان عطا شده باشد. زیرا بعضی خواجهاند، از آن رو که از شکم مادر چنین متولد شدهاند؛ بعضی دیگر به دست مردم مقطوعالنسل گشتهاند؛ و برخی نیز بهخاطر پادشاهی آسمان از ازدواج چشم میپوشند. هر که میتواند این را بپذیرد، بگذار چنین کند.» '