این فصل موضوعی تکرارشونده در کتاب عزرا را معرفی میکند، یعنی گناه قوم یهود در زمینهٔ وصلت با اقوام دیگر را. درک این موضوع برای ما دشوار است، زیرا وقتی به مسئلهٔ ازدواج میرسیم، به این سَمت گرایش داریم که انتخاب شخصی را برتر از هر نوع ملاحظات اجتماعی قرار دهیم. اما همانطور که عزرا تشخیص داده بود، انتخاب شریک زندگی به معنی پیوند و اتحادی بود که به فراسوی خودِ فرد میرود. وصلت یک یهودی با زنی از اقوامی که خدایان دیگر را میپرستیدند، بیانگر پیمانشکنی عمیقی بود مترادف با رها ساختن ایمان به خدا. پس هیچ جای تعجب نیست که عزرا وحشت خود را اینچنین در ملأعام نشان داد. کشف چنین ارتدادی سبب میشد انجام وظیفهاش عملاً ناممکن گردد.
بههنگام ناامیدی عمیق و مشکلات، دعایی صادقانه به ما کمک میکند تا با واقعیت رُودررُو شویم. عزرا عجلهای برای دعاکردن نداشت. او نسبت به گزارشی که به او داده شده بود، ابراز وحشت کرد و ساعتها «مبهوت» نشست. فقط بعد از این مدت بود که بههنگام قربانی شامگاهی، روزهٔ خود را شکست و به پیشگاه خدا رفت. او در دعایش، خود را در تقصیرات قوم شریک ساخت و خود را به رحمت خدا تسلیم کرد. او در درخواست صادقانهٔ خود، بردگیای را که قوم هنوز متحمل بودند، با وعدهای که خدا هنوز به قومش اهدا میفرمود، مقایسه میکرد.
هر چقدر هم که ناامید شده باشیم، چه بهخاطر حماقت خودمان و چه به سبب بیوفایی دیگران، چهرهٔ خدا با ملاطفت بر ما میتابد، و نگاه ما به اوست تا- به گفتهٔ عزرا- «چشمانمان را روشن سازد».
دعای امروز
ای خدای قادر مطلق،
تو سیطرهٔ گناه را در هم شکستی،
و روح مقدس پسرت را بر دل ما فرو ریختی
که از طریق آن، تو را «پدر» میخوانیم:
ما را فیض عطا فرما تا آزادی خود را به خدمت تو اختصاص دهیم،
تا ما و تمامی خلقت بتوانیم به آزادی پرشکوه فرزندان خدا برسیم؛
بهواسطهٔ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
عزرا، فصل ۹
پس از انجام این امور، رهبران قوم نزد من آمده، گفتند: «قوم اسرائیل و کاهنان و لاویان خویشتن را از اقوام بیگانه جدا نگاه نداشتهاند بلکه مطابق اعمال کراهتآور ایشان، یعنی کنعانیان و حیتّیان و فِرِزّیان و یِبوسیان و عَمّونیان و موآبیان و مصریان و اَموریان عمل کردهاند. زیرا از دختران آنها برای خود و پسران خویش زنان گرفتهاند، و بدینگونه نژاد مقدس با اقوام بیگانه درآمیخته است. رهبران و صاحبمنصبان قوم نیز در این خیانت پیشگام بودهاند.» چون این را شنیدم، جامه و ردای خویش چاک زده، موی سر و ریشم را کندم و مبهوت نشستم. آنگاه تمامی آنانی که از سخنان خدای اسرائیل به سبب این خیانتِ از تبعید بازگشتگان لرزه بر اندامشان افتاده بود، گرد من حلقه زدند و من تا هنگام قربانی شامگاهی بهتزده نشسته بودم. پس هنگام قربانی شامگاهی از حال زار خویش برخاستم و با جامه و ردای دریده، به زانو درآمدم و دست به سوی یهوه خدای خویش افراشته، گفتم: «ای خدای من، شرمسارم و از بلند کردن سر خود در حضور تو شرم دارم، زیرا خطایای ما از سرمان گذشته و تقصیراتمان سر به فلک زده است. ما از ایام پدران خویش تا به امروز، مرتکب تقصیرهای عظیم شدهایم. ما و پادشاهان و کاهنانمان، به سبب گناهان خویش به دست پادشاهان بیگانه، به شمشیر و اسارت و تاراج و رسوایی سپرده شدهایم، چنانکه امروز میبینیم. حال، اندک زمانی است که یهوه خدای ما بر ما لطف کرده، باقیماندگانی برایمان واگذاشته و در مکان مقدس خویش نصیبی کوچک به ما بخشیده است. بدینسان خدای ما چشمانمان را روشن ساخته، اندک جانی تازه در حین بندگی به ما عطا فرموده است. زیرا ما بندگانیم، اما خدایمان ما را در بندگی ترک نگفته است، بلکه محبت خویش را در نظر پادشاهان پارس بر ما ارزانی داشته و به ما جانی تازه بخشیده تا خانۀ خدایمان را بر پا کنیم و ویرانههای آن را مرمت نماییم، و ما را در یهودا و اورشلیم حفاظی امن بخشیده است. «و اکنون، ای خدای ما، پس از این چه گوییم؟ زیرا ما فرمانهای تو را ترک گفتهایم، فرمانهایی را که به دست بندگانت انبیا امر فرموده، گفتی: ”سرزمینی که برای تصرفش بدان داخل میشوید، سرزمینی است آلوده از هرزگیهای اقوامش. آنها از کَران تا کَران این سرزمین را از اعمال کراهتآور و نجاسات خود آکندهاند. پس دختران خود را به پسران آنها مدهید و دختران آنها را برای پسران خود مگیرید، و هرگز جویای سلامتی و سعادت ایشان مباشید تا نیرومند شوید و چیزهای نیکوی آن سرزمین را بخورید و آن را برای فرزندانتان به ملکیت ابدی واگذارید.“ هرآنچه بر سر ما آمده، نتیجۀ اعمال شریرانه و تقصیرات عظیم ماست، و با این همه، تو ای خدای ما، ما را کمتر از آنچه سزاوار گناهانمان بوده است، مجازات کردی و چنین باقیماندگانی به ما بخشیدی. آیا با وجود این، باز فرمانهای تو را بشکنیم و با قومهایی که مرتکب چنین اعمال کراهتآوری میشوند، وصلت کنیم؟ آیا تو بر ما چنان خشمگین نخواهی شد که ما را بهتمامی هلاک کنی به گونهای که نه باقیماندهای بر جا بماند و نه کسی جان به در بَرَد؟ ای یهوه خدای اسرائیل، تو عادلی، زیرا باقیماندگانی برای ما واگذاشتهای، چنانکه امروز میبینیم. اینک با تقصیراتمان در پیشگاه تو حاضریم؛ هرچند در چنین وضعی، کسی را یارای ایستادن در حضور تو نیست.»
مزمور ۷۷
آواز من به سوی خداست، و فریاد برمیآورم؛ آواز من به سوی خداست، و او به من گوش فرا خواهد داد! در روز تنگی خویش خداوندگار را میجویم؛ شبانگاه دست من دراز شده، بازکشیده نمیشود، و جانم از تسلی پذیرفتن ابا میکند. خدا را یاد میکنم و مینالم؛ تأمل میکنم و روحم بیهوش میشود. سِلاه چشمانم را باز نگاه میداری؛ چنان پریشانم که سخن نمیتوانم گفت. به ایام گذشته میاندیشم، به سالهای روزگاران پیشین. شبانگاه سرود خویش را به یاد میآورم؛ در دل میاندیشم و روح من تفتیش میکند: «آیا خداوندگار تا به ابد طرد خواهد نمود؟ و دیگر هرگز نظر لطف نخواهد افکند؟ آیا محبت او برای همیشه پایان پذیرفته، و وعدۀ او برای همۀ نسلها باطل گردیده است؟ آیا خدا فیض خود را از یاد برده، و در خشم خویش، رحمت خود را بازداشته است؟» سِلاه آنگاه گفتم: «این ضعف من است.» زِهی سالهای دست راست آن متعال! کارهای خداوند را یاد خواهم کرد؛ آری، عجایب تو را که از قدیم است، به یاد خواهم آورد. در تمامی کارهای تو تأمل خواهم کرد و به اعمال تو خواهم اندیشید. خدایا، طریق تو در قدوسیت است. کیست خدای بزرگ همچون خدای ما؟ تو خدایی هستی که کارهای عجیب میکنی؛ تو قدرت خویش را در میان قومها معروف گردانیدهای. به بازوی خود قوم خویش را رهانیدی، فرزندان یعقوب و یوسف را. سِلاه خدایا، آبها تو را دیدند؛ آبها تو را دیدند و به تلاطم درآمدند؛ و ژرفناها به لرزه افتادند. ابرها آب ریختند و آسمانها غرّش کردند؛ و تیرهای تو به هر سو روان شدند! صدای رعدِ تو در گردباد بود، و آذرخشِ تو جهان را روشن ساخت؛ زمین لرزید و به جنبش درآمد. مسیر تو از میان دریا بود، و راهت از میان آبهای عظیم، ولی جای پایت دیده نمیشد. تو قوم خویش را چون گله رهبری کردی، به دست موسی و هارون.
رومیان ۱۲:۹ تا آخر
محبت باید بیریا باشد. از بدی بیزار باشید و به آنچه نیکوست، سخت بچسبید. با محبتِ برادرانه سرسپردۀ هم باشید. در احترام گذاشتن به یکدیگر، از هم پیشی بگیرید. هیچگاه غیرت شما فروکش نکند؛ در روحْ شعلهور باشید و خداوند را خدمت کنید. در امیدْ شادمان، در سختیها شکیبا و در دعا ثابتقدم باشید. در رفع احتیاجات مقدسین سهیم شوید و میهماننواز باشید. برای کسانی که به شما آزار میرسانند، برکت بطلبید؛ برکت بطلبید و لعن نکنید! با کسانی که شادمانند، شادی کنید، و با کسانی که گریانند، بگریید. برای یکدیگر ارزش برابر قائل باشید! مغرور نباشید، بلکه با کسانی که از طبقات محرومند، معاشرت کنید. خود را برتر از دیگران مپندارید. به هیچکس به سزای بدی، بدی نکنید. دقّت کنید که آنچه را در نظر همگان پسندیده است، به جای آورید. اگر امکان دارد، تا آنجا که به شما مربوط میشود، با همه در صلح و صفا زندگی کنید. ای عزیزان، انتقام مگیرید، بلکه آن را به غضب خدا واگذارید. زیرا نوشته شده که «خداوند میگوید: ”انتقام از آن من است؛ من هستم که سزا خواهم داد.“» برعکس، «اگر دشمنت گرسنه است، به او خوراک بده! و اگر تشنه است، به او آب بنوشان! اگر چنین کنی، اخگرهای سوزان بر سرش خواهی انباشت.» مغلوب بدی مشو، بلکه بدی را با نیکویی مغلوب ساز.