ملاکی توجهٔ خود را به کاهنان معطوف میکند و کلماتش آزاردهنده میشود. قوم خدا به شیوهای از وی روی گرداندهاند که از آن همچون زنا یاد شده است. در این میان، کاهنان در هیکل گریه و زاری میکنند؛ زیرا کارها پیش نمیرود. ملاکی با سخنانش شانۀ آنان را میگیرد و بهشدت تکانشان میدهد و با قدرت وظیفهٔشان را به آنان یادآوری میکند.
ملاکی میگوید کاهنان پاسداران حقیقتاند و مردم میباید از نظر ایمان به حکمت و معرفت کاهنان بنگرند. ما چقدر این مسئولیت را جدی میگیریم؟ سخنرانی و موعظه، شهرت بدی گرفته و مایۀ خنده شده است؛ شاید به این دلیل که گوینده و شنوندۀ موعظه، هیچیک مسئولیت عظیم خود را چنان که باید جدی نگرفتهاند. ما روحانیون و پرستشکنندگان آخرین بار کی موعظه و تهیۀ سخنرانی را مهمترین وظیفۀ هفتگی خود دانستهایم؟ آخرین بار کی بهطور جدی در این فکر بودهایم که چگونه موعظه کردهایم و صادقانه در پی یافتن بازخورد آن برآمدهایم؟ و همۀ ما که به موعظات گوش میدهیم، چه موعظات خوب چه نه چندان خوب! آیا به وظیفهمان عمل میکنیم که بشنویم خدا از طریق موعظه به ما چه میگوید؟
امروز کسانی به کلیسا خواهند آمد که معمولاً به آنها قدم نمیگذارند. این فرصتی است که بخشی از حقیقتِ کسی را اعلام کنیم که در آستانۀ جشن گرفتن میلاد اوییم، این فرصتی است که خدا عطا کرده است. چقدر گرم از آنان استقبال خواهیم کرد؟ و چقدر با جدیت به وظیفۀ خود عمل خواهیم کرد؟
دعای امروز
خدای قادر!
که با یادبود سالانۀ میلاد پسرت عیسای مسیح
ما را شادمان میسازی،
عطا کن همچنان که او را با شادی به عنوان منجی خود میپذیریم،
همانگونه با اطمینان کامل به او بنگریم
هنگامی که برای داوری ما خواهد آمد؛
او که زنده است و با تو پادشاهی میکند
در اتحاد با روحالقدس،
خدای واحد، از حال تا ابدلآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
ملاکی ۲:۱-۱۶
«و حال ای کاهنان، این فرمان برای شماست! خداوند لشکرها میگوید، اگر گوش نسپارید و در دل خود ننهید که نام مرا حرمت گذارید، بر شما لعنت خواهم فرستاد و برکات شما را لعن خواهم کرد، بلکه هماکنون آنها را لعن کردهام، زیرا که این را در دل خود نمینهید. «اینک من نسل شما را توبیخ خواهم کرد، و بر رویهای شما فضله، یعنی فضلۀ قربانیهایتان را خواهم پاشید و شما را با آن خواهند برد. آنگاه خواهید دانست که من این فرمان را بر شما فرستادهام تا عهدی که با لاوی بستم، برقرار مانَد. این است فرمودۀ خداوند لشکرها. عهد من با لاوی، عهد حیات و سلامتی بود، و من آنها را به او بخشیدم. آن عهدْ حرمت میطلبید، و او نیز مرا حرمت میداشت و هیبت نام من بر دل او بود. تعلیم صحیح در دهانش بود و بیعدالتی بر زبانش یافت نمیشد. در آرامش و انصاف با من سلوک میکرد، و بسیاری را از گناه بازمیگردانید. '
مزمور ۴۵
دل من به کلامی نیکو میجوشد؛ انشاء خود را خطاب به پادشاه میگویم؛ زبانم قلم نویسندهای چیرهدست است. تو در میان بنیآدم زیباترینی و از لبانت بلاغت جاری است؛ بنابراین، خدا تو را جاودانه مبارک ساخته است. ای دلاور، شمشیرت را بر میان ببند؛ فرّ و شکوه خویش را بر تن کن. در شوکت خویش پیروزمندانه پیش بران، به پاس راستی، فروتنی و پارسایی؛ دست راستت تو را اعمال مَهیب بیاموزد. به تیرهای تیزت قومها زیر پاهایت فرو افتند؛ بدانها دل دشمنان پادشاه شکافته شود. ای خدا، تخت سلطنت تو جاودانه است؛ عصای پادشاهی تو عصای عدل و انصاف است. تو پارسایی را دوست میداری و شرارت را دشمن؛ از این رو خدا، خدای تو، تو را بیش از همقطارانت به روغن شادمانی مسح کرده است. جامههایت همگی به مُر و عود و سَلیخه، خوشبوی گشتهاند. از کاخهای عاج، نوای تارها تو را خوش میسازد. دختران پادشاهان از بانوان گرانمایۀ تواند؛ به جانب راستت، شَهبانو در طلای اوفیر ایستاده است. ای دختر، بشنو و ببین و گوش فرا دار: قوم خویش و خانۀ پدرت را فراموش کن، تا پادشاه شیفتۀ زیباییات شود. در برابرش سر فرود آر، چه او سرور توست. دختر صور با پیشکشی خواهد آمد، و دولتمندترین مردمان، در پی جلب نظرِ لُطفَت خواهند بود. شاهدخت در سرای خویش به تمامی، شکوهمند است؛ او جامۀ زَربَفت به تن دارد. در پیراهنهای گلدوخت، او را به پیشگاه پادشاه میبرند؛ ندیمههای باکرهاش را از پی او نزد تو میآورند. آنان را با شادی و سرور هدایت میکنند، تا به کاخ شاه درمیآیند. بر جای پدران تو، پسرانت تکیه خواهند زد؛ آنان را بر سرتاسر زمین سروران خواهی ساخت. یاد نام تو را در همۀ نسلها زنده نگاه خواهم داشت؛ از این رو، قومها تو را خواهند ستود، تا ابدالآباد.'
متی ۱۹:۱۳-۱۵
آنگاه مردم کودکان را نزد عیسی آوردند تا بر آنان دست بگذارد و دعا کند. امّا شاگردان مردم را سرزنش کردند. عیسی گفت: «بگذارید کودکان نزد من آیند و ایشان را بازمدارید، زیرا پادشاهی آسمان از آن چنین کسان است.» پس بر آنان دست نهاد و از آنجا رفت. '