مهم است بهیاد داشته باشیم که این ماجرای کوتاه در مورد مریم و مارتا در این پسزمینه قرار دارد که عیسی عزم خود را جزم کرده بود تا به اورشلیم برود. در پس این متن، حالت فوری و عاجلی نهفته است که وقتی ماجرا از چارچوبش بیرون کشیده میشود، معمولاً مورد توجه قرار نمیگیرد. نکتهٔ مهم این است که مصائب مسیح پیش رویش قرار داشت. این امر کمک میکند تا واکنش عیسی به این دو خواهر معقول بهنظر برسد، در غیر این صورت، غیرمنصفانه جلوه خواهد کرد. هرچه نباشد، این مارتا بود که عیسی را به خانهٔ خود دعوت کرده بود، همان مارتا که مشغول کارهای خانه بود، حال آنکه مریم به کلام خداوندگار گوش میسپرد. داوری یا قضاوت عیسی به معنی محکومساختن کار مارتا نبود، بلکه بیشتر تذکری بود دربارهٔ آشفتگی ذهنی او. او ترجیح داده بود درگیر امور ضروری شود، اما شاید اموری که بهطور مطلق حیاتی نبودند، یا شاید هم مشغول انجام وظیفه بود و نه صرف اوقاتی گرانبها برای گوشسپردن به سخنان خداوندگار. اما مریم ارزش آن لحظات را تشخیص داد، و شاید هم پی برده بود که چنین موقعیتی دیگر پیش نخواهد آمد.
میتوان تصور کرد که عیسی در مورد رنجهای قریبالوقوع و مرگ خود با مریم سخن میگفت، و نیز دربارهٔ نیاز شاگردانش به جانفشانی. شاید این همان نکتهای بود که مارتا نمیتوانست تحمل کند. اما او در این زمینه تنها نیست. ما همگی در دعوت عیسی برای برداشتن صلیب خود در «هر روز» و پیروی از او، دچار تردید و دودلی میشویم (لوقا ۹:۲۳). امروز چه مقدار از برنامهٔ روزانهمان را بهگونهای محاسبه کردهایم تا از اموری که واقعاً اهمیت دارند، اجتناب کنیم؟
مطالعهٔ کتاب مقدس
لوقا ۱۰:۳۸ تا آخر
حال آنکه تنها یک چیز لازم است؛ و مریم آن نصیب بهتر را برگزیده، که از او بازگرفته نخواهد شد.» خداوند جواب داد: «مارتا! مارتا! تو را چیزهای بسیار نگران و مضطرب میکند، امّا مارتا که سخت مشغول تدارک پذیرایی بود، نزد عیسی آمد و گفت: «سرورم، آیا تو را باکی نیست که خواهرم مرا در کار پذیرایی تنها گذاشته است؟ به او بفرما که مرا یاری دهد!» مارتا خواهری داشت مریم نام. مریم کنار پاهای خداوند نشسته بود و به سخنان او گوش فرا میداد. چون در راه میرفتند، به دهکدهای درآمد. در آنجا زنی مارتا نام عیسی را به خانۀ خود دعوت کرد.
مزمور ۵۲
ای جنگاور، چرا به بدی فخر میکنی؟ محبت خدا همیشه پابرجا است. زبانت نابودی را تدبیر میکند، همچون تیغی بُرنده، ای حیلهگر! بدی را بیش از نیکویی دوست میداری، و دروغ را بیش از راستگویی. سِلاه همۀ سخنان مرگبار را دوست میداری، ای زبان دغلباز! پس خدا نیز تو را برای همیشه سرنگون خواهد کرد؛ تو را خواهد ربود و از خیمهات بر خواهد کند، و تو را از زمین زندگان ریشهکن خواهد کرد. سِلاه پارسایان خواهند دید و خواهند ترسید؛ بر او خواهند خندید و خواهند گفت: «هان، این است کسی که خدا را قلعۀ خویش نساخت، بلکه بر ثروتِ کلانِ خود توکل کرد و در ویرانگری خویش نیرومند شد!» اما من همچون درخت زیتونی هستم که در خانۀ خدا میشکفد؛ من بر محبت خدا توکل دارم، تا ابدالآباد. به سبب آنچه کردهای تو را جاودانه سپاس خواهم گفت؛ و در حضور سرسپردگانت انتظار نام تو را خواهم کشید، زیرا که نیکوست.
عاموس ۸:۱-۱۲
خداوندگارْ یهوه به من چنین نمودار ساخت: اینک سبدی از میوۀ تابستانی. آنگاه گفت: «ای عاموس، چه میبینی؟» گفتم: «سبدی از میوۀ تابستانی.» آنگاه خداوند به من گفت: «انتها بر قوم من اسرائیل رسیده است؛ از گناه ایشان دیگر چشم نخواهم پوشید.» خداوندگارْ یهوه میفرماید: «در آن روز سرودهای معبد به شیون بدل خواهد شد. «جسدها بسیار خواهد بود و آنها را به هر جا فرو خواهند افکند.» «خاموش باشید!» این را بشنوید، ای شما که نیازمندان را پایمال میکنید و فقیرانِ زمین را نابود میسازید، و میگویید: «ماهِ نو کی خواهد گذشت، تا غَله را بفروشیم؟ و شَبّات کی به پایان خواهد رسید، تا گندم را به بازار عرضه کنیم؟ تا ایفَه را کوچک و مثقال را بزرگ ساخته، با میزانهای نادرست تقلب کنیم؟ تا بینوایان را به نقره و نیازمندان را به جفت نعلینی بخریم و پسماندۀ گندم را بفروشیم؟» خداوند به فخر یعقوب قَسم خورده است که: «هیچیک از اعمال ایشان را هرگز فراموش نخواهم کرد. آیا زمین بدین سبب نخواهد لرزید و همۀ ساکنان آن ماتم نخواهند گرفت؟ آیا تمامی زمین همچون رود نیل طغیان نخواهد کرد، و همچون نیلِ مصر به سیلان نخواهد آمد و باز فرو نخواهد نشست؟» خداوندگارْ یهوه میفرماید: «در آن روز خورشید را در نیمروز فرود خواهم آورد، و زمین را در روز روشن، تاریک خواهم ساخت. جشنهای شما را به سوگواری بدل خواهم کرد، و همۀ سرودهایتان را به مرثیه؛ بر هر کمری، پلاس خواهم آورد، و بر هر سری، طاسی؛ و آن را مانند سوگواری برای پسری یگانه، و آخرش را همچون روزی تلخ خواهم ساخت.» خداوندگارْ یهوه میفرماید: «هان ایامی میآید که بر این سرزمین گرسنگی خواهم فرستاد، اما نه گرسنگی به جهت نان یا تشنگی به جهت آب، بلکه برای شنیدن کلام خداوند. و ایشان از دریا تا دریا و از شمال تا مشرق سرگشته خواهند شد؛ و به هر سو خواهند شتافت تا کلام خداوند را بجویند، اما آن را نخواهند یافت.