مَثَلهای گنج پنهان و مروارید نفیس، مجموعهای هماهنگاند. آنها با هم این راز را تشریح میکنند که بعضی از مردم وقتی بهدنبال چیز دیگری میگردند، اتفاقی به پادشاهی آسمان برمیخورند. بعضی دیگر تمام عمرشان با جدیت بهدنبالش میگردند و در انتها چیزی را که جستوجو میکنند، مییابند. اما وقتی پادشاهی آسمان -فرمانروایی خدا بر زمین با عدالت، صلح و حضور الهی- را مییابید، چه تصادفی باشد چه با قصد قبلی، پاسخ به آن کاملاً یکسان است. میدانید این همان چیزی است که در تمام زندگی بهدنبالش میگشتید. میدانید که ارزش هر چیزی را دارد. پس میروید و هر چیزی را که دارید، میفروشید و زمین یا مروارید را میخرید.
گاهی خوانندگان این مَثَلها فکر میکنند موضوع آنها فداکردن است. تأکید آنها بر کلمات «آنچه دارد، میفروشد» (آیهٔ ۴۴) است. بر چیزی متمرکز میشوند که برای کشف پادشاهی آسمان و پیروی از دعوت خدا، به رهاکردن آن فراخوانده شدهاند. اما اصلاً موضوع این نیست. مَثَلها دربارهٔ ارزشاند، نه فداکردن. مردی که زمین را میکَنَد، در ابتدای داستان ثروتمندتر است یا در پایان آن؟ اوضاع تاجر بعد از فروش همه چیز بهتر است یا قبل از آن؟
وقتی پولس از «ارزش برترِ شناخت خداوندم مسیح عیسی» مینویسد، اغراق نمیکند (فیلیپیان ۳:۸). شناخت خدا در عیسای مسیح و کشف پادشاهی آسمان بزرگترین گنجی است که در دسترس این جهان است و باقی میماند. چگونه ارزش پادشاهی آسمان بر ارزشهای این جهانی ما اثر میگذارد؟