نان روزانه

کلام امروز: مراثی ارمیا ۳: ۲۱ – ۲۲ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مراثی ارمیا ۳: ۱ - ۶۶

امید در حین ماتم

«لیکن به این می‌اندیشم، و از این رو امیدوار خواهم بود: محبت‌های خداوند هرگز پایان نمی‌پذیرد، زیرا رحمت‌های او بی‌زوال است.»

مراثی ارمیا ۳: ۲۱ – ۲۲

مراثی ارمیا تنها کتابی است در کتاب‌مقدس که حال‌و‌روز اورشلیم پس از خرابی آن به‌دست سپاه بابِل را توصیف کرده، برای این شهر و مردمش مرثیه‌سرایی می‌کند. بیشتر مردم شهر یا کشته شده‌اند یا توسط دشمن به اسارت رفته‌اند. در چنین وضعیتی، صدای ناله و زاری شبانهٔ بازماندگانی که به‌حال خود رها شده‌اند، فضای شهر را پُر ساخته است. تمامی مایملک و ثروت شهر خدا غارت و جشن‌ها، اعیاد و عبادت‌های آن متوقف شده‌اند. دیگر جز اشک و زاری و ماتم، کاری از دست باقی‌ماندگان بر نمی‌آید! اما به‌راستی کتاب مراثی ارمیا چه درس‌هایی برای ما دارد؟

درک و شناختی متفاوت از خدا: شرایط نویسنده، وضعیت محیط اطراف و محتوا و الهیات کتاب مراثی ارمیا تأکیدی بر اهمیت درک ماهیت درد، گناه و رستگاری است. این کتاب تجربهٔ تلخ قوم خدا را به ملموس‌ترین شکل ممکن در غالب مرثیه بیان می‌کند، ولی در عین حال بر محبت و وفاداری بی‌بازگشت خدا نسبت به عهدش تأکید می‌گذارد (۳: ۳۱-۳۳).

دعا و اعتراف: مراثی، اعترافی صادقانه به گناه و خطای انسان است. وضعیت اسفناکی که قوم خدا به آن گرفتار شده‌ بود، نتیجهٔ سال‌ها نااطاعتی، سرکشی، چشم بستن بر گناهان و دل‌خوش بودن به کلام دروغین انبیایی بود که با سخنان خود مردم را در توهمی باطل نگاه داشته بودند (۲: ۱۴). حال، قوم خدا به عریان‌ترین شکل ممکن با حقیقت روبه‌رو شده بود. اکنون لازم بود آنها به جدیت قدوسیت خدا پی‌برده، همراه نبی خطایای بی‌شمار خویش را در ماتم و زاری به خدا اعلام کنند.

روز داوری و مجازات: مراثی ارمیا صحه‌ای بر عبارت «روز خداوند» در کتب انبیاست. مقصود انبیا از روز خداوند بیشتر اشاره به روز مجازات و داوری بود، روزی که خداوند برای داوری و مجازات گناه می‌آید. هرچند داوری تمام بشر در پایان این جهان انجام خواهد شد، اما داوری نهایی خدا به این معنی نیست که خداوند در طول تاریخ به‌طور کلی از داوری اقوام اجتناب می‌کند. در کتاب‌مقدس نمونه‌های زیادی از داوری اقوام مختلف وجود دارد که داوری قوم خدا نیز یکی از آنها است.

توبه و بازگشت: سخنان پایانی کتاب مراثی ارمیا تمنایی برای بازگشت به‌سوی خداست؛ بازگشت به خدایی که در ابدیت ساکن است و تا به ابد سلطنت می‌کند (۵: ۱۹-۲۲).

مطالعهٔ کتاب مقدس

مراثی ارمیا ۳: ۲۱ – ۲۲

«لیکن به این می‌اندیشم، و از این رو امیدوار خواهم بود: محبت‌های خداوند هرگز پایان نمی‌پذیرد، زیرا رحمت‌های او بی‌زوال است.»

مراثی ارمیا ۳: ۱ - ۶۶

وفاداری تو عظیم است
۱مَن آن مرد هستم که از چوب غضب او
مصیبت دیده‌ام؛
۲او مرا رانده و به تاریکی درآورده است،
بدون ذره‌ای روشنایی.
۳به‌یقین همۀ روز، بارها،
دست خویش به ضد من برمی‌گردانَد.
۴گوشت و پوست مرا مندرس ساخته،
و استخوانهایم را خرد کرده است؛
۵به تلخی و مصیبت مرا محاصره نموده،
و از هر سو احاطه‌ام کرده است؛
۶همچون کسانی که از دیرباز مرده‌اند،
مرا در تاریکی ساکن گردانیده است.
۷گِرد من حصار کشیده که نتوانم گریخت،
و زنجیرهایم را سنگین ساخته است؛
۸هرچند آواز درمی‌دهم و فریاد کمک برمی‌آورم،
از گوش فرا دادن به دعایم اِبا می‌کند.
۹راههایم را با سنگهای بزرگ سد کرده،
و طریقهایم را مُعَوّج ساخته است.
۱۰همچون خرسی در کمین من نشسته،
و همچون شیر خود را پنهان کرده است.
۱۱مرا از راهم بیرون کشیده و پاره پاره کرده است،
و آنگاه مرا در حالِ زارم وانهاده است.
۱۲کمان خود را برکشیده،
و مرا هدف تیرهایش ساخته است.
۱۳تیرهای تَرکِش خویش را
به جگرم فرو برده است.
۱۴مضحکۀ همۀ قومها گشته‌ام؛
تمامی روز بر من سرود تمسخر می‌خوانند.
۱۵مرا به چیزهای تلخ سیر کرده،
از اَفسَنتین مستم کرده است.
۱۶دندانهایم را به سنگریزه‌ها شکسته،
و مرا در خاک پایمال کرده است.
۱۷جانم از آسایش محروم است،
و سعادتمندی را از یاد برده‌ام.
۱۸پس گفتم: «دیگر تاب تحمل ندارم،
و امیدم به خداوند بر باد شده است.»
۱۹مصیبت و سرگردانی‌ام را به یاد آور،
اَفسَنتین و زهر تلخ را!
۲۰جانم آنها را پیوسته به یاد می‌آورد
و در درونم افسرده می‌شود.
۲۱لیکن به این می‌اندیشم،
و از این رو امیدوار خواهم بود:
۲۲محبتهای خداوند هرگز پایان نمی‌پذیرد،
زیرا که رحمتهای او بی‌زوال است؛
۲۳آنها هر بامداد تازه می‌شود؛
وفاداری تو عظیم است.
۲۴جان من می‌گوید: «خداوند نصیب من است،
پس بر او امید خواهم بست.»
۲۵خداوند برای منتظران خود نیکوست،
و برای هر که او را بجوید.
۲۶نیکوست در خاموشی،
نجات خداوند را انتظار کشیدن؛
۲۷نیکوست برای انسان،
یوغ را در جوانی حمل کردن.
۲۸بگذار در خاموشی تنها بنشیند،
آنگاه که یوغ بر او نهاده می‌شود؛
۲۹بگذار دهان خویش بر خاک نهد،
که شاید هنوز امیدی باشد؛
۳۰بگذار رخسار خود را به سیلی‌زنندگان بسپارد،
و از رسوایی سیر شود.
۳۱زیرا خداوند آدمی را تا به ابد ترک نمی‌کند،
۳۲بلکه هرچند کسی را محزون سازد،
بر حسب کثرت محبتش رحم خواهد کرد؛
۳۳زیرا از دل نمی‌خواهد
آدمی را به مصیبت و اندوه دچار سازد.
۳۴اسیرانِ زمین را جملگی زیر پا لِه کردن،
۳۵در حضور آن متعال حقِ انسانی را ضایع کردن،
۳۶دادرسیِ کسی را در محکمه منحرف ساختن،
این‌گونه کارها پسندیدۀ خداوندگار نیست.
۳۷کیست که سخنی بگوید و واقع شود،
اگر خداوندگار بدان امر نکرده باشد؟
۳۸آیا از دهان آن متعال نیست،
که هم مصیبت و هم خوشی صادر می‌شود؟
۳۹چرا باید انسانی که هنوز زنده است، شِکوِه سر دهد
آنگاه که به سبب گناهانش مکافات می‌بیند؟
۴۰بیایید تا راههای خویش را بسنجیم و آنها را بیازماییم؛
بیایید تا به سوی خداوند بازگشت کنیم!
۴۱بیایید تا دلها و دستانمان را
به سوی خدایی که در آسمان است برافراشته، بگوییم:
۴۲«ما گناه کردیم و عِصیان ورزیدیم،
و تو نیامرزیدی.
۴۳«خویشتن را به خشم پوشانیدی
و ما را تعقیب کرده، بی‌ترحم هلاک نمودی؛
۴۴خود را به ابر مستور ساختی
تا هیچ دعایی به تو نرسد.
۴۵ما را در میان قومها،
خاکروبه و زباله ساختی.
۴۶«دشمنانمان جملگی
دهان خویش را بر ضد ما می‌گشایند؛
۴۷خوف و خطر بر ما عارض گشته،
خرابی و ویرانی؛
۴۸به سبب ویرانیِ قوم عزیزم،
جویهای اشک از دیدگانم روان است.
۴۹«چشمانم بی‌امان اشک می‌ریزد
و باز نمی‌ایستد،
۵۰تا اینکه خداوند از آسمان
نظر کند و ببیند.
۵۱به سبب جملۀ دختران شهرم،
چشمانم جان مرا قرین اندوه می‌سازد.
۵۲«آنان که بی‌سبب دشمن من بودند،
مرا همچون مرغی تعقیب کردند؛
۵۳جان مرا به گودالی فرو افکندند،
و سنگها بر من فرو ریختند؛
۵۴آبها از سرم گذشت،
و گفتم: ”دیگر هلاک شدم.“
۵۵«آنگاه خداوندا،
از اعماق سیاهچال نامت را خواندم؛
۵۶تو تمنایم را شنیدی:
”گوش خود را بر فریاد کمکم مبند!“
۵۷چون تو را خواندم، نزدیک آمدی،
و فرمودی: ”مترس!“
۵۸«خداوندگارا، تو به دادرسی من آمدی،
و حیاتم را فدیه کردی.
۵۹خداوندا، تو ظلمی را که بر من روا داشته‌اند، دیده‌ای؛
پس دادم بستان!
۶۰تو تمامی بدخواهی ایشان را مشاهده کرده‌ای،
همۀ دسیسه‌هایشان را بر ضد من.
۶۱«خداوندا، تو اهانتهای ایشان را شنیده‌ای،
همۀ دسیسه‌هایشان را بر ضد من؛
۶۲سخنان و اندیشه‌های مخالفانم،
تمامی روز، بر ضد من است.
۶۳نشست و برخاستِ ایشان را ملاحظه کن،
زیرا که موضوع سرودهای طعنه‌آمیز ایشان گشته‌ام.
۶۴«خداوندا، بر وفق اعمال دستانشان،
بدیشان مکافات برسان.
۶۵دل مشوش بدیشان بده؛
لعنت تو بر ایشان باد!
۶۶خداوندا، در خشم خود تعقیبشان کن،
و از زیر آسمانهایت نابودشان فرما.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.