نان روزانه

کلام امروز: اشعیا ۴۲‏:‏۱۰‏-‏۱۷ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزامیر ۱۴۵مکاشفه ۱۸

این بخش، سرودی تازه است برای پایان سال، تا وارد ایام مقدس پیش از کریسمس شویم. سرودی که در دریا و بیابان خوانده شود، در روستاها و بر فراز کوه‌ها. سرودی تا زمین را پر سازد. «خداوند می‌آید!»
مکثی وجود داشت. برای ۵۰ سال، هیچ نشانه‌ای از کارهای خداوند دیده نشده بود. اما خداوند همچون مادری باردار، برای رسیدن زمان مناسب، انتظار می‌کشید. آیا سرنوشت قوم خدا در دست بابلیان بود؟ همه خواهند دید که آن خدایانِ پوشالی که بسیاری بر آنها توکل کرده‌اند، بی‌ارزش‌اند. آیا رودخانه‌ها سر راه قوم قرار دارند؟ آنها خشک خواهند شد. آیا تاریک است؟ نوری بر مسیرشان تا‌بانده خواهد شد. آیا زمین پستی و بلندی دارد؟ مسیر، مسطح خواهد شد. خدا همچون جنگاوری بیرون آمده و دوران انتظار به سر رسیده است.

شاید باور به این خدا که این‌قدر فعال و پر‌طنین است، برای ما سخت باشد؛ گرچه این بیشتر، قدرت بدیع‌گوییِ اشعیای نبی بود. در همین حال، عیسایی را به یاد می‌آوریم که کاسبان را از معبد بیرون و طوفان را آرام کرده بود. با وجود آنکه در ایام مقدس پیش از کریسمس، ما به آمدن عیسای نوزاد چشم می‌دوزیم، اما همچنین با جدیت به وقایع آینده نیز فکر می‌کنیم، به بهشت و دوزخ، به مرگ و داوری، و به بازگشت ثانویه. وعدۀ خداوند این است: «ایشان را وا نخواهم نهاد… فریاد خواهم کرد… خراب خواهم کرد… رهبری خواهم کرد… هدایت خواهم نمود… و تاریکی را در برابر ایشان به نور بدل خواهم کرد.»

دعای امروز

ای خدای پدر،
کمک کن تا ندای مسیح پادشاه را بشنویم
و در خدمت او، پیروی کنیم،
آنکه پادشاهی‌اش پایانی ندارد؛
زیرا او با تو و روح‌القدس حکومت می‌کند،
یک خدا، یک جلال.

مطالعهٔ کتاب مقدس

اشعیا ۴۲‏:‏۱۰‏-‏۱۷

این است خادم من که از او حمایت می‌کنم، و برگزیدۀ من که جانم از او خشنود است. من روح خود را بر او می‌نهم، و او عدالت را در حق قومها جاری خواهد ساخت. او فریاد نخواهد زد و آوای خویش بلند نخواهد کرد، و صدای خود را در کوچه‌ها نخواهد شنوانید. نی خُرد شده را نخواهد شکست، و فتیلۀ کم‌سو را خاموش نخواهد کرد. او عدالت را در کمال امانت اجرا خواهد نمود؛ سست نخواهد شد و دلسرد نخواهد گشت تا عدل و انصاف را بر زمین برقرار سازد. سواحل دوردست چشم‌انتظار شریعت اویند. یهوه خدا که آسمانها را آفرید و آنها را گسترانید، او که زمین و ثمرات آن را وسعت می‌بخشد، و نَفَس را به مردمانی که بر آنند و روح را به کسانی که بر آن سالکند ارزانی می‌دارد، چنین می‌فرماید: «من، یهوه، تو را به جهت برقراری عدالت خوانده‌ام؛ من دست تو را خواهم گرفت و تو را حفظ خواهم کرد؛ من تو را عهدی برای قوم و نوری برای ملتها خواهم ساخت؛ تا چشمان نابینایان را بگشایی، و اسیران را از زندان برهانی، و ظلمت‌نشینان را از سیاهچال به در آوری. «من یهوه هستم! نام من این است! من جلال خود را به کسی دیگر نخواهم داد، و نه ستایش خویش را به بتهای تراشیده. اینک وقایع پیشین به‌انجام رسید، و حال من از چیزهای نو خبر می‌دهم، و آنها را پیش از وقوع به شما اعلام می‌دارم.» ای دریانوردان و هرآنچه در دریاست، ای سواحل دوردست و تمامی ساکنان آنها، سرودی نو برای خداوند بسرایید، و او را از کرانهای زمین بستایید. صحرا و شهرهایش صدای خود را بلند کنند، و هم روستاهایی که اهالی قیدار در آنها ساکنند. ساکنان سِلاع بانگ شادی سر دهند، و از فراز کوهها فریاد برآورند. خداوند را جلال دهند، و او را از سواحل دوردست ستایش کنند. خداوند مانند جنگاوری بیرون می‌آید، و همچون مرد جنگی غیرت خویش را برمی‌انگیزاند؛ فریاد برکشیده، غریو نبرد سر می‌دهد و بر دشمنان خویش چیرگی می‌یابد. «دیرزمانی است که لب فرو بسته‌ام؛ خاموش مانده‌ام و خودداری کرده‌ام؛ اما حال چون زنی در حالِ زا فریاد خواهم کرد، و نَفَس‌زنان آه خواهم کشید. کوهها و تپه‌ها را خراب خواهم کرد، و گیاها‌نشان را خشک خواهم ساخت. نهرها را به ساحل شنی بدل خواهم کرد، و برکه‌ها را خشک خواهم نمود. نابینایان را به راهی که نمی‌دانند رهبری خواهم کرد و در طریقهای ناآشنا هدایت‌خواهم نمود. تاریکی را در برابر ایشان به نور بدل خواهم کرد، ناهمواری‌ها را به زمین هموار. آری، این همه را به جا خواهم آورد، و ایشان را وا نخواهم نهاد». آنان که بر تمثالهای تراشیده توکل دارند و به بتهای ریخته‌شده می‌گویند: «شمایید خدایان ما»! به عقب رانده خواهند شد و به‌غایت شرمسار خواهند گردید. '

مزامیر ۱۴۵

ای خدای من، ای پادشاه، تو را متعال خواهم خواند، و نامت را متبارک خواهم گفت، تا ابدالآباد. تو را هر روزه متبارک خواهم خواند، و نامت را ستایش خواهم کرد، تا ابدالآباد. خداوند بزرگ است و شایان ستایش بسیار؛ عظمت او را کاوش نتوان کرد. نسلی به نسل دیگر وصف اعمال تو را خواهند گفت، و دلاوریهای تو را بیان خواهند کرد. من در شوکتِ پرجلالِ کبریایی تو تأمل خواهم کرد، و در کارهای شگفت‌انگیز تو. آنان از قدرت اعمال مَهیب تو سخن خواهند گفت، و من عظمت تو را بیان خواهم کرد. آنان آوازۀ نیکویی بی‌حد تو را منتشر خواهند کرد، و در وصف عدالت تو شادمانه خواهند سرایید. خداوند فیّاض و رحیم است، دیرخشم و آکنده از محبت. خداوند برای همگان نیکوست، و رحمت او بر تمامی کارهای دست اوست. خداوندا، همۀ کارهای دست تو سپاست خواهند گفت، و سرسپردگانت تو را متبارک خواهند خواند. از جلالِ پادشاهی تو سخن خواهند گفت، و دلاوری تو را بیان خواهند کرد، تا بنی‌آدم را از دلاوریهای تو آگاه سازند، و از شوکت پرجلال پادشاهی تو. پادشاهی تو پادشاهی‌جاودان است، و سلطنت تو نسل اندر نسل. [خداوند امین است نسبت به همۀ وعده‌های خود، و پر از محبت، نسبت به همۀ کارهای دست خویش.] خداوند دست همۀ کسانی را که در حال افتادن هستند، می‌گیرد، و همۀ خم‌شدگان را بر پا می‌دارد. چشمان همگان به انتظار توست، و تو روزیِ‌شان را در وقتش می‌رسانی. دست خود را می‌گشایی، و آرزوی هر موجود زنده را برمی‌آوری. خداوند عادل است در همۀ راههای خود، و پر از محبت، در همۀ کارهای خویش. خداوند نزدیک است به همۀ آنان که او را می‌خوانند؛ به آنان که او را صادقانه می‌خوانند. او آرزوی ترسندگان خود را برمی‌آورد؛ و فریاد کمکشان را شنیده، نجاتشان می‌بخشد. خداوند همۀ دوستداران خود را نگاه می‌دارد، اما شریران را به تمامی هلاک خواهد کرد. دهان من در ستایش خداوند سخن خواهد گفت. باشد که تمامی آفریدگان نام قدوس او را متبارک خوانند، تا ابدالآباد!'

مکاشفه ۱۸

پس از آن، فرشته‌ای دیگر دیدم که از آسمان فرود می‌آمد. و او اقتداری عظیم داشت و زمین از جلال او نورانی شد. به صدایی سخت پرصلابت فریاد برآورد که: «سقوط کرد! بابِل بزرگ سقوط کرد! بابِل اینک به مسکن دیوان بدل شده است و به قرارگاه هر روح ناپاکی، و به جولانگاه هر پرندۀ ناپاک و نفرت‌انگیزی. زیرا که از شراب عقل‌سوزِ زنای او قومها همه نوشیدند. و شاهان زمین با او زنا کردند، و تاجران زمین از کثرت تجمّلات او دولتمند شدند.» آنگاه صدایی دیگر از آسمان شنیدم که گفت: «ای قوم من، از این شهر بیرون آیید، مبادا شریک گناهان او شوید، مبادا سهمی از بلاهای او به شما رسد، زیرا که گناهان او اینک تا به فلک رسیده، و خدا جنایات او را به یاد آورده است. همان را که او داده به او پس دهید؛ مزد هرآنچه کرده، دوچندان بپردازید. از جام خودش معجونِ مضاعف به او بنوشانید. به او همان اندازه عذاب و اندوه دهید که او جلال و شکوه به خود می‌داد. زیرا که در دل به خود می‌بالد که، ”من چنان می‌نشینم که ملکه‌ای می‌نشیند. بیوه نیستم و هرگز به ماتم نخواهم نشست.“ از این روست که بلاهایش یک روزه بر او نازل خواهد شد، بلای مرگ و ماتم و قحطی. و در آتش خواهد سوخت. زیرا که قدیر است آن خداوندْ خدایی که او را کیفر می‌دهد.» و چون شاهان زمین که با او زنا کردند و شریک تجمّل او شدند، دود سوختن او را ببینند، بر او خواهند گریست و به سوگ او خواهند نشست. از ترسِ عذابی که او می‌کشد دورادور خواهند ایستاد و ناله سر خواهند داد که: «دریغ، دریغ! ای شهر بزرگ، ای بابِل، ای شهر پرقدرت! چه شد که یک ساعته نابود شدی!» و بازرگانان زمین بر او خواهند گریست و به سوگ او خواهند نشست، زیرا که دیگر کسی کالای آنان را نمی‌خرد، نه طلا و نقره و جواهرات و مروارید آنان را؛ نه پارچه‌های نفیس و ابریشم و ارغوان و سرخ آنان را؛ نه انواع چوبهای معطر و ظرفهای عاج و ظرفهای چوبینِ گرانبها و مس و آهن و مرمرِ آنان را؛ نه دارچین و ادویه و بخورِ خوشبو و مُر و کندر آنان را؛ نه شراب و روغن زیتون و آرد مرغوب و گندم آنان را؛ نه حیوانات اهلی و گوسفندان و اسبان و ارابه‌های آنان را؛ و نه بدنها و نفوس آدمیان را. هم‌آنان خواهند گفت: «آن میوه که جانت تمنایش را داشت، از تو درگذشته. دولت و شوکت تو همه بر باد رفته است، و هرگز باز ‌نخواهد گشت.» و تاجرانِ این چیزها که از او دولتمند می‌شدند، از ترس عذابی که او می‌کشد، دورادور خواهند ایستاد و زاری خواهند کرد و ماتم خواهند گرفت و خواهند گفت: «دریغ، دریغ! ای شهر بزرگ، پوشیده در پارچه‌های نفیس ارغوان و سرخ، رخشنده در برق طلا و جواهر و مروارید! یک ساعته ثروت سرشار تو تباهی گرفته است.» و هر ناخدای کشتی و هر آن کسان که با کشتی سفر می‌کنند، چه دریانوردان و چه کسانی که از راه دریا معاش می‌کنند، دورادور خواهند ایستاد. و چون دود آتشی را می‌بینند که او را می‌سوزاند، فریاد سر می‌دهند که: «هرگز آیا شهری چون این شهرِ بزرگ در جهان بوده است؟» و خاک بر سر می‌کنند و گریان و ماتمزده فریاد برمی‌آورند که: «دریغ، دریغ! ای شهر بزرگ، شهری که همۀ کشتی‌داران، از دولت او ثروت اندوختند، اینک یک ساعته ویران شده است! ای آسمان بر او شادی کن! شادی کنید ای مقدسین و رسولان و انبیا! زیرا خدا دادِ شما را از او ستانده است.» آنگاه فرشته‌ای نیرومند، پاره‌سنگی همچندِ آسیابْ‌سنگی بزرگی برگرفت و به دریا افکند و گفت: «این‌گونه سخت و بی‌امان فرو افکنده خواهد شد، بابِل، آن شهر بزرگ، تا دیگر نشانی از او هرگز یافت نشود. دیگر نه نوای چنگ‌نوازان و مطربان هرگز از تو به گوش خواهد رسید، و نه نوای نی‌زنان و شیپورنوازان. دیگر هیچ صنعتگری از هیچ صنفی در تو هرگز یافت نخواهد شد. و دیگر صدای هیچ آسیایی در تو هرگز شنیده نخواهد شد؛ دیگر نور هیچ چراغی در تو هرگز نخواهد تابید؛ دیگر صدای هیچ عروس و هیچ دامادی در تو به گوش نخواهد رسید. تاجران تو مردان بزرگ زمین بودند و به افسون جادوی تو قومها همه گمراه شدند. در او، خون انبیا و مقدسین باز یافته شد، و خون همۀ کسان که بر پهنۀ زمین کشته شدند.»'

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.