شهر باستانیِ بابِل در عراق امروزی واقع است، حدوداً ۸۰ کیلومتر در جنوب بغداد. با نهایت تعجب، میبینیم که حفاریهای باستانشناختیِ اندکی در آنجا صورت گرفته است. بابل روزگاری یکی از پرجمعیتترین شهرهای جهان باستان بود و در سدههای هفتم و ششم پیش از میلاد، شاید بالغ بر ۰۰۰ر۲۰۰ سکنه داشت. جمعیت آن از طریق رسم کوچ دادن مردمان از سرزمینهای تصرفشده به این پایتخت افزایش مییافت. این رسم وسیلهای بود برای استحکام بخشیدن به قدرت آن.
برای قوم اسرائیل، تبعید به بابِل یک ضربۀ روانیِ گرانی بود. ایشان سوگواری کرده، میگفتند: «کنار نهرهای بابِل، آنجا نشستیم و گریستیم، چون صَهیون را به یاد آوردیم.» (مزمور ۱۳۷:۱).
اشعیا سقوط بابِل را در رویا دید. شاید تصور کنید که او از این امر شادی کرد، اما برعکس، میگفت: «کمرم از درد آکنده است… ذهن من مغشوش گشته و از ترس به خود میلرزم.». بههنگام ویرانی بابِل، شهری که بر اسرائیل ستم میراند، شادیای رخ نداد. سقوط بابِل آشکار میسازد که ملتهایی که از قدرت خود استفادۀ نادرستی بهعمل میآورند، چگونه سرانجام به سوی ویرانی سوق داده میشوند. این نشانهای است از دنیایی که تحت داوری قرار میگیرد.
شاید جای تعجب نباشد که صدام حسین کوشید بابِل کهن را بازسازی کند و خود را «پسر نبوکدنَصَر» بخواند، همان پادشاه بابل در دورۀ اسارت یهودیان. در این عصر، سرزمین باستانی بابل بار دیگر شاهد ویرانی خود بوده است. اما مَثَل اشعیا کماکان صدق میکند. سقوط عراق در قرن بیست و یکم هیچ پیروزمندی نداشته است. سخنان اندوهبار اشعیا در عصر ما نیز طنینافکن است.
دعای امروز
ای خدای پدر،
مدد فرما تا دعوت مسیح را بشنویم، دعوت آن پادشاه را،
و در خدمتش او را پیروی کنیم،
هماو که پادشاهیاش را انتهایی نخواهد بود؛
زیرا او با تو و با روحالقدس سلطنت میکند،
یک خدا و یک جلال.
مطالعهٔ کتاب مقدس
اشعیا ۲۱:۱-۱۲
این پیامی است برای بابل: بلایی مثل گردباد تند از آن سوی صحرا از سرزمینی مخوف خواهد آمد. من در رؤیا صحنههای ظالمانهای دیدهام. رؤیای خیانت و ویرانی دیدهام. ای ارتش عیلام حمله کنید، ای قشون مادها، شهرها را محاصره کنید. خداوند به ظلم و ستم بابل خاتمه خواهد داد. چیزی که من در رؤیا دیدم و شنیدم، مرا به وحشت انداخته و دردی مثل درد زنِ در حال زایمان، تمام وجودم را پر کرده است. سرگیجه گرفتهام و از ترس بر خود میلرزم. در انتظار غروب آفتاب بودم ولی آن هم برای من چیزی جز وحشت به همراه نیاورد. در رؤیا، ضیافتی را آماده دیدم. فرشهایی برای نشستن میهمانان پهن بود. همه میخورند و مینوشند. ناگهان فرمانی شنیده میشود: «افسران! سپرهای خود را آماده سازید!» آنگاه خداوند به من گفت: «برو یک نگهبان بگمار و به او بگو از هر آنچه میبیند، گزارش دهد. او باید با دقّت نگاه کند و ببیند که آیا مردان سوار بر اسب هستند؟ آیا در ستون دو نفره حرکت میکنند و یا مردان سوار بر الاغ یا شتر هستند؟» نگهبان فریاد میزند و میگوید: «آقایم، من در محل نگهبانی خود شب و روز مراقب بودهام.» ناگهان نگهبان خبر میدهد: «آنها آمدهاند! مردان سوار بر اسب در ستون دو، بابل سقوط کرد! تمام بُتهایی که میپرستید، خُرد شده و به اطراف زمین ریختهاند.» ای قوم من، ای اسرائیل، که مثل خرمن گندم کوبیده شدهای اکنون به تو خبر خوشی میدهم که من از خداوند متعال -خدای اسرائیل- شنیدهام! این پیامی است برای اَدوم: کسی از اَدوم مرا صدا میزند: «ای دیدهبان، شب کی به پایان میرسد؟ به من بگو آیا شب بزودی تمام میشود؟» در پاسخ میگویم: «صبح میآید، ولی دوباره شب خواهد شد. اگر باز هم سؤالی داری، بازگرد و بپرس.» '
مزمورهای ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۲۷
آنهایی که بر خداوند توکّل دارند، مانند کوه صهیون هستند که هیچگاه نمیلرزند و از جای خود تکان نمیخورند. همانطور که کوهها، شهر اورشلیم را احاطه کردهاند، خداوند هم قوم خود را همیشه در پناه خود میگیرد. شریران همیشه در سرزمین نیکوکاران حکومت نخواهند کرد. وگرنه، نیکوکاران نیز ممکن است دست به شرارت بزنند. خداوندا، با مردم نیک که احکام تو را بجا میآورند، مهربان باش. امّا شریران را با کسانیکه از راه تو پیروی نمیکنند، مجازات کن. صلح و سلامتی بر اسرائیل باد!'
'وقتی خداوند ما را دوباره به اورشلیم آورد، فکر کردیم که خواب میبینیم. چقدر خندیدیم و از خوشی سرود خواندیم. ملل دیگر دربارهٔ ما میگفتند: «خداوند برای ایشان کارهای عجیبی انجام داده است.» در واقع خداوند کارهای عجیبی برای ما کرده است و ما خوشحالیم. خداوندا، سعادت را به ما بازگردان، همچنانکه باران رودخانههای خشک را دوباره پُر آب میسازد. آنانی که با اشکها میکارند، با شادمانی درو خواهند نمود! کسانیکه با گریه برای بذر افشانی بیرون میروند، محصول خود را با نوای شادمانی باز خواهند آورد!'
'اگر خداوند خانه را بنا نکند، زحمت بنّایان بیفایده است. هرگاه خداوند از شهر نگهبانی نکند، مراقبت نگهبانان بیهوده است. فایدهای ندارد که از صبح زود تا شام برای به دست آوردن خوراک خود، اینهمه زحمت بکشید زیرا خداوند هنگامیکه محبوبان او در خواب هستند، روزیِ آنها را آماده میکند. فرزندان، میراثی از جانب خداوند هستند و برکتی که خداوند به انسان عطا میکند. شخصی که در جوانی صاحب پسر میشود، فرزندانش مانند تیرهای تیز در دست سرباز هستند. خوشا به حال کسیکه در ترکش خود از این تیرها فراوان دارد. آن شخص در دادگاه، هنگام مقابله با دشمن، هرگز شکست نخواهد خورد.'
متی ۱۰:۳۴ تا ۱۱:۱
«گمان نکنید که آمدهام تا صلح به زمین بیاورم، نیامدهام که صلح بیاورم بلکه شمشیر. من آمدهام تا در میان پسر و پدر، دختر و مادر، عروس و مادر شوهر اختلاف بیندازم. دشمنان شخص، اعضای خانوادهٔ خود او خواهند بود. «هرکه پدر یا مادر خود را بیشتر از من دوست داشته باشد، لایق من نیست و هر کسی دختر یا پسر خود را بیش از من دوست بدارد، لایق من نمیباشد. هرکه صلیب خود را برندارد و به دنبال من نیاید، لایق من نیست. هرکس فقط در فکر زندگی خود باشد، آن را از دست خواهد داد؛ ولی کسیکه بهخاطر من زندگی خود را از دست بدهد، زندگی او در امان خواهد بود. «هرکه شما را بپذیرد، مرا پذیرفته و هرکه مرا بپذیرد فرستندهٔ مرا پذیرفته است. هرکس نبی را بهخاطر اینکه نبی است بپذیرد، اجر یک نبی را به دست خواهد آورد و هرکس شخص نیکوکاری را بهخاطر اینکه نیکوکار است بپذیرد، اجر یک نیکوکار را خواهد یافت. یقین بدانید که هرگاه کسی به یکی از کوچکترین پیروان من، به خاطر اینکه پیرو من است، حتّی یک جُرعه آب سرد بدهد، به هیچ وجه بیاجر نخواهد ماند.»''عیسی این دستورات را به دوازده شاگرد خود داد و آنجا را ترک کرد تا در شهرهای مجاور تعلیم دهد و موعظه نماید. '