نان روزانه

کلام امروز: رومیان ۸:‏۶‏-۱۱ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۳۰حزقیال ۳۷:‏۱‏-۱۴یوحنا ۱۱:‏۱‏-۴۵

ایام روزه

پنجمین یکشنبهٔ ایام روزه

روح و جسم (نَفْس) در جای‌جای نامه‌های پولس دیده می‌شود. هر جا که حاضر می‌شوند، جایگزین خیر و شر به‌شمار می‌آیند. زندگی طبق جسم (نَفْس)، یعنی زندگی خودخواهانه و در نافرمانی خدا و زندگی به‌واسطهٔ روح، یعنی زندگی همسو با خدا و به‌خاطر او. این امر باعث نمی‌شود که جسم/بدن به‌خودی‌خود شر باشد. تنها وقتی چنین است که به اشتباه هدف نهایی فرض شود. پولس در هیچ جای دیگر عهدجدید تسلیم حملهٔ بدعت ناستیکی و تعلیم غلط آن درمورد شر بودنِ بدن و امور مادی نشده است. همان‌گونه که مسیح نشان داد، زندگی جسمانی می‌تواند در مسیر خدا باشد. همین امر باعث می‌شود که در اصطلاحات پولس «روحانی» خوانده شود. کمی بعد در همین فصل، پولس ما را ترغیب می‌کند که در پی رهایی بدن‌مان باشیم، نه ویران‌کردن آن (آیهٔ ۲۳). به همین دلیل، امور «جسمانی» هم اگر متکی بر خدا باشند، امور روحانی‌اند. (در ۲قرنتیان ۷:‏۱ پولس می‌نویسد که روح نیز به اندازهٔ جسم می‌تواند «ناپاک» باشد.)
پولس به اصرار مخاطبان را ترغیب می‌کند که به امور جسمانی نیندیشند، بلکه به امور روحانی فکر کنند. این حکمِ بی‌اعتنایی به جسم/بدن و خون نیست، بلکه برعکس، حکمِ «روحانی» دیدن آن به‌عنوان حامل روح، از دیدگاه خداست. نه تنها حکم نمی‌کند که به جسم/بدن بی‌اعتنایی کنیم، بلکه ما را ترغیب می‌کند تا عملاً خدا را پیروی کنیم: او از طریق روح، جسم و خون شد تا به یاری جسم و خون آید.

مطالعهٔ کتاب مقدس

رومیان ۸:‏۶‏-۱۱

طرز فکر انسانِ نفسانی، مرگ است، امّا طرز فکری که در حاکمیتِ روح قرار دارد، حیات و سلامتی است. زیرا طرز فکر انسانِ نفسانی با خدا دشمنی می‌ورزد، چرا که از شریعت خدا فرمان نمی‌برد و نمی‌تواند هم ببرد، و کسانی که در حاکمیتِ نَفْس هستند، نمی‌توانند خدا را خشنود سازند. امّا شما نه در حاکمیتِ نَفْس، بلکه در حاکمیتِ روح قرار دارید، البته اگر روح خدا در شما ساکن باشد. و اگر کسی روحِ مسیح را نداشته باشد، او از آنِ مسیح نیست. امّا اگر مسیح در شماست، هرچند بدن شما به علت گناه مرده است، امّا چون پارسا شمرده شده‌اید، روح برای شما حیات است. و اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد، او که مسیح را از مردگان برخیزانید، حتی به بدنهای فانی شما نیز حیات خواهد بخشید. او این را به واسطۀ روح خود انجام خواهد داد که در شما ساکن است.

مزمور ۱۳۰

خداوندا، از ژرفاها نزد تو فریاد برمی‌آورم؛ خداوندا، آوازم را بشنو! گوشهایت به فریاد التماس من توجه کند! خداوندا، اگر گناهان را منظور داری کیست، ای خداوند، که بتواند در حضورت بایستد؟ اما آمرزش نزد توست، تا ترس تو در دلها باشد. منتظر خداوندم، جان من در انتظار است، و امیدم بر کلام اوست! جان من برای خداوند انتظار می‌کشد؛ بیش از انتظار کشیدن نگهبانان برای صبح، آری، بیش از انتظار کشیدن نگهبانان برای صبح. ای اسرائیل، بر خداوند امید دار، زیرا که محبت نزد خداوند است و نزد اوست نجات فراوان. او خود، اسرائیل را فدیه خواهد کرد، از تمامی گناهانش!

حزقیال ۳۷:‏۱‏-۱۴

دست خداوند بر من فرود آمده، مرا در روحِ خداوند بیرون برد و در وسط یک وادی گذاشت که پر از استخوان بود. و مرا به هر سو در میان استخوانها گردانید و اینک شمار آنها بر زمینِ وادی بی‌نهایت زیاد بود و بسیار خشک بودند. مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا ممکن است این استخوانها زنده شوند؟» پاسخ دادم: «ای خداوندگارْ یهوه، تو خود می‌دانی!» خداوندگارْ یهوه به این استخوانها چنین می‌گوید: اینک من روح به شما در خواهم آورد و زنده خواهید شد. آنگاه مرا گفت: «بر این استخوانها نبوّت کرده، به ایشان بگو: ای استخوانهای خشک، کلام خداوند را بشنوید. و رگ و پی بر شما نهاده، گوشت بر شما خواهم آورد و شما را به پوست خواهم پوشانید؛ و روح در شما خواهم نهاد و زنده خواهید شد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.» پس من به گونه‌ای که فرمان یافتم، نبوّت کردم و چون نبوّت می‌کردم، صدایی شنیده شد و به‌ناگاه جُنب و جوشی واقع گردید و استخوانها به یکدیگر پیوستند، استخوانی به استخوان خود. و چون نگریستم، اینک رگ و پی بر آنها بود و گوشت بر آنها برآمده بود و پوستْ رویشان را پوشانیده بود، اما روحی در آنها نبود. پس مرا گفت: «ای پسر انسان، بر روح نبوّت کن! نبوّت کرده، روح را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: ای روح، از بادهای چهارگانه بیا و بر این کُشتگان بِدَم تا زنده شوند.» پس چنانکه مرا امر فرموده بود، نبوّت کردم. و روح به آنها درآمده، زنده شدند، و بر پای خود ایستاده، لشکری بی‌نهایت عظیم گردیدند. آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، این استخوانها، تمامیِ خاندان اسرائیلند. اینک ایشان می‌گویند: ”استخوانهای ما خشکیده و امیدمان از دست رفته، و منقطع شده‌ایم!“ بنابراین نبوّت کرده، بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: ای قوم من! اینک من قبرهای شما را گشوده، شما را بیرون خواهم آورد، و شما را به سرزمین اسرائیل در خواهم آورد. و ای قوم من، چون قبرهایتان را بگشایم و شما را از آنها به در آورم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. من روح خود را در شما خواهم نهاد تا زنده شوید و شما را در سرزمین خودتان قرار خواهم داد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه سخن گفته‌ام و آن را به عمل آورده‌ام؛ این است فرمودۀ خداوند.»

یوحنا ۱۱:‏۱‏-۴۵

مردی ایلعازَر نام بیمار بود. او از مردمان بِیت‌عَنْیا، دهکدۀ مریم و خواهرش مارتا بود. مریم همان زنی بود که خداوند را با عطر تدهین کرد و با گیسوانش پاهای او را خشک نمود. اینک برادرش ایلعازَر بیمار شده بود. پس خواهرانِ ایلعازَر برای عیسی پیغام فرستاده، گفتند: «سرور ما، دوست عزیزت بیمار است.» عیسی چون این خبر را شنید، گفت: «این بیماری به مرگ ختم نمی‌شود، بلکه برای تجلیل خداست، تا پسر خدا به واسطۀ آن جلال یابد.» عیسی، مارتا و خواهرش و ایلعازَر را دوست می‌داشت. پس چون شنید که ایلعازَر بیمار است، دو روز دیگر در جایی که بود، ماند. سپس به شاگردان خود گفت: «بیایید باز به یهودیه برویم.» شاگردانش گفتند: «استاد، دیری نمی‌گذرد که یهودیان می‌خواستند سنگسارت کنند، و تو باز می‌خواهی بدان‌جا بروی؟» عیسی پاسخ داد: «مگر روز، دوازده ساعت نیست؟ آن که در روز راه رود، نمی‌لغزد، زیرا نور این جهان را می‌بیند. پس از این سخنان بدانها گفت: «دوست ما ایلعازَر خفته است، امّا می‌روم تا بیدارش کنم.» امّا آن که در شب راه رود، خواهد لغزید، زیرا نوری ندارد.» پس شاگردان به او گفتند: «سرور ما، اگر خفته است، بهبود خواهد یافت.» امّا عیسی از مرگ او سخن می‌گفت، حال آنکه شاگردان گمان می‌کردند به خواب او اشاره می‌کند. آنگاه عیسی آشکارا به آنان گفت: «ایلعازَر مرده است. و به‌خاطر شما شادمانم که آنجا نبودم، تا ایمان آورید. امّا اکنون نزد او برویم.» پس توما، که به دوقلو ملقّب بود، به شاگردان دیگر گفت: «بیایید ما نیز برویم تا با او بمیریم.» چون عیسی بدان‌جا رسید، دریافت چهار روز است که ایلعازَر را در قبر نهاده‌اند. بِیت‌عَنْیا پانزده پرتابِ تیر با اورشلیم فاصله داشت. پس چون مارتا شنید که عیسی بدان‌جا می‌آید به استقبالش رفت، امّا مریم در خانه ماند. یهودیانِ بسیار نزد مریم و مارتا آمده بودند تا آنان را در مرگ برادرشان تسلی دهند. مارتا به عیسی گفت: «سرورم، اگر اینجا بودی برادرم نمی‌مرد. عیسی به او گفت: «برادرت بر خواهد خاست.» امّا می‌دانم که هم‌اکنون نیز هر چه از خدا بخواهی، به تو خواهد داد.» مارتا به او گفت: «می‌دانم که در روز قیامت بر خواهد خاست.» عیسی گفت: «قیامت و حیات مَنَم. آن که به من ایمان آوَرَد، حتی اگر بمیرد، زنده خواهد شد. و هر که زنده است و به من ایمان دارد، به‌یقین تا به ابد نخواهد مرد؛ آیا این را باور می‌کنی؟» مارتا گفت: «آری، سرورم، من ایمان آورده‌ام که تویی مسیح، پسر خدا، همان که باید به جهان می‌آمد.» این را گفت و رفت و خواهر خود مریم را فرا خوانده، در خلوت به او گفت: «استاد اینجاست و تو را می‌خواند.» عیسی هنوز وارد دهکده نشده بود، بلکه همان‌جا بود که مارتا به دیدارش رفته بود. مریم چون این را شنید، بی‌درنگ برخاست و نزد او شتافت. یهودیانی که با مریم در خانه بودند و او را تسلی می‌دادند، چون دیدند مریم با شتاب برخاست و بیرون رفت، از پی او روانه شدند. گمان می‌کردند بر سر قبر می‌رود تا در آنجا زاری کند. چون مریم به آنجا که عیسی بود رسید و او را دید، به پاهای او افتاد و گفت: «سرورم، اگر اینجا بودی برادرم نمی‌مرد.» چون عیسی زاری مریم و یهودیانِ همراه او را دید، در روح برآشفت و سخت منقلب گشت. اشک از چشمان عیسی سرازیر شد. پرسید: «او را کجا گذاشته‌اید؟» گفتند: «سرور ما، بیا و ببین.» پس یهودیان گفتند: «بنگرید چقدر او را دوست می‌داشت!» امّا بعضی گفتند: «آیا کسی که چشمان آن مردِ کور را گشود، نمی‌توانست مانع از مرگ ایلعازَر شود؟» سپس عیسی، باز در حالی که برآشفته بود، بر سر قبر آمد. قبر، غاری بود که بر دهانه‌اش سنگی نهاده بودند. فرمود: «سنگ را بردارید.» مارتا خواهرِ متوفا گفت: «سرورم، اکنون دیگر بوی ناخوش می‌دهد، زیرا چهار روز گذشته است.» عیسی به او گفت: «مگر تو را نگفتم که اگر ایمان آوری، جلال خدا را خواهی دید؟» پس سنگ را برداشتند. آنگاه عیسی به بالا نگریست و گفت: «پدر، تو را شکر می‌گویم که مرا شنیدی. من می‌دانستم که همیشه مرا می‌شنوی. امّا این را به‌خاطر کسانی گفتم که در اینجا حاضرند، تا ایمان آورند که تو مرا فرستاده‌ای.» این را گفت و سپس به بانگ بلند ندا در‌داد: «ایلعازَر، بیرون بیا!» پس آن مرده، دست و پا در کفن بسته و دستمالی گِرد صورت پیچیده، بیرون آمد. عیسی به ایشان گفت: «او را باز کنید و بگذارید برود.» پس بسیاری از یهودیان که به دیدار مریم آمده و کار عیسی را دیده بودند، به او ایمان آوردند.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.