در یهودیت مدرن، جشن بهاری پوریم، همراه است با سرزندگی و شوخطبعی زیبا. غالباً آن را با «سهشنبهسوران» (روز جشن پیش از چلهٔ روزه و توبه/م.)، بهلحاظ جنبوجوش و فضای کارناوالی آن، مقایسه میکنند. کودکان و بزرگسالان لباسهای زیبا میپوشند و نقش ملکه استر، عمو مردخای، یا هامان خبیث را بهصورت نمایش بازی میکنند. افراد به یکدیگر هدیه میدهند و از امور خیر حمایت میکنند؛ و بعد از روزهای آغازین (روزهٔ استر، استر ۴:۱۶)، جشن و سرور در پی میآید.در کانون جشن، قرائت کتاب استر («مِگیلّا») قرار دارد که بهطور خاص همراه است با مشارکت حضار به شکلی ناهنجار، به صورت فریادها، هوکردنها و جرینگجرینگ کردنها، هر بار که نام هامان خبیث ذکر میشود.
گرچه دانشمندان ممکن است صحّت و درستی تاریخی داستان استر را مورد سؤال قرار دهند، اما در خصوص اهمیت تاریخی این ماجرا در تثبیت هویت این قوم، تردیدی نیست، اهمیتی که در هر جشن پوریم از نو فروزان میگردد. وارثان این سنت کهن، در «هر طایفه، در هر ولایت و شهر»، از هیچ تلاشی برای تکرار این نمایش فروگذاری نمیکنند، نمایشی که در آن، «اندوه ایشان به شادی و ماتمشان به جشن بدل گردید».
یکی از مهمترین عملکردهای مذهب همانا متحد ساختن جوامع، از طریق رسوم پرشکوه و یادآوریهای شادمانه است. اینچنین است که ما عمیقترین هویت خود را از نو تثبیت میکنیم، و خود را برای زندگی و روزگار خود، به مشیّت آن وجود رفیع و قدّوس و مراقبت او، بار دیگر تقدیم میکنیم، هماو که- دستکم در کتاب استر- «نامبُردهنشدهٔ عظیم» باقی میماند.
دعای امروز
ای خدای خالق،
تو جمیع ما را بهصورت خودت سرشتی:
باشد که تو را در هرآنچه میبینیم، تشخیص دهیم،
و تو را در هرآنچه انجام میدهیم، خدمت کنیم؛
بهواسطهٔ عیسای مسیح، خداوندگار ما.
مطالعهٔ کتاب مقدس
استر ۹:۲۰-۲۸
هر طایفه در هر ولایت و شهر میبایست این روزها را نسل اندر نسل به یاد آورَد و نگاه بدارد. این روزهای پوریم هرگز نمیبایست از میان یهودیان منسوخ شود و یا برگزاری آنها در میان نسل ایشان متوقف گردد. یهودیان عهد کردند که ایشان و نسلهای پس از ایشان، و نیز تمام کسانی که بدیشان بپیوندند، این دو روز را هر ساله بی هیچ کم و کاست در وقت مقرر، همانگونه که نوشته شده بود، نگاه بدارند. به همین جهت، این روزها را از روی کلمۀ پور، پوریم نام نهادند. بنابراین، به سبب هرآنچه در این نامه نوشته شد و هرآنچه خود دیدند و بر ایشان گذشت، اما چون این موضوع به حضور پادشاه رسید، حکمی کتبی صادر کرد مبنی بر اینکه تدبیر شومی که هامان برای یهودیان اندیشیده بود، بر سر خودش برگردانده شود، و او و پسرانش بر دار شوند. پس یهودیان آنچه را که خود به انجامش آغاز کرده بودند و آنچه را که مُردِخای به ایشان نوشته بود، پذیرفتند. زیرا هامان پسر هَمِداتایِ اَجاجی، دشمن تمامی یهود، برای یهودیان دسیسه کرده بود تا ایشان را نابود کند، و به جهت کشتن و از بین بردن ایشان، پور یعنی قرعه افکنده بود. زیرا در آن روزها یهودیان از دشمنان خویش آرامی یافتند و در آن ماه اندوه ایشان به شادی و ماتمشان به جشن بدل گردید؛ از این رو، میبایست آن روزها را همچون روزهای جشن و شادی نگاه بدارند و هدایا برای یکدیگر و بخششها برای نیازمندان بفرستند. مُردِخای این چیزها را نوشت و به تمامی یهودیانی که در سرتاسر ولایتهای خشایارشای پادشاه بودند، از نزدیک و دور، نامهها فرستاد تا مقرر دارد که ایشان همهساله روزهای چهاردهم و پانزدهم ماه اَذار را عید نگاه دارند.
مزمور ۱۴۷
هَلِلویاه! ای جان من، خداوند را ستایش کن! تا زندهام خداوند را ستایش خواهم کرد؛ تا وجود دارم برای خدای خود سرود ستایش خواهم خواند. بر امیران توکل مکنید، بر آدمیزاد، که نزد او نجاتی نیست. چون روح او بیرون میرود، او به خاک برمیگردد، و در همان روز تدبیرهایش نابود میشود. خوشا به حال آن که خدای یعقوب یاور اوست، که امیدش بر یهوه خدای اوست؛ بر صانع آسمان و زمین، و دریا و هر چه در آن است، بر او که امانت را تا به ابد نگاه میدارد؛ که مظلومان را دادرسی میکند، و گرسنگان را خوراک میدهد. خداوند زندانیان را آزاد میسازد، خداوند چشمان کوران را میگشاید؛ خداوند خمشدگان را برمیافرازد، خداوند پارسایان را دوست میدارد. خداوند بر غریبان دیدبانی میکند، و حامی یتیمان و بیوهزنان است؛ اما راههای شریران را بیفرجام میگذارد. خداوند جاودانه پادشاهی میکند، خدای تو، ای صَهیون، در همۀ اعصار. هللویاه!
دوم قرنتیان، فصل ۱۰
من، پولس، که در حضور شما ’زبونم‘ امّا به دور از شما ’جسور‘، با حلم و نرمش مسیح از شما استدعا دارم و التماس میکنم که به هنگام آمدنم نزد شما ناگزیر نباشم با کسانی که میپندارند ما با میزانهای این دنیا زندگی میکنیم، با جسارت بسیار عمل کنم. زیرا هرچند در این دنیا به سر میبریم، امّا به روش دنیوی نمیجنگیم. چرا که اسلحۀ جنگ ما دنیوی نیست، بلکه به نیروی الهی قادر به انهدام دژهاست. ما استدلالها و هر ادعای تکبّرآمیز را که در برابر شناخت خدا قد علم کند ویران میکنیم و هر اندیشهای را به اطاعت از مسیح اسیر میسازیم. و در حالِ آمادهباش هستیم، تا وقتی اطاعت خودِ شما کامل شود، هر نااطاعتی را به مجازات رسانیم. شما تنها به ظواهر مینگرید. اگر کسی اطمینان دارد از آنِ مسیح است، باید در نظر داشته باشد که ما نیز به همان اندازه از آنِ مسیحیم. زیرا سرافکنده نخواهم شد حتی اگر اندکی بیش از اندازه به اقتداری فخر کنم که خداوند نه برای ویرانی بلکه برای بنای شما به ما داده است. نمیخواهم به نظر آید که میکوشم با نامههای خود شما را بترسانم، زیرا بعضی میگویند: «نامههای او وزین و قوی است، امّا حضورش ضعیف و بیانش رقّتانگیز.» آنان که چنین میگویند باید بدانند که هرآنچه در غیاب خود در نامههامان میگوییم، همان را به هنگام حضور، به عمل خواهیم آورد. ما جرأت نمیکنیم خود را از زمرۀ کسانی بشماریم یا با کسانی قیاس کنیم که خودستایند. چه نابخردانه است که آنان دربارۀ خویشتن با میزانهای خودشان قضاوت میکنند و خود را با خود میسنجند. ولی ما نه بیش از حدِ مجاز، بلکه در حدودی فخر میکنیم که خدا برایمان معین کرده است، حدودی که شما را نیز در بر میگیرد. ما از حدود خود پا فراتر نگذاشتهایم، چنانکه گویی هرگز نزد شما نیامده باشیم. زیرا نخستین کسانی بودیم که انجیل مسیح را به شما رساندیم. ما به آنچه دیگران انجام دادهاند فخر نکرده، از حدود خود تجاوز نمیکنیم. امید ما این است که هر چه ایمان شما بیشتر رشد میکند، دامنۀ فعالیت ما در میان شما نیز گستردهتر شود، تا بتوانیم انجیل را در سرزمینهایی فراسوی شما بشارت دهیم. زیرا نمیخواهیم به کاری فخر کنیم که پیشتر، و آن هم در قلمرو شخصی دیگر انجام شده است. پس «هر که فخر میکند، به خداوند فخر کند.» زیرا نه آن که خودستایی کند پذیرفته میشود، بلکه آن که خدا او را بستاید.