ایام صعود تا پنتیکاست
خانم «دام مری بیرد»، محقق و برنامهساز رسانهای، در کتاب مواجهه با آثار کلاسیک معنای مطالعهٔ آثار کلاسیک را تشریح میکند. او میگوید این کار فقط مکالمه با بقایای باستانشناسانه نیست، بلکه علاوه بر آن، مکالمه با ادبیات و مردم آن دوران و با همهٔ کسانی است که در قرون پس از آن، دوران کلاسیک را بررسی کردهاند.
دربارهٔ مطالعهٔ متون عهدعتیق نیز همین را میتوان گفت. مثلاً امروز ما وارد مکالمهای با میکاه نبی میشویم که حدود ۲۷۰۰ سال پیش میزیست. تفاوت ظریف آن با دیگر متون این است که ما برخی از باورهای الهیاتی مشترک را با یکدیگر در میان میگذاریم. ما خود را بخشی از سنتی زنده میبینیم. به عهدعتیق نگاه میکنیم تا دربارهٔ رابطهای که خدا با قوم برگزیدهاش داشته و دارد، بیاموزیم؛ همان خدایی که ایمان داریم خود را در مسیح بر ما آشکار میکند. به بیانی دیگر، مکالمهٔ ما با میکاه صرفاً دربارهٔ تاریخ یا فرهنگ یا انسانشناسی نیست، بلکه دربارهٔ درک خداست، درکی که بصیرت میکاه تا حدودی آن را شکل داده است.
یکی از آن بصیرتها دربارهٔ معیارهای اخلاقی مورد نیاز برای رهبری است. در بخش آتشینی از این متن، میکاه رهبران سیاسی-مذهبی را به پاسخگویی فرامیخواند و آنان را متهم میکند که به میراثشان خیانت کردهاند. آنان آموزههای اخلاقی و اعمال ضروری ایمان خود را حفظ نکردهاند. آنان از اعتمادی که به ایشان شده است، سوءاستفاده کردهاند و از اینرو، میکاه مدعی است که عدالت خدا دامنگیرشان خواهد شد.
در مکالمه با میکاه میتوانیم بپرسیم عدالت و رحمت چه رابطهای باید داشته باشند.
دعای امروز
ای خداوند برخاسته و صعود کرده!
همچنان که در پیروزی تو شادی میکنیم،
کلیسایت را در زمین از قدرت و شفقت پر ساز،
تا همهٔ کسانی که در گناه رانده شدهاند،
باشد که بخشایش را بیابند و آرامی تو را بشناسند،
برای جلال خدای پدر.
مطالعهٔ کتاب مقدس
میکاه ۳:۱-۸
آنگاه گفتم: ای سران یعقوب، و ای حاکمان خاندان اسرائیل، بشنوید! آیا بر شما نیست که انصاف را به جا آرید؟ ای شما که از نیکویی بیزارید و بدی را دوست میدارید؛ پوست از تن قوم من میکَنید، و گوشت از استخوانهای ایشان. گوشتِ تن قوم مرا میخورید و پوست از تنشان کنده، استخوانهایشان را خرد میکنید؛ آنها را همچون گوشتِ داخل دیگ تکه تکه میکنید، آری، همچون گوشتِ درون پاتیل. پس نزد خداوند فریاد بر خواهند آورد، اما ایشان را اجابت نخواهد کرد، بلکه روی خود را در آن زمان از ایشان خواهد پوشانید زیرا که شرارت ورزیدهاند. خداوند دربارۀ انبیایی که قوم مرا گمراه میکنند چنین میگوید، دربارۀ آنان که چون خوراک فراوان دارند ندای ’صلح و سلامت‘ سر میدهند، اما اگر کسی طعامی در دهانشان نگذارد، به وی اعلام جنگ میکنند. پس برای شما شب خواهد بود، بدون هیچ رؤیایی، و ظلمت خواهد بود، بدون هیچ پیشگویی. آفتاب بر انبیا غروب خواهد کرد و روز بر ایشان تاریک خواهد شد؛ رؤیابینانْ شرمسار خواهند گردید، و پیشگویان، رسوا خواهند گشت. جملگی روی خود را خواهند پوشانید، زیرا پاسخی از جانب خدا نخواهد بود. اما من به روح خداوند از قوّت پر گشتهام، از انصاف و توانایی؛ تا یعقوب را از عِصیانش آگاه سازم، و اسرائیل را از گناهش.
مزامیر ۴۲
چنانکه آهو سراپا مشتاق نهرهای آب است، همچنان، ای خدا، جان من بهشدت مشتاق توست. جان من تشنۀ خداست، تشنۀ خدای زنده، که کی بیایم و به حضور او حاضر شوم. اشکهایم روز و شب خوراک من است، چون تمامی روز مرا گویند: «خدای تو کجاست؟» از دل فغان برمیآورم چون ایامی را یاد میآورم که با جماعت میرفتم، و آنان را به خانۀ خدا رهنمون میشدم، در میان فریادهای شادمانی و شکرگزاریِ جمعیت جشنگیرندگان. ای جان من، چرا افسردهای؟ چرا در اندرونم پریشانی؟ بر خدا امید دار، زیرا که او را باز خواهم ستود؛ او را که رهانندۀ من و خدای من است. جانم در اندرونم افسرده است؛ از این رو تو را یاد خواهم کرد، از سرزمین اردن و بلندیهای حِرمون، و از کوه مِصعار. ژرفا به ژرفا خبر میدهد از خروش آبشارهای تو؛ امواج و سیلابهای تو، جملگی از سرم گذشته است. در روز، خداوند محبتش را عنایت میکند، و در شب، سرودش با من است، دعایی به درگاه خدای حیاتبخشم. به خدا که صخرۀ من است، میگویم: «چرا مرا از یاد بردهای؟ چرا باید از جور دشمن به روز سیاه بنشینم؟» طعنۀ خصم استخوانهایم را خُرد کرده، چراکه تمامی روز مرا گوید: «خدای تو کجاست؟» ای جان من، چرا افسردهای؟ چرا در اندرونم پریشانی؟ بر خدا امید دار، زیرا که او را باز خواهم ستود؛ او را که رهانندۀ من و خدای من است.
مزامیر ۴۳
خدایا، مرا داد بده و به دفاع از حق من در برابر قوم خدانشناس برخیز؛ مرا از چنگ مردمان حیلهگر و ظالم برهان! زیرا تویی خدایی که به او پناه میبرم؛ چرا مرا از خود راندهای؟ چرا باید از جور دشمن به روز سیاه بنشینم؟ نور و حقیقت خود را بفرست تا هدایتم کنند، و مرا به کوه مقدس و مسکن خاص تو بیاورند! آنگاه به مذبح خدا خواهم آمد، نزد خدایی که شادی و سرور من است؛ و تو را، ای خدا، ای خدای من، با بربط خواهم ستود. ای جان من، چرا افسردهای؟ چرا در اندرونم پریشانی؟ بر خدا امید دار، زیرا که او را باز خواهم ستود؛ او را که رهانندۀ من و خدای من است.
افسسیان ۶:۱۰-۲۰
باری، در خداوند، و به پشتوانۀ قدرت مقتدر او، نیرومند باشید. اسلحۀ کامل خدا را بر تن کنید تا بتوانید در برابر حیلههای ابلیس بایستید. زیرا ما را کشتی گرفتن با جسم و خون نیست، بلکه ما علیه قدرتها، علیه ریاستها، علیه خداوندگاران این دنیای تاریک، و علیه فوجهای ارواح شریر در جایهای آسمانی میجنگیم. پس اسلحۀ کامل خدا را بر تن کنید، تا در روز شرّ شما را یارای ایستادگی باشد، و بتوانید پس از انجام همه چیز، بایستید. پس استوار ایستاده، کمربند حقیقت را به میان ببندید و زرۀ پارسایی را بر تن کنید، و کفش آمادگی برای اعلام انجیلِ سلامتی را به پا نمایید. افزون بر این همه، سپر ایمان را برگیرید، تا بتوانید با آن، همۀ تیرهای آتشین آن شریر را خاموش کنید. کلاهخود نجات را بر سر نهید و شمشیر روح را که کلام خداست، به دست گیرید. و در همه وقت، با همه نوع دعا و تمنا، در روح دعا کنید و برای همین بیدار و هوشیار باشید و پیوسته با پایداری برای همۀ مقدسین دعا کنید. برای من نیز دعا کنید، تا هرگاه دهان به سخن میگشایم، کلام به من عطا شود تا راز انجیل را دلیرانه اعلام کنم، که سفیر آنم، هرچند در زنجیر! دعا کنید که آن را با شهامت اعلام کنم، چنانکه شایسته است.