نان روزانه

کلام امروز: مرقس ۱۴:‏۴۳-‏۵۲ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۷۸:‏۱-‏۳۹حزقیال ۱۲:‏۱۷ تا آخر

ماجراها سرعت می‌گیرند. یهودا در همان حال که عیسی سخن می‌گفت، «ناگاه» سررسید. مرقس کلمۀ «بی‌درنگ» و نظایر آن را بسیار به‌کار برده است. کل انجیل امری است فوری و عاجل، و واکنشی فوری را مطالبه می‌کند. با این حال، با وجود تمام این شتابزدگی‌ها، انجیل در اوقاتی که خدا تعیین کرده بود، اتفاق می‌افتاد. هیچ چیز تصادفی یا در اثر غفلت اتفاق نمی‌افتاد. روایات را اهداف خدا به جلو می‌بُرد. این امر زمانی به یاد ما آورده می‌شود که عیسی توضیح داد و فرمود: «کتب مقدس می‌باید تحقق یابد.» حتی خود یهودا هم انجام‌دهندۀ هدف الهی بود، اما این باعث نمی‌شود که تقصیرش موجّه گردد. هیچ گریزی از این واقعیت نیست که او یکی از نشانه‌های ابراز محبت را به شکلی مضحک به‌کار برد تا مسیح را محکوم سازد. یهودا آن «تسلیم‌کننده» بود و به منظور مشخص کردن عیسی، از بوسه استفاده کرد. سپس دیگ جوشان خشونتی که عیسی را احاطه کرده بود، برای لحظه‌ای به نقطۀ انفجار رسید. خودِ عیسی فریب خشونت را نخورد. فقط اشاره فرمود که نیازی به آن نبود.
مرد جوانی که پا به فرار گذاشت، شاخ و برگی واقعاً جالب است. این بخش از ماجرا فقط در انجیل مرقس یافت می‌شود. از یاد نبرید که در این ماجراها هیچ چیز به‌طور تصادفی رخ نمی‌دهد. در اینجا، دو کلمۀ مشخص به‌کار رفته، کلمات «جوان» و «پارچه». این واژه‌های یونانی را یک بار دیگر خواهیم شنید. همین لغات پارچه‌ای را که پیکر پاک مسیح را خواهند پوشانید، توصیف می‌کنند (مرقس ۱۵:‏۴۶)، و نیز مرد جوانی را (که کاملاً ردایی سفید بر تن داشت) اعلان می‌کند که عیسی «برخاسته» است (مرقس ۱۶:‏۵). همانطور که زکریا پیشگویی کرده بود، شاگردان پراکنده شدند. اما آنچه پراکنده شد، بار دیگر گرد آورده خواهد شد، و آنچه گم شده بود، بار دیگر یافت خواهد شد.

دعای امروز

ای خدای فیّاض،
تو ما را به پُری حیات فرا می‌خوانی:
ما را از بی‌ایمانی رهایی ده،
و نگرانیها و اضطراب‌های ما را دور ساز،
به‌واسطۀ محبت رهایی‌بخش عیسای مسیح، خداوندگار ما.

مطالعهٔ کتاب مقدس

مرقس ۱۴:‏۴۳-‏۵۲

عیسی همچنان سخن می‌گفت که ناگاه یهودا، یکی از آن دوازده تن، همراه با گروهی مسلّح به چماق و شمشیر، از سوی سران کاهنان و علمای دین و مشایخ آمدند. تسلیم‌کنندۀ او به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «آن کس را که ببوسم، همان است؛ او را بگیرید و با مراقبت کامل ببرید.» پس چون به آن مکان رسید، بی‌درنگ به عیسی نزدیک شد و گفت: «استاد!» و او را بوسید. آنگاه آن افراد بر سر عیسی ریخته، او را گرفتار کردند. امّا یکی از حاضران شمشیر برکشیده، ضربه‌ای به خدمتکار کاهن اعظم زد و گوش او را برید. عیسی به آنها گفت: «مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به گرفتنم آمده‌اید؟ هر روز در حضور شما در معبد تعلیم می‌دادم و مرا نگرفتید. امّا کتب مقدّس می‌باید تحقق یابد.» آنگاه همۀ شاگردان ترکش کرده، گریختند.
جوانی که فقط پارچه‌ای به تن پیچیده بود، در پی عیسی به راه افتاد. او را نیز گرفتند، امّا او آنچه بر تن داشت رها کرد و عریان گریخت.

مزمور ۷۸:‏۱-‏۳۹

ای قوم من، به شریعت من گوش بسپارید؛و به سخنان دهانم گوش فرا دهید!
دهان خود را به مَثَل خواهم گشود و معماهای کهن را بر زبان جاری خواهم کرد؛
آنچه را که شنیده و دانسته‌ایم، و پدرانمان به ما بازگفته‌اند.
آنها را از فرزندان ایشان پنهان نخواهیم داشت،بلکه کارهای ستودۀ خداوند را،
به نسل آینده باز خواهیم گفت؛همچنین قدرت او را،
و شگفتیهایی را که به انجام رسانده است.او شهادتی در یعقوب بر پا داشت
و شریعتی در اسرائیل قرار داد؛و پدران ما را امر فرمود
که آنها را به فرزندان خویش بیاموزند؛تا نسل بعد آن را بدانند،
یعنی فرزندانی که زین پس زاده می‌شوند،و ایشان نیز برخیزند،
و آنرا به فرزندان خویش بازگویند؛تا ایشان نیز بر خدا توکل کنند
و کارهای خدا را از یاد نبرند،بلکه فرامین او را نگاه دارند؛
و همچون پدران خود نباشندکه نسلی گردنکش و یاغی بودند؛
دلِ خویش را استوار نداشتند،و جانشان به خدا وفادار نبود.
بنی‌اِفرایِم، هرچند مسلح و کمان‌کش بودند،در روز نبرد روی گرداندند!
آنان عهد خدا را نگاه نداشتندو از سلوک به شریعت وی سر باز زدند.
کار‌های او را فراموش کردند،عجایبی را که بدیشان نمایانده بود.
در برابر چشم پدرانشان کارهای شگفت کرده بود،در سرزمین مصر، در دیار صوعَن؛
دریا را بشکافت و ایشان را از میان آن گذرانید؛و آبها را چون پشته بر پا داشت.
در روز ایشان را به ابر هدایت فرمود،و تمام شب، به نورِ آتش.
در بیابان صخره‌ها را بشکافت و ایشان را گویی از ژرفاها به فراوانی نوشانید؛
از دلِ تخته‌سنگ چشمه‌ها بیرون آورد و آب را چون نهرها جاری ساخت.
اما ایشان باز هم بیشتر به او گناه ورزیدند، و در بیابان بر آن متعال شوریدند!
با مطالبۀ خوراکی که در هوس آن بودند.خدا را در دلهای خویش آزمودند.
بر ضد خدا به سخن آمده، گفتند:«آیا خدا قادر است در بیابان سفره‌ای بگسترد؟
هان صخره را زد، و آب فوران کرد و سیلابها جاری شد.
اما آیا نان نیز توانَد داد؟یا گوشت برای قوم خود مهیا تواند کرد؟»
پس چون خداوند این را شنید، به‌غایت خشمگین شد؛آتشی بر یعقوب افروخته گشت،
و خشم او بر اسرائیل مشتعل گردید.زیرا به خدا ایمان نداشتند،و بر نجات وی اعتماد نکردند.
با این حال، افلاک برین را فرمان دادو درهای آسمان را بگشود؛
بر آنها ’مَنّا‘ بارانید تا بخورند،و غلّۀ آسمانی بدیشان عطا فرمود.
آدمیان نان فرشتگان را خوردند؛و برایشان آذوقه فرستاد تا سیر شدند.
باد شرقی را در آسمانها وزانید، و به نیروی خویش باد جنوبی را پیش راند.
همچون غبار بر ایشان گوشت بارانید، و بسان ریگ دریا، مرغان بالدار را!
آنها را در میان اردوگاه ایشان فرود آورد،و گرداگرد مسکنهای ایشان.
تا توانستند خوردند و سیر شدند،زیرا آنچه را در هَوَسش بودند بدیشان داد.
اما پیش از آنکه هوس آنها ارضا شود،و در حالی که خوراک هنوز در دهانشان بود،
خشم خدا بر ایشان مشتعل گردید؛ تنومندترینشان را کشت،
و جوانان اسرائیل را به زیر افکند.با این همه، باز گناه ورزیدند
و به عجایب او ایمان نیاوردند!پس روزهای ایشان را در بطالت به سر آورد،
و سالهایشان را در ترس! هرگاه ایشان را می‌کشت، او را می‌جُستند،
و بازگشت کرده، خدا را به جِدّ می‌طلبیدند!
به یاد می‌آوردند که صخرۀ ایشان خداست،و خدای متعال، ولیّ آنهاست.
اما آنگاه به دهان خود تملق او را می‌گفتند،و به زبان خویش به او دروغ می‌گفتند؛
دلهایشان با او نبود، و به عهدی که با ایشان بسته بود، وفا نکردند.
اما او که رحیم است تقصیر ایشان را کفاره کرد وهلاکشان نساخت.
بارها خشم خود را مهار کرد و تمام غضب خویش را برنیانگیخت.

حزقیال ۱۲:‏۱۷ تا آخر

و کلام خداوند دیگر بار بر من نازل شده، گفت: «ای پسر انسان، نان خود را لرزان بخور و آب خود را با لرز و اضطراب بنوش. ۱۹و به مردمان این دیار بگو، خداوندگارْ یهوه دربارۀ ساکنان اورشلیم در سرزمین اسرائیل چنین می‌فرماید: آنان نان خود را با اضطراب خواهند خورد و آب خویش را هراسان خواهند نوشید. زیرا سرزمینشان به سبب خشونت همۀ ساکنانش، از هر آنچه در آن است تهی خواهد شد. شهرهای مسکون، خراب و این سرزمین به ویرانه‌ای بدل خواهد شد؛ آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.»
و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «ای پسر انسان، این مَثَل شما چیست که دربارۀ سرزمین اسرائیل می‌گویید، ”روزها می‌آیند و می‌روند و رؤیاها جامۀ عمل نمی‌پوشند“؟ بنابراین، به آنان بگو: ”خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: این مَثَل را منسوخ خواهم کرد و دیگر آن را در اسرائیل به کار نخواهند برد.“ بلکه به ایشان بگو، آن روزها نزدیکند که رؤیاها جامۀ عمل بپوشند. زیرا از این پس در میان خاندان اسرائیل هیچ رؤیای دروغین یا غیب‌گویی تملق‌آمیز نخواهد بود، چون من، یهوه، سخن خواهم گفت و سخنی که من می‌گویم، واقع خواهد شد و دیگر به تأخیر نخواهد افتاد. خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: ای خاندان عِصیانگر، من در ایام شما سخن خواهم گفت و آن را به انجام خواهم رسانید.»
و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «ای پسر انسان، اینک خاندان اسرائیل می‌گویند: ”رؤیایی که او می‌بیند برای ایام طویل است و او برای آیندۀ دور نبوّت می‌کند.“ بنابراین به ایشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: انجام هیچ‌یک از سخنان من دیگر به تأخیر نخواهد افتاد بلکه کلامی که من می‌گویم، واقع خواهد شد؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.