نان روزانه

کلام امروز: متی ۲۱:‏۱‏-۱۱ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۱۸:‏۱‏-۲ و ۱۹ تا آخر

ایام روزه

هفتهٔ مقدس
یکشنبهٔ نخل

دوروتی سیرز در مجموعه نمایشنامهٔ «مردی که برای پادشاهی به دنیا آمد» که دربارهٔ زندگی عیساست، ما را در روز یکشنبهٔ نخل به بیرون دروازهٔ اورشلیم می‌برد که دو گردهمایی با هم مصادف شده‌اند.
یکی گردهمایی رسمی به رهبری پونتیوس پیلاتس با همهٔ تجملات دولت حاکم، سربازان و ارابه‌ها برای حفظ نظم مراسم عید پسخ است و دیگری، حرکت رابی عیسی است که سوار بر یک الاغ (به‌جای اسب‌ها و ارابه‌ها) به همراه گروه پیروان تشویق‌کنندهٔ ژنده‌پوش (به‌جای سپاهیان مسلح تعلیم‌دیده) از کوه زیتون پایین می‌آید.

پیلاتس با احساس بنده‌نوازی، و به‌عنوان فرمانداری دست‌نشانده که به رسوم عجیب بومیان علاقه نشان می‌دهد، وقتی عیسی از دروازه می‌گذرد، می‌ایستد و راه را باز می‌کند. او خود را مصون می‌بیند، زیرا این ماشیح رقت‌انگیز سوار بر الاغ را که در مسیر صلیب پیش می‌رود، تهدیدی برای قدرت مستحکم روم نمی‌داند.

اما ۲۰۰۰ سال بعد، پیلاتس را فقط در ارتباط با عیسی به‌یاد می‌آورند: روزگار امپراتوری روم به پایان رسیده است، ولی در سراسر جهان میلیون‌ها تَن سرود هوشیعانا را برای پسر داوود می‌خوانند، او که به نام خداوند می‌آید. با گردهمایی چه کسی همگام خواهیم شد: امپراتور مستبد یا خدای حاکم؟

مطالعهٔ کتاب مقدس

متی ۲۱:‏۱‏-۱۱

چون به اورشلیم نزدیک شدند و به بِیت‌فاجی در دامنۀ کوه زیتون رسیدند، عیسی دو تن از شاگردان خود را فرستاده، به آنان فرمود: «به دهکده‌ای که پیش روی شماست، بروید. به‌محض ورود، الاغی را با کُرًه‌اش بسته خواهید یافت. آنها را باز کنید و نزد من آورید. اگر کسی سخنی به شما گفت، بگویید: ”خداوند بدانها نیاز دارد،“ و او بی‌درنگ آنها را خواهد فرستاد.» این امر واقع شد تا آنچه نبی گفته بود تحقق یابد که: «به دختر صَهیون گویید، ”هان پادشاهت نزد تو می‌آید، فروتن و سوار بر الاغ، بر کُرّۀ الاغ.“‌» آن دو شاگرد رفتند و طبق فرمان عیسی عمل کردند. آنان الاغ و کُرّه‌اش را آوردند و رداهای خود را بر آنها افکندند و او بر رداها نشست. جمعیت انبوهی نیز رداهای خود را بر سر راه گستردند و عده‌ای نیز شاخه‌های درختان را بریده، در راه می‌گستردند. جمعیتی که پیشاپیش او می‌رفتند و گروهی که از پس او می‌آمدند، فریادکنان می‌گفتند: «هوشیعانا بر پسر داوود!» «مبارک است آن که به نام خداوند می‌آید!» «هوشیعانا در عرش برین!» چون او وارد اورشلیم شد، شور و شوق همۀ شهر را فرا گرفت. مردم می‌پرسیدند: «این کیست؟» و آن جماعت پاسخ می‌دادند: «این است عیسای پیامبر، از ناصرۀ جلیل!»

مزمور ۱۱۸:‏۱‏-۲ و ۱۹ تا آخر

خداوند را سپاس گویید زیرا که نیکوست، و محبت او جاودانه است. اسرائیل بگوید: «محبت او جاودانه است!» خداوند را سپاس گویید زیرا که نیکوست، و محبتش جاودانه است! خدای من تویی، و تو را سپاس خواهم گفت! خدای من تویی، و تو را متعال خواهم خواند! یهوه خداست، و او نور خود را بر ما تابان ساخته است! قربانی عید را به ریسمانها ببندید، بر شاخهای مذبح! مبارک است آن که به نام خداوند می‌آید! از خانۀ خداوند، شما را برکت می‌دهیم. آه ای خداوند، نجاتمان ده! آه ای خداوند، کامیابی عطا فرما! این است روزی که خداوند ساخته است، در آن وجد و شادی کنیم! سنگی که معماران رد کردند مهمترین سنگ بنا شده است! این را خداوند کرده، و در نظر ما شگفت می‌نماید! تو را سپاس می‌گویم که مرا اجابت فرمودی، و نجات من شدی! این است دروازۀ خداوند که پارسایان بدان داخل می‌شوند. دروازه‌های پارسایی را بر من بگشایید، تا بدانها داخل شوم و خداوند را سپاس گویم.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.