یوحنا ۳۷:۱۳
پطرس گفت: «سرورم، چرا اکنون نتوانم از پیات بیایم؟ من جانم را در راه تو خواهم نهاد.»
ایرینا راتوشینسکایا
پطرس انسان عجولی بود که همیشه دوست داشت پا را فراتر از محدودیتها و امکاناتش بگذارد. او نه میخواست و نه میتوانست این محدودیتها را قبول کند. او بر روی آب راه رفت، اما خیلی زود دچار تردید شد و در آب فرو رفت. در هنگام دستگیری عیسی به دفاع از وی برآمد، در حالی که تنها اندک زمانی پیش از آن تسلیم خواب شیرین شده بود. آماده جانفشانی برای خداوندش بود، اما کمی بعد سه بار وی را انکار کرد.
همین اندازه برای دلسرد کردنتان کافی است تا توجهتان را از پطرس برگرفته، به خود به دیده یک شکست خورده و گناهکاری اصلاح ناپذیرنگاه کنید. آری و این همان چیزی است که قرار بود بر سر پطرس هم بیاید، اگر وی آدمی خودمحور میبود. اما همهٔ توجه و جان و وجود او بر دوستش متمرکز شده بود؛ بر همان کسی که وی برای نخستین بار بهعنوان مسیح و پسر خدای زنده شناخت. این همان مسیح است که وی به هنگام فرو رفتن در آب به یاری خواند و نجات یافت.
او مسیح خود را آنقدر دوست دارد که نمیگذارد مشکلاتش وی را از هر چه نزدیکترشدن به مسیح بازدارند. از این روست که مسیح شهادت او را به عنوان مبنایی برای رشد ما برگزید: «بر این صخره (Petra)، کلیسای خود را بنا میکنم…» باید همیشه به شکستهای خود معترف باشیم، اما هرگز همه توجهمان را به آنها معطوف ننماییم. «بیایید چشمان خود را بر عیسی بدوزیم.» نه برمشکلات، بلکه بر وفاداری او.