یوحنا ۱۲:۸
من نور جهان هستم.
«شما نور جهانید.» (متی ۱۴:۵)
لونگ سینگ
بعد از ظهر هر یکشنبه به کار بشارت اختصاص یافته بود. ما همه جماعت را تشویق میکردیم تا در این کار شرکت نمایند. صبحهای یکشنبه طبق معمول، جلسه پرستش خودمان را داشتیم و عصرهای یکشنبه هم جلسه خدمت کلیسایی: یعنی بشارت دادن در روستاهای لائوس که تا کنون پیام انجیل را نشنیدهاند. برخی روستاها آزاد بودند و برخی دیگر زیر نظر و کنترل سربازان کمونیست پراکنده در منطقه قرار داشتند. وقتی به روستایی وارد میشدیم که هرگز انجیل در آن موعظه نشده بود، بعضیها لونگ سینگ را میشناختند. آنها میپرسیدند: «آیا او همان مردی نیست که بیش از هر کس دیگری معتاد بوده؟» من هم لونگ سینگ را صدا میکردم و از او میخواستم برای مردم صحبت بکند. تا این زمان دیگر کل دهکده گرد ما جمع شده بودند. لونگ سخنران بزرگی نبود- اما نمونه خیلی خوبی بود! او بر پا میایستاد و به سادگی شروع به حرف زدن میکرد: «به من نگاه کنید. به من نگاه کنید. آیا من مهم و متشخص بهنظر نمیرسم؟» طرز بیان او برایم چندان خوشایند نبود. درباره تغییر نحوه بیان شهادت زندگیاش بارها به او گفته بودم: «نگو به من نگاه کنید. باید بگویی به عیسی نگاه کنید». پیش از اینکه بتوانم چیزی بگویم، سینگ حرفش را زده و نشسته بود… و مردم شگفت زده بودند، میخواستند بدانند چه اتفاقی برای لونگ سینگ افتاده است. چند ساعت بعد که روستا را ترک میکردیم، گروهی جدید از مسیحیان در آن روستا پدید آمده بود. آنان قدرت خدا را دیده بودند. «شما نور جهانید». آنان این نور را میدیدند و پدرشان را که در آسمان است تمجید میکردند. آیا پس از ایمان آوردنمان، جهان این تغییر را در ما مشاهده میکند؟ «پس بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا کارهای نیکتان را ببینند و پدر شما را که در آسمان است، بستایند».