نان روزانه

پیدایش ۲:۲۲

اکنون پسر خود را... بردار و... او را... برای قربانی سوختنی بگذران.

فرنک ویسکی

خدا با ابراهیم سخن می‌گوید و انجام کاری را از او می‌خواهد. ابراهیم فکر هر چیزی را می‌کند، جز این یک مورد را که خدا از او خواسته برایش انجام دهد. هیچ کس نمی‌تواند خبر داشته باشد که خدا انجام چه چیزی را از ما خواهد خواست. آدم‌ها دوست دارند درخواست‌هایی بکنند و خدا هم آنها را اجابت نماید. خدا از ابراهیم خواست پسر محبوب خودش را قربانی نماید و با این درخواست در واقع همه چیز ابراهیم را از او خواست.
زمانی که من را با هفت فرزند کوچکم تبعید کردند، بزرگترین آنها فقط هفت سال داشت و کوچکترینشان دو سال. بزرگترین نگرانی من این نبود که همهٔ اموال و دارایی‌های خود را پشت سر رها کرده، در خانه را بسته بودیم و دیگر اجازهٔ بازگشت نداشتیم. تنها چیزی که نگرانم کرده بود، وضعیت هفت کودک خردسالم بود. چه بر سرشان خواهد آمد؟ چه کسی به ایشان خوراک خواهد داد و مراقبشان خواهد بود؟ ابراهیم اطاعت کرد و پسرش را بر مذبح گذارد، در حالی که از مقصود خدا هیچ آگاهی نداشت. فقط خود خدا را می‌شناخت، زیرا به او ایمان و او را دوست داشت. پیش از اینکه ابراهیم اسحاق را قربانی کند، وی را برای اطاعت از فرمان خدا بر مذبح نهاد. عاملی که مانع از قربانی شدن اسحاق شد این بود که ابراهیم پیش از آن، نخست خودش را قربانی کرد.
می‌دانستم که من هم باید همین کار را بکنم. برای کودکانم گریستم، اما مجبور بودم اول خودم را بر مذبح قرار بدهم. آن وقت، در آن وضعیت سرنوشت‌ساز، معجزه‌ای غافلگیرکننده را تجربه کردم. عیسی پیش از من آنجا بوده و ارادهٔ پدرش را به انجام رسانیده بود و من هم وقتی حاضر شدم قربانی بدهم، فهمیدم که او آنجاست تا من و فرزندانم را نجات دهد. وقتی خدا شما را به پای مذبح می‌خواند، سعی نکنید برایش بهانه بیاورید، چون در آنجاست که او در پسر محبوبش منتظرتان ایستاده است.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.