اول یوحنا ۱۸:۴
در محبت ترس نیست.
گریس دوب
یکی از رهبران مارکسیست در جایی گفته که محبت مسیحی مانعی بر سر راه پیشرفت انقلاب کمونیستی است. وی چنین افزوده: «ما به نفرت نیاز داریم، نه محبت!» این کلمات یکبار دیگر هم به کار رفت. زمانی که همسرم بنجامین در برابر جمعیت زیادی در سووتو Soweto) موعظه میکرد.
خداوند شوهرم را خوانده بود تا پیام بخشایش، محبت و امید را برای ساکنان مصیبت زده شهرمان موعظه نماید. خیلیها برای شنیدن آمده بودند، اما عدهای هم خشمگین بودند. آنها فریاد میزدند: «تو خودت هم سیاه هستی. پس چرا دربارهی محبت کردن به سفیدپوستان حرف میزنی؟»
پاسخ بنجامین همواره همین بود: «ما نباید از مردم متنفر باشیم، چون عیسی همه را محبت مینماید؛ هم سیاهان و هم سفیدها را.» واکنش افراد هم این بود: «اگر به موعظه کردن دربارهی محبت ادامه بدهی، تو را خواهیم کشت.» یک شب بنجامین از خواب پرید و همهی اعضای خانواده را نیمه شبی دور هم فراخواند. او از تهدیدها سخن گفت و افزود: «یقین دارم که آنها به زودی مرا خواهند کشت.» نمیتوانستیم آنچه را میشنویم، باور کنیم. میدانستم که او این حرفها را سرسری نمیزند. میدانستم که هرگز نخواهم توانست وی را متقاعد کنم تا دست از موعظه دربارهی محبت و بخشایش بردارد.
آن شب او با همهی ما دعا کرد. جلسه دعایی که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد. او گفت: «به عیسی وفادار بمانید. کشندگان مرا محبت کنید، چون عیسی همه را محبت میکند.» همه چیز بسیار غریب و در عین حال بسیار حقیقی به نظر میرسید. چند روز بعد عدهای سیاه پوست جلوی ماشینش را گرفتند. او را از ماشین بیرون کشیدند و آنقدر کتکش زدند تا مرد. قاتلانش کتاب مقدس او را برداشتند و به خون بنجامین آغشتهاش کردند. فریاد میزدند: «ما نفرت میخواهیم.» اما بنجامین پیام آور محبت بود.
من چطور؟ شما چطور؟