نان روزانه

پیدایش ۲۹:‌۲۰

پس یعقوب برای راحیل هفت سال خدمت کرد و به سبب محبتی که به وی داشت، در نظرش روزی چند نمود.

فرنک ویسکی

یعقوب مجبور بود برای به همسری گرفتن راحیل، هفت سال تحت شرایط سخت به لابان خدمت کند. در واقع کل مدت خدمت او به لابان بیست سال به طول انجامید (پیدایش ۳۱:‌۴۱). این عشق بود که وی را از بیداد زمان رهانید. هر جا عشق هست، آنجا جاودانگی است. زمانی که واپسین بقایای یک زندگی آزاد را از محکومان به زندان می‌گیرند، ایشان دچار شدیدترین بحران می‌شوند. من هم به همراه هشت برادر دیگری که با هم زندانی بودیم، به همین بحران دچار شدیم: سرمان را تراشیده و لباس راه‌راه زندان بر تنمان کرده بودند. مدت محکومیت هر کدام از ما از هجده تا بیست و دو سال متغیر بود. باید تا زمان آزادی با زندگی گذشتهٔ خود وداع می‌گفتیم. به همهٔ اینها باید استهزا و بد رفتاری خشونت‌آمیز نگهبانان در میان دیوارهای خاکستری و پنجره‌های میله‌‌دار را هم افزود.
همهٔ ما نشانه‌های عیان آمادگی برای مرگ در سکوت را با خود حمل می‌کردیم. اما در عین حال در چنان وضعیت دلسرد کننده‌ای، آرامش خداوند را نیز تجربه می‌کردیم. او این پیغام را برای ما فرستاد: «به سبب محبتی که به وی داشت…» این کلمات را در گوش برادری که کنارم ایستاده بود، زمزمه کردم و او هم به برادر پهلویی خود تکرار کرد و الی آخر. گویی یک دستگاه تقویت‌ کننده مقدس، پیام را به کل ردیف می‌رسانید: «… در نظرش روزی چند نمود.»
خدا هم ما را آنقدر دوست داشت که پسر عزیزش را در کمال خوشحالی برای نجات ما قربانی نمود. یعقوب در آن مدت، سال‌ها را نمی‌شمرد، بلکه تنها در فکر راحیل بود. او حتی در دوره‌ای که برده‌وار برای لابان کار می‌کرد، خود را آزاد احساس می‌کرد. این عشق بود که او را آزاد ساخته بود. وقتی پولس رسول دربارهٔ رنج‌هایی که به‌خاطر نام مسیح کشیده، صحبت می‌کند، می‌گوید که این رنج‌ها «جزیی و گذرا» هستند (دوم قرنتیان ۴:‌۱۷). وقتی خداوند را دوست داشته باشید، اسارت به‌خاطر او و رنج‌هایی که برایش می‌کشید، جزیی و همچون یک لذت می‌نماید.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.