ایوب ۲۱:۱
خداوند داد و خداوند گرفت و نام خداوند متبارک باد.
کنستانتین کارامان
زمانی که در نواحی روستایی رومانی به کار پزشکی مشغول بودم، یکبار پیرمردی را دیدم. او داشت گریهکنان در وسط جاده راه میرفت. ایستادم و پرسیدم آیا کاری از دستم برمیآید که برایش انجام دهم؟ اوگفت: «من هفت پسر داشتم و حالا همهٔ آنها کشته شدهاند.» به چهرهٔ این مرد که زندگی دیگر برایش معنایی نداشت، نگریستم. بهطور خودکار این پرسش از دهانم بیرون پرید: «ای خداوند، آخر چرا این همه رنج؟» پیرمرد گفت: «دیگر نه میتوانم و نه میخواهم ادامه دهم.»
در چنین لحظاتی بهترین کار خاموشی است. سپس تنها کاری که بهعنوان پزشک میتوانستم انجام دهم این بود که به وی اطمینان دهم که شفادهندهٔ بزرگ ما مراقب اوست و برایش در دعا آرامش و قوت طلب کنم. داشتم به ایوب میاندیشیدم. اگر او بهجای من بود، حتماً هم بهتر این پیرمرد را درک میکرد و هم بهتر میتوانست کمکش نماید. اما ایوب آنجا نبود. ولی او که در هر چیز به مانند ما آزموده شد، عیسای مسیح، در آنجا حضور داشت. او میتواند با ضعفهای ما همدردی نماید.
هیچکس نیست که معنای اندوه را با عمقی که ایوب آن را لمس کرد، درک نماید. واکنش وی به رنج، واکنش یک فرد تقدیرگرا نبود. تقدیرگرایان میگویند: «این اتفاقی است که برایت افتاده و دیگر در این مورد کاری از کسی بر نمیآید.» اما ایوب بهرغم همهٔ کشمکشها و پرسشهایی که در ذهن داشت، آرامش خود را در خداوند میجست. او بهقدری مطیع بود که از آزمایش سربلند بیرون آمد. زندگی من در دستان خداوند است. هر اتفاقی میخواهد رخ بدهد، جان من در آنجا امن است.