مزمور ۱۵:۱۳۹
استخوانهایم از تو پنهان نبود وقتی که در نهان ساخته میشدم.
ناجی ابی هاشم
این مزمور بهدرستی برهههای ارزشمندی را از سه جنبهٔ زیبای زندگی ما بیرون میکشد و توصیف میکند. نخست مرحلهٔ شکلگیری (Formation) است. «مرا در رحم مادرم نقش بستی… چشمان تو جنین مرا دیده است.» در تمام مراحلی که شخصیت ما در حال شکلگیری بود، او داشت ما را نظاره میکرد. او میخواهد در شکلگیری و رشد شخصیت ما سهمی داشته باشد و ما را به آرامی بهسویی سوق دهد که به شباهت وی درآییم. دوم مرحله آگاهی(Information) است. «از عقب و از پیش مرا احاطه کردهای و دست خویش را بر من نهادهای. این گونه معرفت برایم زیاده عجیب است و بلند است که بدان نمیتوانم رسید.» خدا از تواناییها و نکات مثبت ما و همچنین از ضعفها و نکات منفی ما آگاه است. یکی از چیزهایی که بسیار موجب تسلای خاطرم میشود این است که خدا مرا بهتر از خودم میشناسد.
سقراط گفته: «خودت را بشناس!» من در مسیر خودشناسیام چنین دریافتهام که نه هرگز میتوانم خودم را بهطور کامل بشناسم و نه حتی میتوانم ذرهای از دانش بیکران خدا را به چنگ آورم. اما روزی «زمانی فرا خواهد رسید که به کمال خواهم شناخت، چنانکه به کمال نیز شناخته شدهام» (اول قرنتیان 12:13ب). سوم مرحله دگردیسی(Transformation) است. «ای خدا مرا تفتیش کن و دل مرا بشناس. مرا بیازما و فکرهای مرا بدان، و ببین که آیا در من راه فساد است! و مرا به طریق جاودانی هدایت فرما.» این فریاد مانند مرواریدی تابناک است که بر تارک تاج دعا میدرخشد.
این دعوتی عجیب برای برقراری یک فرایند روانسنجی صمیمانه است. این ناشی از بیریاترین و ژرفترین نیاز ما انسانها به تغییر و دگردیسی است. تنها خداوند است که میتواند ریشههای عاطفی و روان شناختی ما را لمس کند و بصیرت، شفا، خرسندی و آرامش به زندگی ما بیاورد. بر او تا ابد جلال باد. آمین.