مزمور۱:۱۰-۵ و ۱۶-۱۸
ای خداوند چرا دور ایستادهای و خود را در وقتهای تنگی پنهان میکنی؟ از تکبر شریران، فقیر سوخته میشود؛ در مشورتهایی که اندیشیدهاند، گرفتار میشوند، زیرا که شریر به شهوات نفس خود فخر میکند و آنکه میرباید شکر میگوید و خداوند را اهانت میکند. شریر در غرور خود میگوید: «بازخواست نخواهد کرد.» همه فکرهای او این است که خدایی نیست. راههای او همیشه استوار است. احکام تو از او بلند و بعید است. همه دشمنان خود را به هیچ میشمارد. خداوند پادشاه است تا ابدالاباد. امتها از زمین او هلاک خواهند شد. ای خداوند مسألت مسکینان را اجابت کردهای، دل ایشان را استوار نمودهای و گوش خود را فراگرفتهای تا یتیمان و کوفتهشدگان را دادرسی کنی. انسانی که از زمین است، دیگر نترساند
داوود
این مزمور یک مرثیه است، مویهای خطاب به خدا. دلیلی برای آن ذکر نشده است. جنگ بوده است، یا شاید هم توقیف؟ آنانی که بیگناه و ضعیفند، نخستین کسانی هستند که آسیب میبینند. بیخدایان میگویند: «خدایی نیست.» داوود ایماندار نزد خدا فریاد شفاعت سرمیدهد. نه فقط برای نجات بیگناهان، بلکه برای حرمت نام او و پادشاهی او.