مزمور ۱:۱۴-۶
احمق در دل خود میگوید که خدایی نیست. کارهای خود را فاسد و مکروه ساختهاند و نیکوکاری نیست. خداوند از آسمان بر بنیآدم نظر انداخت تا ببیند که آیا فهیم و طالب خدایی هست؟ همه رو گردانیده، با هم فاسد شدهاند. نیکوکاری نیست یکی هم نی. آیا همه گناهکاران بی معرفت هستند که قوم مرا میخورند چنانکه نان میخورند؟ و خداوند را نمیخوانند؟آنگاه ترس برایشان مستولی شد،زیرا خدا درطبقه عادلان است.مشورت مسکین راخجل میسازید،چونکه خداوند ملجای اوست.
داوود
داوود بر سیر قهقرایی و گناه قومش گواهی میدهد. آنان مدعی بودند که دیگر به خدا نیازی ندارند. «خدایی نیست.» داوود چنین افرادی را «احمق» میخواند. او برای قومش دعا میکند و از خدا برای رهایی از این موقعیت خطرناک یاری میطلبد.