نان روزانه

مزمور ۱۴۲

به آواز خود نزد خداوند فریاد برمی‌آورم. به آواز خود نزد خداوند تضرع می‌نمایم. ناله خود را در حضور او خواهم ریخت.تنگی‌های خود را نزد او بیان خواهم کرد. وقتی که روح من در من مدهوش می‌شود. پس تو طریقت مرا دانسته‌ای. در راهی که می‌روم دام برای من پنهان کرده‌اند. به طرف راست بنگر و ببین که کسی نیست که مرا بشناسد. ملجا برای من نابود شد. کسی نیست که در فکر جان من باشد. نزد تو ای خداوند فریاد کردم و گفتم که تو ملجا و حصه من در زمین زندگان هستی. به ناله من توجه کن زیرا که بسیار ذلیلم! مرا از جفاکنندگانم برهان، زیرا که از من زورآورترند. جان مرا از زندان درآور تا نام تو را حمد گویم. عادلان گرداگرد من خواهند آمد، زیرا که به من احسان نموده‌ای.

داوود

داوود در دعایی تکان‌دهنده، سفرهٔ دل خود را می‌گشاید. او احساس می‌کند که همه کس و همه چیز ترکش کرده‌اند. «کسی نیست که در فکر جان من باشد» (آیه 4). تنها خداست که می‌تواند وی را از زندان برهاند. «جان مرا از زندان درآور تا نام تو را حمد گویم. عادلان گرداگرد من خواهند آمد، زیرا که به من احسان نموده‌ای» (آیه 7).

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.