آیا هی‌چوقت از خود سؤال کرده‌اید که چرا وقتی کار اشتباهی انجام می‌دهید وجدان شما ناراحت می‌شود؟ توجه کنید! وقتی گناه ما را محکوم می‌کند، باید احساس بد و ناخوشایندی داشته باشیم. البته هیچ‌کس این را دوست ندارد. 

شاید با خود فکر کنید که چقدر جالب است آدم از خط قرمز عبور کند و گرفتار هم نشود. گناه، اغلب جذاب و دلچسب بوده و ما را به‌سوی خود می‌کشد و ما هم خیلی ساده اسیرش می‌شویم. حقیقت این است که ما می‌توانیم از هر چیزی که گناه را برای ما جذاب‌تر از واقعیت آن در عمل جلوه می‌دهد، دوری کنیم. آیا می‌دانید آن‌سوی این کشش و جاذبه چه چیزی قرار دارد؟ اعتیاد! ولع مصرف بیشتر برای رسیدن به هیجان بزرگ‌تر، اما شخص متوجه می‌شود که آنچه می‌خواهد همان چیزی نیست که دارد.

اگرچه گناه قدرتمند، جذاب و اعتیادآور است، اما پاشنهٔ آشیل خود را دارد، یک نقطهٔ ضعف که می‌تواند او را به زمین بزند همان‌طور که او ما را به زمین می‌زند. آری، شما می‌توانید در حمله به دشمن و ترفندهای او پیش‌دستی کنید. می‌پرسید چطور؟ خیلی ساده، به ضعف طبیعت انسانی گناه‌آلود خود اعتراف کنید و از برادر بزرگ‌ترتان عیسی بخواهید که با شمشیر حقیقت در کنار شما بایستد. دشمن نمی‌تواند در برابر حقیقت مقاومت کند. او هرگاه با خداوند قیام کرده مواجه شود، مانند یک توله سگ ترسو فرار می‌کند. آیه‌ای از کلام خدا مثل آنچه که در اینجا آمده است را چون تیر به سویش پرتاب کنید: «قدرت هر چیز را دارم در او که مرا نیرو می‌بخشد» (فیلیپیان ۱۳:۴). نام عیسی را به کار ببرید پیش از آنکه در حلقهٔ کمند گناه گرفتار بشوید و حقیقت کلام زنده را چون سپر نگاه دارید. 

فقط همین؟ یعنی هیچ قهرمانی با شمشیر نورانی ظاهر نمی‌شود؟ هیچ نبرد کیهانی بین قدرت‌های تاریکی و روشنایی صورت نمی‌گیرد؟ نه به این شکل. کتاب مقدس می‌گوید: «جنگ از آن خداوند است» (اول سموئیل ۴۷:۱۷). دقت کنید، ما نباید دنبال رد‌پای آن فریبکار و دروغگوی بزرگ برویم، مجبور هم نیستیم. به‌علاوه، طبیعت انسانی ما هم چنین اجازه‌ای نخواهد داد. بخشی از ترفند او این است که ما را در «زمین خودش» به نبردی وادار کند که نمی‌توانیم در آن پیروز شویم. به همین دلیل است که کتاب مقدس می‌گوید باید از وسوسه فرار کنیم. 

اگر شما قادر به شنا‌کردن نیستید آیا به قسمت عمیق استخر خواهید رفت؟

حتی وقتی ما در پی گناه نیستیم (که اغلب این‌طور است) او مثل گرگ در لباس میش از پشت سر به ما حمله می‌کند. گناه به هر شکل و شمایلی ظاهر می‌شود تا بلکه بتواند بر ما غلبه کند. اگر شیطان به‌صورت مثلاً دارت مائول در فیلم جنگ ستارگان به شما ظاهر شود، بدون تردید فوراً او را می‌شناسید، اما مشکل اینجاست که او این‌گونه عمل نمی‌کند. پس زمین بازی را عوض کنید. این کار ساده و مؤثری است. 

گناه اولیه چیست؟ 

یک نظام قضایی عادلانه، بر مبنای این اصل رفتار می‌کند که هر متهمی بی‌گناه است، مگر آنکه بر طبق اعتراف صریح خود یا حکم دادگاه جرمش ثابت شود. در رأس چنین قوانینی که از حقوق فردی حمایت می‌کنند، نه انسان بلکه خدا قرار دارد. خدا به همهٔ ما می‌گوید که گناهکار هستیم چون نیاکان ما همه چیز را به‌هم زدند، اما عیسی به‌جای ما مجازاتی را که مستحق آن بودیم متحمل شد. در اصول اعتقادات مسیحی به این واقعه می‌گویند: «کفارهٔ نیابتی». به زبان ساده یعنی اینکه: عیسی مُرد تا ما زنده بمانیم. «زیرا خدا جهان [یعنی همهٔ ما] را آن‌قدر محبت کرد که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد.» (یوحنا ۱۶:۳) 

فکر‌کردن به نقاط ضعف در زمینه‌های خدمتی، یک بار سنگین بر دوش ماست 

احساس تقصیر یا درد ناشی از فکر‌کردن به گناهان خود یک الزام درست و قابل اعتماد است. بدون آن، هیچ انگیزه‌ای نخواهیم داشت که در جستجوی آمرزش الهی و تغییر‌دادن خود باشیم. با این حال، حتی وقتی سعی می‌کنیم مسیح را در محور زندگی خود قرار بدهیم و با او زندگی کنیم، می‌دانیم که عملاً امکان دارد باز هم مرتکب گناه بشویم. آیا تا کنون به خود سیلی زده‌اید چون فلان نقطه ضعف را دارید؟ حواسمان باشد که نقاط ضعف خود را با گناه‌کردن اشتباه نگیریم یا از نقاط ضعف خود وسیله‌ای برای گناه‌کردن نسازیم. تصور ما از شکست‌ها و نقطه‌ضعف‌ها در زمینهٔ خدمت به دیگران می‌تواند بار سنگینی بر شانه‌های ما باشد. 

به همین ترتیب، برخی مواقع بار سنگین تقصیرات دروغین را به دوش می‌کشیم و خود را بی‌دلیل مجرم می‌بینیم؛ چون فکر می‌کنیم گناهان مخفی در ما وجود دارند که خدا آنها را نخواهد آمرزید. اگر هر کس از اسرار پنهان در زندگی دیگران خبر داشت، کلیساهای ما خیلی زود خالی می‌شدند. همهٔ ما گناهکار هستیم، زیرا «همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا کوتاه می‌آیند» (رومیان ۲۳:۳). بهای گناهان ما توسط عیسی پرداخت شد و خدا می‌خواهد این خبر خوش را اعلام کند که: «من از دست تو عصبانی نیستم. تو را دوست دارم. تو را بخشیدم و اکنون تو فرزند عزیز و ارزشمند من هستی.» در حالی که برخی ممکن است معتقد باشند که ما باید بخشش خدا را با انجام کارهای خوب به‌دست بیاوریم، اما هیچ چیز مهمتر و بالاتر از حقیقت نیست. پس خود را ملزم و محکوم می‌کنیم که خدا از ما خوشنود نیست؛ چون به اندازهٔ کافی او را خدمت نکرده‌ایم و یا هرگز نمی‌توانیم کاری را انجام دهیم که مورد تأیید او باشد. ما یوحنا ۱۶:۳ را از فراموش می‌کنیم که می‌گوید: «زیرا خدا جهان را…»

مقالات مرتبط

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.