رابطهٔ شخصی و صمیمی‌ای که می‌توانیم با خدا داشته باشیم، ما را از پادشاهی حیوانات و حتی سایر باورها جدا می‌کند و امیدی به ما می‌بخشد که در هیچ جای دیگری نمی‌توان یافت. شاید حتی وقتی که کوچک بودید حضور خدا را با اینکه چیز زیادی در مورد او نمی‌دانستید احساس ‌کرده‌ باشید، یک حس درونی که به شما می‌گفت او وجود دارد. 

در یک ترانهٔ روستایی غم‌انگیز اما دلنشین، داستان دختر بچه‌ای با شرایط خانوادگی‌ بسیار وحشتناک نقل می‌شود، پدر و مادری که یکی پیوسته مست بود و دیگری بی‌وقفه مواد مخدر مصرف می‌کرد. دخترک باید خودش مراقب خودش باشد؛ زیرا والدینش یا بیرون از خانه با دوستان خود مشغول می‌گساری هستند، یا هر یک در گوشه‌ای از خانه مست و نشئه به خواب رفته‌اند. زمانی که آنها همدیگر را لعنت می‌کنند، فریاد می‌کشند و با هم کتک‌کاری می‌کنند، او وحشت‌زده و لرزان خودش را پشت کاناپه پنهان می‌کند. 

یک شب، خشونت به اوج خود می‌رسد، در‌حالی‌که دختر کوچک پشت کاناپه مخفی شده است، پدر با شلیک گلوله‌ای به زندگی مادر خاتمه می‌دهد، سپس در کمال نومیدی اسلحه را به‌سمت خود برمی‌گرداند. در نهایت یک خانوادهٔ مسیحی آن دختر را به فرزند‌خواندگی ‌پذیرفته و روزی او را برای اولین‌بار به کلیسا می‌برند. در کلاس کانون شادی، چشم دختر به تصویری افتاد که بر دیوار آویخته بود. آن تصویر عیسی را روی صلیب نشان می‌داد. دختر به سمت معلم رفت و به او گفت که عیسی از صلیب پایین آمده است و او این را می‌داند؛ زیرا در شبی که والدینش کشته شدند، عیسی او را در آغوش خود نگه داشته بود.  

مشکل بتوان به داستان تکان‌دهندهٔ این ترانه گوش داد و گریه نکرد. متأسفانه این داستان مدت‌های مدیدی است که تکرار می‌شود. اگر شما در یک خانوادهٔ شوربخت و یک محیط نا‌امن زندگی کرده و یا زندگی می‌کنید، فهمیدن این حقیقت که هیچ‌گاه در غم و ناراحتی خود تنها نیستید، می‌تواند باعث آرامش و تسلی شما شود. 

  • آیا هیچ‌وقت تجربه کرده‌اید که وقتی قلب شما شکسته و مجروح بوده یا گیج و سردرگم بوده‌اید خدا از شما محافظت کرده است؟

کلام خدا در کتاب اشعیای نبی، زمانی که آواز دلسردی و نومیدی قوم برگزیده –ملت یهود– با خدا صحبت می‌کند، می‌تواند برای ما عامل تشویق و دلگرمی باشد: «من هستم، من که شما را تسلی می‌دهم… و من کلام خود را در دهان تو گذاشتم و تو را زیر سایهٔ دست خود پنهان کردم تا آسمان‌ها را غرس نمایم و بنیاد زمینی نهم و صهیون را گویم تو قوم من هستی.» (اشعیا ۱۲:۵۱ و ۱۶)

تأمل شخصی

  • آیا در زمان سختی خود را در آغوش خدا احساس کرده‌اید؟ فکر می‌کنید مسائل زندگی شما، هر چقدر هم کوچک، برای خدا اهمیت دارند؟

مقالات مرتبط

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.